لبیک یا رسول الله
چهارشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ
محمد رضا فرجی
خداوند پیامبر گرامی اسلام(ص) را اسوه حسنه انسانها معرفی کرده و از همگان خواسته تا براساس سنت و سیره ایشان زندگی خود را سامان دهند. مسلمانی به آن است که انسان پیشوایان را سرمشق قرار داده و فلسفه و سبک زندگی خود را براساس رهنمودها وسیره آنان تنظیم کند. نویسنده در مطلب پیش رو صرفا گوشهای از سبک زندگی آن حضرت(ص) را تبیین کرده است که نخستین بخش آن از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
مردمداری پیامبر(ص)
پیامبر(ص) برای هدایت مردم آمده است. آن حضرت(ص) بسیار رنج میبرد که مردم ایمان نمیآورند و گرفتار خسران ابدی و آتش دوزخ خواهند شد.(کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3)
ایشان چنان دل برای مردم میسوزاند و خود را اذیت میکرد که خداوند به ایشان هشدار میدهد تا خود را به رنج نیفکند. با آنکه حقایق و ملکوت اعمال هر کسی را به مشاهده و عیان میدید، با این همه به ظاهر کلمات آنان بسنده میکرد و حرف آنان را میپذیرفت تا با همراهی آنان را به راه آورد به طوری که آنان وی را «اذن» یعنی حرف شنو میدانستند و خداوند وی را «اذن خیر» حرفشنو برای خیر مردمان معرفی میکرد.(توبه، آیه 60)
آن حضرت(ص) بسیار مردمی بود و همین خصلت موجب میشد تا مردم گرد ایشان جمع شوند. از همه لحاظ مهربان و رئوف بود و کم خشم میگرفت.(آل عمران، آیه 159) از تواضع و فروتنی ایشان بود که در کارهای کوچک و بزرگ مشارکت میکرد و به عیادت همگان میرفت و بر سر سفره هر کسی مینشست حتی اگر دعوتکننده برده بود. انس بن مالک گوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عیادت مریض و تشییع جنازه مى رفت و دعوت برده را مى پذیرفت. (مـکارم الاخـلاق، ص 15)
از عوامل محبوبیّت و جاذبه رهبران، همدردى و همدلى و همراهى با مردم است و این اخلاق، رابطه آنان را با مردم مستحکمتر مى کند. از نشانههاى مردمى بودن حضرت رسول رفتار متواضعانه او با توده هاى مردم و شرکت در تشییع جنازه و عیادت مریض و حضور در مهمانى بردگان بود و از این راه، دل آنان را به دست مىآورد و به مؤمنان ارزش و احترام قائل مى شد. البته در ادامه بحث، موارد دیگری از مردمداری ایشان بیان خواهد شد.
ارزشـهاى اخـلاقى و مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) در سنت و سیره خویش نشان داد بهترینها برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی است. از قدیم گفتهاند: دو صد گفته چون نیم کردار نیست. رسول خدا (ص) و اولیاى دین از آن جهت الگوى اخلاقى مایند که گفتار و کردارشان تجسّم آیات قرآن و ارزشهاى اخلاقى است. نه تنها برخوردار از مکارم اخلاقىاند، بلکه سرآمد همه و پیشتاز در خصلتهاى نیکویند. رسول خدا در سخاوت و شجاعت و صراحت و صداقت و وفاى به عهد و حسن خلق، از همه برتر بود. آنچه خوبان همه دارند، او تنها داشت! مدیران جامعه نیز باید الگوى مردم باشند تا جامعه به خوبیها گرایش یابد.
امام على (ع) فرمود: پیامبرخدا از همه مردم بخشنده تر، با جرأت تر، راستگوتر، وفادارتر، خوش اخلاقتر و نیکو رفتارتر بـود. (بحـار الانوار، ج 16،ص 194)
تواضع و فروتنی
یکی از مهمترین خصلتهای اجتماعی انسان داشتن تواضع است. انسان در برابر خداوند باید ذلیل و خوار باشد، ولی در برابر مردم خواری و ذلت معنایی ندارد. همچنین انسان در برابر خداوند و خلق نمیبایست تکبر داشته باشد؛ زیرا کبر و تکبر از صفات خاص الهی است؛ بلکه بهترین حالت آن است که در برابر دیگران فروتنی بورزد. تواضع غیراز ذلت و تذلل است.
