مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

بصیرت 7

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ
واکاوی ابعاد نامه دوم امام خامنه ای به جوانان غربی و اروپایی؛
از رهبر جهان اسلام به جوانان غرب
نویسنده : دکتر مهدی صادقی

 دومین نامه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به عموم جوانان غربی و اروپایی حاوی نکات دقیق و عمیق در سه سطح الف-فرامتنی (زمینه ای) ب-متنی و ج- فرا زمینه ای(اثرگذاری) است. نویسنده می کوشد در حد بضاعت فکری خود زوایایی از سطوح یاد شده را مورد واکاوی قرار دهد و البته امیدوارم به دلیل استطاعت ناچیز علمی خود، فهم این پیام تاریخی با سطحی سازی ناخواسته مواجه نشود.
الف)نکات فرامتنی
دقایق و ظرایف فرامتنی دومین نامه رهبری به طور کلی شامل نکات ساختاری و زمینه ای است. به عبارت دیگر کیفیت ارسال یک پیام منصرف از محتوای متنی، وابسته به عناصر زمینه ای چون1-زمان بندی و زمان شناسی 2-مکان شناسی 3-مخاطب شناسی و 4-هدف گذاری راهبردی است.
زمان بندی و زمان شناسی نامه رهبری
از حیث زمانی دومین نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی، دارای هوشمندی خاصی است. ابتدا لازم است اشاره شود که این نامه به فاصله مدت زمان 10 ماه پس از نامه اول رهبر فرزانه انقلاب صادر شده است. فواصل ارسال پیام تاثیر مهمی در اثرگذاری آن دارد. تناوب مناسب زمانی سبب می شود زمینه لازم برای هضم ذهنی پیام و فرصت لازم جهت ایجاد کادرسازی و شبکه سازی های جانبی به وجود آید. پس از ارسال نامه اول رهبری، جنبش نشر نامه به زبان های مختلف شکل گرفت و تا حد قابل قبولی پیام رهبری به مخاطب مستعد منتقل شد. ارسال پیام دوم در این فاصله زمانی، پیوستگی محتوایی را به وجود می آورد و مخاطبان را در وضعیت «اشتیقاق شنوایی» نگه می دارد. ارسال مکرر و متناوب یک پیام، حالت بی تفاوتی ایجاد می کند و ارسال پیام با فاصله زمانی طولانی، تاثیرات محتوایی قبلی را کم اثر می سازد. برای نخبگان و مسئولان انقلاب اسلامی هم این موضوع یک پیامد دارد چرا که ارسال نامه دوم بیانگر عزم و اراده برای یک حرکت مستمر و باثبات است و به هیچ وجه نباید به آن به دیدگاه امری مقطعی و دفعی نگاه کرد. نامه دوم ثابت کرد حرکتی مستمر در جهت گیری انقلاب اسلامی شروع شده و «دیپلماسی گفتمانی» یک راهبرد و سیاست کلی برای نظام است. از طرف دیگر فاصله زمانی نامه دوم رهبری با حادثه ای که بهانه گفتگو قرار گرفته یعنی حادثه تروریستی پاریس، 15 روز بود که ظرافت خاصی در آن مشاهده می شود. به عبارت دیگر مدت زمان زیادی از حوادث تروریستی در پاریس نگذشته بود و البته گرد و خاک و هیجانات اولیه نیز فروکش کرده بود و برای مخاطب غربی موقعیت مناسبی برای شنیدن تحلیل «عمیق» و «متفاوت»، محسوب میشد. هوشمندی بالاتر اینکه، هم زمانی کنگره عظیم اربعین و نامه رهبری سبب تاثیرات متقابل و هم افزایی اثر آن گردید. همنشینی زمانی پدیده عظیم اربعین و نامه رهبری – با رعایت اصل ظرافت و بدون اینکه اشاره‌ای به اربعین شود - کمک کرد تا نامه رهبری دراین زمان بهتر دیده شود و از آن بالاتر بیانگر این واقعیت است که اسلامِ زیبایی که در کنگره عظیم اربعین تجلی می‌کند درمورد مسائل مهم جهان، چنین نظر و نگرشی را دارد که در نامه منعکس شده است. عینیت راه پیمایی اربعین، پیوست نانوشته و سندالصاقی پیام نرم افزارانه رهبری به جوانان غربی بود.