پس انسان نباید جز در برابر خدا تذلل و خواری داشته و از تکبر در هر حال دست بردارد؛ اما تواضع و فروتنی امری پسندیده و خصلتی نیکو است.
البته انسانها به سبب برخی از خودباوریها و خودپسندیها و خودبرتربینیها و شرایط و مقتضیات زمان و مکان خودشان را گم میکنند. تواضع این نیست که هر از گاهی خودی نشان دهیم، بلکه آن است که در همه حال، خود را در حدی کمتر از آن قرار دهیم که دیگران انتظار دارند، بویژه اگر مسئولیتی داریم و مردم ما را بزرگ میدانند و واقعا هم ممکن است چنین باشیم، ولی نباید خود را این گونه بزرگ دانسته و براساس بزرگی خودمان رفتار کنیم و دیگران را کوچک شماریم. انسان مومن واقعا در سیرت و صورت متواضع است. در سیره و روش زندگی پیامبر(ص) آمده است که ایشان با آن عظمت و شرافت و کرامتی که در پیشگاه خدا داشت، انسانی بس فروتن بود.
امام صادق (ع) میفرماید: پیامبر اکرم(ص)مانند بنده غذا مى خورد و مانند بنده مىنشست و مىدانست که بنده است. (بحـار الانوار، ج 16،ص 262)
به هر حال، تواضع و مردمى زیستن از بهترین صفات انسان است. تواضع، در گفتار و کردار و نشست و برخاست هرکس آشکار مى شود. پیامبر خدا با همه عظمت و شخصیت، خود را بنده خدا مى دانست و کوچکترین نشانه اى از تکبّر و غرور در آن حضرت نبود و این تواضع و ساده زیستى و دورى از تجمّل و تکلّف در همه ابعاد زندگى او آشکار بود.
فــروتـنى در همه حال خوب است. این تواضع در راه رفتن، نشست و برخاست، خوردن و خوابیدن و مانند آن باید خود را نشان دهد. رعایت ادب و فروتنى در غذا خوردن، از توصیههاى اسلام است. یکى از جلوه هاى تواضع در شیوه غذا خوردن، نشستن متواضعانه است. متکبران و سلاطین، بر بساط و تخت خود لم مىدهند و با تکبّر خاصّى غذا مى خورند. رسول خدا هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد. به طرف غذا خم مى شد، روى زمین نشسته و غذا مى خورد، دست چپ را به زمین تکیه مى داد و با دست راست غذا مى خورد و این ادب و عبودیت او را در پیشگاه خداوند نشان مى دهد.
امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم هرگز از آغاز بعثت تا رحلت، در حال تکیه دادن غذا نخورد (آنگونه که رسم سلاطین بود) و این از روى تواضع در برابر خدا بود. (بحـار الانوار، ج 16،ص 242)
در آیات قرآن در باره تواضع در راه رفــتن از لقمان حکیم آمده که نباید بگونهای راه رفت که نشانه تکبر و تفاخر و تبختر باشد: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ و از مردم به نِخوت و تکبر رُخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خیال باف، خودپسندِ لافزن را دوست نمىدارد.(لقمان، آیه 18)
خداوند در جایی دیگر میفرماید: وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً؛ و در روى زمین به نخوت گام برمدار، چرا که هرگز زمین را نمىتوانى شکافت، و در بلندى به کوهها نمىتوانى رسید.(اسراء، آیه 37)
انسانی که اهل آداب و اخلاق است همه اصول آن را رعایت میکند. در باره آداب راه رفتن این معنا مورد تاکید است که به دور از تکبر باشد. قرآن کریم، در سوره لقمان و آیات دیگر از راه رفتن متکبّرانه انتقاد مى کند و به تواضع در راه رفتن توصیه مى کند. از سوى دیگر، راه رفتن بىحال و سست، زیبنده یک انسان مصمّم و توانا نیست. رسول خدا در عین حال که فروتنى را در همه امور، از جمله در راه رفتن مراعات مى کرد، راه رفتنى محکم و با صلابت و اقتدار داشت و این صلابت و استوارى در رهبران، نشانه عزم آنان است و به مردم هم روحیّه و صلابت مى بخشد.