مکان شناسی نامه رهبری
برخی مواقع، جغرافیا و مکان، حاوی مضامین نمادین و مستتر است. پاریس پایتخت سکولاریسم غربی و مادر مدرنیته است. برنارد لوئیس در مقاله ای می گوید اولین تاثیر جدی مدرنیته و غرب بر دنیای اسلام ناشی از انقلاب کبیر فرانسه و موج ایجاد شده پس از آن بوده است. فرانسه از منظر معناشناختی و فکری بیش از نظامی گری و استعمار خود بر کشورهای اسلامی تاثیر گذاشته است. در قرن نوزدهم استعمارگران انگلیسی در کشور خودشان و در قاره اروپا بشدت فلسفه سیاسی فرانسوی و میراث انقلاب فرانسه را می کوبیدند اما در کشورهای اسلامی و شرقی برای پیشبرد اهداف استعماری خود فلسفه سیاسی فرانسوی را تبلیغ و ترویج می کردند. وقوع حوادث تروریستی در پاریس قابلیت تهییج افکار عمومی غرب بر ضد اسلام را بالا برده است و به درستی رهبر فرزانه انقلاب تشخیص داده اند که در برابر تحولات آتی باید تدبیری پیشدستانه صورت گیرد. در نامه رهبری انگاره های اخلاق مداری مدرنیته غربی به صورت عمیقی زیر سوال رفته است. علامت سوال در برابر سکوت ساختاری غرب در برابر چندین دهه نژادپرستی رژیم صهیونیستی، به واقع پاسخ و جواب قانع کننده ای ندارد. غرب باید از خود بپرسد دافعه مدرنیته تا به چه حد شدید است که شهروندان غربی را به جانب جریان تکفیری متمایل می سازد؟ اینها مسائل عمیقی است که باید غرب در آن بازنگری اساسی کند. تحلیل رهبری از حوادث پاریس، ظرفیت بالای دنیای اسلام در ارائه استدلال عمیق و شهامت در ابراز نظریه جدید را نشان داد. نامه رهبر فرزانه انقلاب به جوانان غربی یک مواجهه معناشناختی نمادین نه تنها میان اسلام و غرب بلکه فراتر میان شرق و غرب بود. نامه رهبری نشان داد غرب محتاج به تلنگر و تفکر عمیق است. غربی ها در مقابل اسلام و شرقی ها زیاد حرف زده اند و کمتر شنیده اند، شاید لازم باشد از این به بعد حس شنوایی خود را تقویت کنند و چشمشان به حقایق اتوپیای ادعایی سکولاریسم متوجه گردد. لازم بود خردمندی از شرق در نامه ای به غربی ها بنویسد: «باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟...» غربی ها هنوز در تحلیل این پدیده مانده اند که چگونه تکفیرگرایی از سکولاریسم و خشونت و تروریسم از تساهل لیبرالیستی متولد می شود و اصرار دارند داعش را یکسره به مسلمانان منتسب کنند اما سوالات رهبری شیشه فرافکنی آنها را شکست.
 
مخاطب شناسی نامه رهبری

اصرار به مخاطب قرار گرفتن جوانان غربی در نامه دوم رهبری به پیروی از نامه اول، حاکی از مخاطب شناسی رهبر انقلاب و هدف گذاری برای آینده است. امام خامنه‌ای می دانند جوانان غربی مهم ترین کسانی هستند که محتوای این نامه در آنها تأثیر خواهد گذاشت. در این نامه از مشترکات انسانی (کلمه سواء) برای سخن گفتن و رساندن پیام اسلامی استفاده شده است و بعد عاطفی این نامه نسبت به اولین نامه رهبری پررنگتر است و جوانان مخاطب نامه با نویسنده نامه احساس نزدیکی می‌کنند. رصدگران مسائل اجتماعی و سیاسی غرب و اروپا می دانند که غرب در وضعیت تاریخی خاصی قرار گرفته و اعتراض های بنیادین در زیر پوسته سیاسی سخت آنها در حال شکل گیری است. جوانان نسبت به لایه های حکومتی خود اعتراض دارند و در صدد تغییر دادن نگرش و کنش سیاستمداران خود هستند. یکی از جدی ترین اعتراض ها، اعتراض به دین ستیزی غربی و بنیادگرایی سکولاریستی است. تحلیل رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با نخست وزیر مجارستان در این رابطه بسیار قابل تامل است. ایشان فرمودند: «اکنون یک رویش معنوی آرام و نامحسوس، هم در اروپا و هم در آمریکا با محوریت جوانان در حال شکل‌گیری است و در آینده نیز احتمال دارد اروپا بتواند بین پیشرفت‌های «مادی، علمی و فناوری» با «معنویت» همگامی به‌وجود آورد.» مخاطب شناسی رهبری وقتی ارزشمندتر جلوه می کند که توجه نماییم مخاطب رهبری در نامه، اصطلاحا «اروپای اجتماعی» است و نه «اروپای سیاستمداران»، «اروپای آکادمیک» و «اروپای رسانه ها». جوانان محور شکل گیری تحولات اجتماعی عمیق آینده اروپا هستند و از این منظر، نامه رهبری یک سرمایه گذاری فکری و تا حدی سیاسی است که نتیجه آن در آینده و در سیاستمداران غربی نسل آینده مشخص می‌شود.