ابن عبّاس نقل کرده است: پیامبرهنگام راه رفتن، چنان با نشاط راه مىرفت که معلوم مى شد راه رفتن انسانِ ناتوان و خسته نیست.(بحـارالانوار، ج 16،ص 236 )
البته تـواضُــع خود نشانههایی دارد که میتوان با آن انسان متواضع را از متکبر باز شناخت. در برخی از روایات به این نشانهها اشاره شده است. پیامبر(ص) که اسوه حسنه الهی است در این باره به تمام و کمال بود و میتوان از سیره ایشان برخی از نشانهها تواضع را به دست آورد. از جمله امام باقر(ع) فرموده است: پیامبر خدا(ص) فرمود: از پنج کار تا هنگام مرگ دست برنمىدارم: 1ـ غذا خوردن روى زمین با بردگان 2ـ سوار شدن بر اُلاغ بى پالان 3ـ بُز را با دست خود دوشیدن 4ـ لباس پشمینه پوشیدن 5ـ به کودکان سلام کردن تا اینکه بعد از من سنّت شود.( بحـار الانوار، ج 16،ص 215)
این پنج خصلت، هر کدام بگونه اى نشانگر فروتنى و خاکسارى و دورى از تکبّر و غرور است. رسول خدا براى ما اسوه و سرمشق همه کمالات، از جمله الگوى «تواضع» است. اینکه آن حضرت تأکید مى فرماید تا زنده است اینگونه رفتار مى کند، براى آن است که امّت محمدى به آن بزرگوار اقتدا کند و الگو بگیرد.
ادب مجالس و هـمنشینی
ادب در معاشرت، احترام گذاشتن به خود و دیگران است؛ چرا که براى انسان عزّت و محبوبیت مىآورد و زمینه برای ارتباط اجتماعی و بهرهمندی از پیامدهای مادی و معنوی و عاطفی را فراهم میکند. رعایت نکات ظریف و جزئیاتی که به یک معنا در قالب مکارم اخلاقی قرار میگیرد موجب افزایش محوبیت میشود. از این رو گفته میشود که ارزش هر کس به اندازه ادب اوست. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی در مجالس جمع کردن پا و نشستن دو زانو یا چهار زانو است. از همین رو، دراز نکردن پا پیش همنشینان، نشانه اى از ادب اجتماعى است. رسول خدا(ص)همیشه این ادب را مراعات مىکرد و به اصحاب خود اینگونه ادب مىآموخت. على (ع) مى فرماید:هرگز دیده نشد که پیامبر اسلام پاى خود را پیش کسى دراز کند. (بحـار الانوار، ج 16، ص 236)
پس انسان همان طوری که در نماز، مراعات ادب میکند و خود را در پیشگاه خداوند و محضر او میبیند و ادب میدارد، در برابر هر کسی چه کوچک و چه بزرگ، چه دارا و چه ندار میبایست ادب را مراعات کند و پای خویش را دراز نکند.
پرهیز از روحیه صدرنشینی
قرآن کریم از جمله آداب مجالس را فراهمآوری فضای مناسب برای نشستن دیگران دانسته است. خداوند در قرآن میفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون به شما گفته شود: «در مجالس جا باز کنید»، پس جا باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند و چون گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید. تا خدا رتبه کسانى از شما را که گرویده و کسانى را که دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مىکنید آگاه است.(مجادله، آیه 11)
ادب دیگر آنکه هر جا که جا هست باید نشست و دنبال بالا و پایین مجلس و کلاسگذاری و پزدادن نباید بود. آیتالله حسنزاده آملی در سر درس میگفت: برخی دنبال صدر مجلس نشستن هستند و حتی در مساجد و تکایا و حسینیهها به جای آنکه بندگی کنند و تکبر را به تواضع تبدیل نمایند؛ دنبال صدرنشینی و این حرفها هستند. در مسجدی دو در، روبهروی هم قرار داشت، یکی از این درها را بسته بودند و آنجا شده بود صدر مجلس و مردم از آن طرف دیگر میآمدند. مردم عادی همان جلوی در مینشینند و از مجلس وعظ بهره میبرند. برخی دیگر همواره میخواهند صدر مجلس بروند. روزی جماعتی در مسجد نشسته بودند، رندی آمد آن در را بست و این در را باز کرد و صدر مجلس به ته مجلس تبدیل شد. این دنیا این گونه اعتباری است و با هر تغییری یک چیزی ارزشی یا ضد ارزشی میشود. نباید به این زینتهای دنیوی دل خوش داشت.
پس ارزش هر «جا» به کسى است که آنجا مى نشیند، نه به مکان. از قدیم گفته اند:شرف المکان بالمکین، ارزش مکان به مکین است نه مکانت. امیرمومنان علی(ع) به خلافت ظاهری زینت داده نه اینکه این خلافت ظاهری موجب ارزش آن حضرت شده باشد؛ زیرا ارزش امیرمومنان فراتر از این حرفها و اعتباریات است. اصولا افراد مغرور و متکبّر در پى آنند که در هر مجلس در صدر بنشینند. پیامبر خدا اصحاب خود را از این کار نهى مى کرد و خودش نیز در عمل، وقتی وارد مجلسى مى شد، هر جا که جا بود مى نشست و در پى جایگاه اختصاصى نبود. ممکن است صاحب خانه یا صاحب مجلس براى احترام به مهمان، او را در بالا بنشاند، ولى انسان، نباید روحیه «صدر نشینى» داشته باشد و «جا» برایش مهم باشد.
امام على (ع) درباره سیره عملی پیامبر(ص) میفرماید: نشستن و بر خاستن رسول خدا با یاد خدا بود. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىکرد و از این کار نهى مىفرمود. هرگاه به جمعى مى پیوست، هرجا که خالى بود مىنشست و به این کار نیز دستور مىداد. (سُنَنُ النَّبى،ص 16)
از آداب حضور در محضر بزرگان، رعایت سلوک و توجه به سخنان آنان و بهره بردن از کلمات حکیمانه و موعظه آنان است. گوش دادن به حرفهاى هر گوینده، نوعى احترام و توجّه نسبت به اوست. بى توجهى به حرف مخاطب و متکلّم، بىادبى است. پیامبر خدا مردم را آنگونه ادب کرده بود که پاى صحبتهاى حکیمانه آن حضرت، سراپا گوش باشند و در هر مجلسى از نزاع لفظى و جدال بپرهیزند و حرف کسى را قطع نکنند و صبر کنند تا کلام او به پایان برسد.
امام على (ع) فرمود:وقتى رسول خدا (ص) سخن مى گفت حاضران سرا پا گوش بودند؛ گویى بر سرهایشان پرنده نشسته است و وقتى ساکت مى شد اصحاب سخن مىگفتند. در حضور او، در سخن نزاع نمىکردند. هر کس سخن مىگفت گوش مىکردند تا تمام کند. (مـکارم الاخـلاق، ص 16)
آن حضرت(ع) در جـمع یـاران خویش چنان بود که قابل شناختن نبود. رفتار و حرکات ایشان نشانههایی از تواضع و مردمداری بود.
اَبوذر غفارى گوید: حضرت رسول(ص) در میان اصحاب خویش مىنشست. هرگاه غریب و ناشناسى مىآمد، نمىشناخت که حضرت محمّد کدام یک از آنان است، تا آنکه بپرسد. (بحـارالانوار، ج 16،ص 248)
آن حضرت با آنکه اشرف مخلوقات و خاتم پیامبران و پیشواى مردم بود، از تشخّصطلبى و مزیّتجویى پرهیز داشت و در جمع اصحاب مىنشست و افراد نا آشنا و غریب، او را از دیگران تشخیص نمىدادند. همین سبب شد که از او اجازه خواستند برایش سکو و جایگاه سادهاى ترتیب دهند که هنگام موعظه و خطبه بر آن بنشیند، تا تازه واردین غریب، بدانند که در این جمع، پیامبر خدا کدام یک از ایشان است.