هدف گذاری راهبردی نامه رهبری
معمولا بهترین مدل از هدف گذاری های راهبردی اصولا به شکل غیرمصرح است. نامه مقام معظم رهبری از لحاظ استراتژیک خدمتی ویژه به جهان اسلام و حتی کمک به منافع ملی کشورهای اسلامی است چرا که اسلام هراسی و واکنش‌های جنبی آن ضررهای اقتصادی هنگفتی را به کشورهای اسلامی وارد می‌کند. موج جدید ایجاد شده در تنفرسازی از اسلام و مسلمانان بسیار جدی است و به تعبیر صاحب نظران شاید اقداماتی فراتر از اقدامات پس از 11 سپتامبر در پیش باشد. در این فضا، ارسال نامه رهبر فرزانه انقلاب دارای هدف گذاری راهبری هوشمندانه است چرا که این گونه اقدامات از بحرانی شدن بیش از پیش مسائل و نظامی گری غرب تا حدی جلوگیری می‌کند. به تعبیر دیگر پشتوانه اجتماعی فرایند اجماع در غرب جهت مداخله در بحران های حاد منطقه، صدمه خواهد دید.
یکی دیگر از هدف گذاری های راهبردی در نامه رهبری مسئله ایجاد شکاف میان غرب متخاصم و غرب غیر متخاصم است که در ادامه در ذیل بحث داعش مطرح خواهد شد.
ب)نکات متنی
نکات فراوانی از لحاظ متنی در نامه رهبری وجود دارد و ما تنها به شرح یک نکته اساسی در آن می پردازیم. نوع تحلیلی که رهبر فرزانه انقلاب در مورد پدیده داعش مطرح کردند بسیار بدیع و ناب و عمیق بود. رهبر انقلاب پدیده داعش را از یک موضوع با صورتبندی اسلامی-خاورمیانه ای به یک صورتبندی غربی-اروپایی تبدیل کردند. در این تحلیل، ماهیت محتوایی داعش به جای عقیده به دین اسلام، عقده های ناشی از ارزش های غرب متخاصم است که به دو شکل 1-مداخله گرایی در سرزمین های شرقی و اسلامی و 2-تبعیض گرایی در برابر مهاجران شرقی و مسلمانان ساکن در اروپا و غرب، جلوه گر می شود. رهبر فرزانه انقلاب در نامه خود متذکر شدند: «مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان می‌دهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت...» رهبر معظم انقلاب ریشه شکل گیری داعش را به همان حمایتی که استعمار از قبیله آل سعود انجام داد و پیوند آنها با جریان وهابیت را تشویق نمود تحلیل کردند. تروریسم تکفیری به علت نقش غرب استعماری در زمینه های آن (آل سعود، وهابیت، استعمار، اجازه ندادن به نیروهای بومی اهل سنت برای تغییر حکومت های فاسد، تبعیض های ساختاری علیه مهاجران مسلمان و...) و محرک های آن (حمایت های نظامی و مالی از القاعده و طالبان، کمک به معارضان سوری و...) اساسا بیشتر یک پدیده غربی است تا مرتبط با جهان اسلام. تروریسم مدرن داعشی نتیجه مداخله گرایی ممتد غرب در جهان اسلام است. از جهان اسلام و نیروهای فکری سیاسی جهان اسلام و حتی نیروهای طبیعی اهل سنت نیز همچنین تفکری به وجود نمی‌آید. یکی از برکات عظیم انقلاب اسلامی این بود که ایران و اسلام شیعی خود را از اسارت مناسبات استعماری خارج ساخت و توانست در بستر طبیعی خود به رشد و تکامل دست یابد. بازخوانی تاریخ قبل از استعمار در منطقه نشان می دهد داعش و سونامی تکفیرگرایی نتیجه طبیعی و منطقی نیروهای درون منطقه ای و بازیگران بومی نیست. با اینکه در جهان اسلام درگیری هایی بوده و اختلاف زیادی وجود داشته است و حتی منتهی به جنگ نیز می شده است اما چنین پدیده زشتی در جهان اسلام وجود نداشت. زمینه های داعش محصول تقاطع بدوی گرایی