حضور در اجتماع از سوی ایشان همواره با استفاده از عـطــر بود تا زمینه ناراحتی دیگران به هیچ وجه فراهم نیاید. اصولا خوشبویى و استفاده از عطر و مواد خوشبوکننده بدن، لباس و محیط زندگى، هم نشاط و طراوت مىآورد، عامل جذب و محبّت است، هم بوهاى بد را از بین مىبرد. در روایات است که عطر زدن و خوشبویى از شیوه پیامبران است. رسول خدا مظهر این آراستگى و جمال بود و بیش از آنکه خرج خوراک و پوشاک کند، خرج عطر و مواد خوشبو کننده مىکرد و همیشه معطّر بود.
امام صادق (ع) فرمود:رسول خدا(ص) آله براى عطریّات بیش از غــذا خرج مىکرد. (بحـارالانوار، ج 16،ص 248)
در رابطه باحضور در مجالس و مــردمدارى ایشان باید گفت که حضرت همواره به عیادت بیماران از اصحاب میرفت و در تشییع جنازه و مراسمها و مهمانیهای آنان مشارکت داشت؛ زیرا از نشانههاى رهبران مردمى، تفقّد و احوالپرسى و همدردى با مردم و زیر دستان است. رابطه پیامبر خدا با مردم، بسیار عاطفى و مستحکم بود و مردم بسیار دوستش مى داشتند و یکى از عوامل آن، همین روحیه و اخلاق پیامبر بود که از حال امت خود جویا مىشد، به دیدار آنان مىرفت، به عیادت بیماران مىپرداخت و بىتوجّه به وضعیّت آنان نبود.
اَنَس خدمتکار پیامبر مىگوید: آن حضرت هرگاه یکى از اصحاب خود را سه روز نمىدید از حال او جویا مىشد. اگر غایب بود، دعایش مىکرد و اگر در شهر بود به دیدارش مىرفت و اگر بیمار بود به عیادتش مىشتافت. (مـکارمالاخـلاق، ص 19)
خوشرویی و شوخ طبعی
اسلام بر مکارم اخلاقی تاکید دارد و بر آن است تا انسان را با تعلیم و تزکیه به جایی برساند که برترین افراد انسانی و اسوه و سرمشق دیگران شوند. (آلعمران، آیه 110)
دستیابی به حسن خلق یک اصل اساسی در اسلام و بویژه در رفتار اجتماعی است به طوری که گفته میشود جز خوشخویان کسی به بهشت نمیرود. خوشرویى، خوشخویى و خوشگویى از نشانههاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نیک، عامل جذب دیگران است. بر عکس، تندخویى و بداخلاقى و بدزبانى، دیگران را مىآزارد و فرارى مىدهد. یکى از مهمترین عوامل موفقیت پیامبر(ص) در دعوت اسلامى، اخلاق نیکوى او بود و قرآن فرموده است:پس به برکتِ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراکنده مىشدند و به سبب رحمت الهى است که بر مردم نرم و مهربان شدهاى و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست مىدارد.
امام على(ع) با اشاره به برخی از خصوصیات رفتاری پیامبر(ص) نشان میدهد که آن حضرت(ص) تا چه اندازه خوشخو بود. ایشان میفرماید: رسول خدا همواره خوشرو، خوش خو و نرم بود و خشن و درشت خوى نبود.(مـکارم الاخـلاق، ص 14)
گفـتار نرم و محکم و استوار از دیگر آداب سخن گفتن است که در آیات قرآن بیان شده است. همچنین انسان باید زبان از گناه زبانی نگه دارد که بسیاری از گناهان کبیره به زبان باز میگردد که از جمله آنها تهمت وغیبت و قذف و بهتان و دروغ و مانند آنها است. در آداب اجتماعی و آداب سخنوری و سخن گفتن آمده است که شیرین زبان و نرم گفتار باشید و با سلام و صلوات سخن بگویید(فرقان، آیه 63) و همواره نیکو سخن(بقره، آیه 83) و پاک سخن(حج، آیه 24) باشید؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پیوسته در پى سرزنش و عیبجویى از دیگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل کرامتند و زبان از نکوهش و بدگویى دیگران نگه مىدارند. پیامبر خدا از اینگونه افراد بود و هرگز در پى کشف لغزشها و خطاهاى دیگران نبود تا به رخ بکشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بیهوده هم پرهیز داشت و جایى زبان به سخن مى گشود که ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد. امام عـلى(ع) فرمود:آن حضرت هرگز کسى را مذمّت نمىکرد و در پى لغزشها و عیوب و اسرار دیگران نبود و سخن نمىگفت مگر آنجا که امید ثواب داشت. (سُنَنالنَّبى، ص 17)
شــوخى در حد نزاکت نیز از دیگر ویژگی رفتاری و کلامی پیامبر(ص) در معاشرتهای اجتماعی است. مراعات اصول همراه با جنبههای عاطفی و لطیف میتواند خوشرویی و خوشخویی را بیشتر نشان دهد. انسانی که مراعات آداب اجتماعی را میکند از شوخی در حد مجاز نیز بهره میبرد بیآنکه از دایره حق بیرون رود. اصولا اسلام، دین نشاط و شادابى است و از نشانههاى خوش اخلاقى مؤمن آن است که اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، دیگران را شاد کند. در روایات اسلامى شاد کردن دیگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» کارى پسندیده و مطلوب به شمار آمده است. در عین حال باید مراعات کرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقیر و توهین دیگران نینجامد. امام صادق (ع) درباره سیره آن حضرت(ص) میفرماید: رسول خداشوخى و مزاح مىکرد، ولى جز حقّ چیزى نمىگفت. (بحـار الانوار، ج 16،ص 244)
پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسندیده است. سیره پیامبر و ائمّه(ع) چنین بوده که گاهى براى شاد کردن کسى یا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مىکردند و سخنان شیرین و شوخى آمیز مىگفتند. انسانهاى شوخ طبع به خاطر آنکه موجب شادى و نشاط دیگران مى شوند، محبوبیّت پیدا مىکنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا باید حدّ و حریمها حفظ شود و به زیاده روى و افراط کشیده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش دیگران و تحقیر و استهزاى آنان نگردد.
حضرت على (ع) فرمود:پیامبر خدا(ص) هرگاه یکى از اصحاب را غمگین مىدید، با شوخى او را خوشحال مى کرد و مى فرمود: خداوند، کسى را که با برادرانش با ترشرویى و چهره عبوس روبهرو شود، دشمن مى دارد. (سُـنَنُ النـَّبى،ص 61)
عدالت در نگاه کردن
از دیگر آداب سخن گفتن، توجه به گوینده است. شنونده باید به گوینده توجه داشته باشد و چهره و رخ از وی بر نگرداند که نشانه بیادبی است. البته وقتی انسان در جمع است باید مراعات همه را بکند و در نگاه کردن عدالت داشته باشد و این طور نباشد که تمام توجهش به شخصی یا اشخاصی باشد که اگر چنین رفتاری دیده شود شخصی که مورد توجه و نگاه قرار نمیگیرد احساس میکند که خوار و خفیف شده است. از همین رو عدالت در نگاه بویژه از سوی بزرگان بسیار مهم است. از روایات به دست میآید عدالت، خصلت همیشگى پیامبر خدا در همه امور بود. اگر یک گوینده یا معلّم یا واعظ، تنها به بعضى نگاه کند و به بقیّه بى اعتنا باشد، حاضران احساس تبعیض مىکنند و مىرنجند. اگر یک قاضى هم به یکى از دو طرف دعوا توجّه بیشترى کند، این نگاه تبعیضآمیز، اثر منفى مىگذارد. رسول خدا حتّى در نگاه به افراد حاضر در جلسات عدالت را رعایت مىکرد و نگاه پرمهر خود را یکسان میان آنان تقسیم مىنمود.
امام صادق(ع) درباره عـدالت در نـگاه آنحضرت (ص) فرموده است: رسولخدا نگاههایش را بین اصحابش تقسیم مى کرد و به این و آن یکسان مینگریست. (اصول کافى، ج 2، ص 671)