آل سعود با منافع پراگماتیستی استعمار در منطقه است. در دوران جدید نیز اگر فرض نماییم تروریسم طالبان و القاعده واقعا تهدیدی برای غرب بود، نوع واکنش غرب مسئله را بدتر کرد. وقتی پاسخ اشتباه و سطحی به یک بحران داده شود حتی در صورت تسکین موقتی موضوع، در ادامه بحران پیچیده تر و عمیق تر خواهد شد. داعش ماحصل واکنش نادرست به تروریسم است چرا که مداخلات غرب پس از 11 سپتامبر، یک واکنش غیر منطقی، غیر طبیعی وظالمانه نسبت به پدیده تروریسم بود. همانطور که رهبر انقلاب در آخر نامه نسبت به سطحی کردن واکنش به تروریسم هشدار دادند، اگر اکنون هم واکنش‌های سطحی نسبت به تروریسم داعشی صورت گیرد نتیجه بدتر و شکاف‌ها بیشتر خواهد شد و احتمالا پدیده های ناگوارتری متولد می شود. تازمانی که مداخله گرایی غرب متخاصم وجود دارد مسائل منطقه در بستر طبیعی خود حل نمی شود و بحران ها پایانی ندارد. (مشابه این تحلیل را نویسنده آلمانی «سوانته کورنل» در کتاب سیاسی شدن اسلام مطرح میکند و میگوید آنچه غربی ها تروریسم مینامند، ناشی از تجاوز و ورود غیرمسلمانان به خاک مسلمانان است. وی برای اثبات فرضیه خود در کتاب سه جلدی خود به هند و پاکستان، افغانستان و فلسطین اشغالی اشاره میکند) در حال حاضر برای غرب، صرف نظر کردن از مداخله گرایی به معنای صرف نظر کردن از اسرائیل است. پیش بینی میشود به دلایل استراتژیک حمایت های میدانی و سیاسی غرب از نیروهای تکفیری ادامه خواهد داشت و درگیری های مقطعی این دو با هم یا در مواردی ساختگی و صوری است و یا در صورت صحت، چندان جدی و عمیق نیست. مثالی از اسطوره ها در اینجا خالی از فایده نیست. نسبت غرب با تکفیری ها و داعش نسبت ضحاک با مارهای دوشش است. داعش از غرب سلطه گر حمایت می کند و غرب نیز به رغم نارضایتی های نسبی اصلا به از بین بردن این جریانات راغب نیست. (جالب این جا است که برخی برای از بین بردن تروریسم و تکفیر گرایی به کمک آمریکا و غرب حساب کرده اند؛ ضحاک هم چندان از مزاحمت های مارهایش راضی نبود اما به کشتن آنها هم تمایلی نداشت.)   بر مبنای تحلیل رهبری، اروپایی ها باید یکی از کانون های مهم شکل گیری داعش را نه فقط جغرافیای خاورمیانه بلکه جغرافیای اروپا بدانند. داعش پدیده‌ای مبتنی بر عقده و نه بر عقیده است و تبعیض های قانونی و ساختاری و رفتار نامناسبی که نظام غرب با مهاجران و مسلمانان ساکن در کشورهای غربی دارد منجر به چنین واکنش‌های افراطی شده است. از لحاظ محتوایی داعش از امتزاج تقدس زدایی شبه دینی وهابیت با سکولاریسم غربی بوجود آمده است. گویی داعش عصبیت عربی را با نژادپرستی مدرن غربی بهم آمیخته است. خشونت هایی که داعش انجام می دهد با خشونت های زیر پوسته ظاهری جوامع اروپای لیبرال، شباهت دارد. مسئله خودکشی ها، فرزند کشی ها و تجاوزهای جنسی و... یکی از مسائل جدی و حل نشده در اروپا است. وقتی اروپایی ها شهروندان خود را برای پیوستن به داعش و "جهاد نکاح" تقبیح می کنند آیا از خود نمی پرسند مگر خودشان قید و بندهای انسانی در روابط جنسی را به حد تمام از بین نبرده اند که حالا توقع حرکت اخلاقی از شهروندان خود دارند؟ با صورتبندی مفهومی ارائه شده توسط رهبر فرزانه انقلاب، برای کشورهای مستقل اروپایی اولویت مداخله گرایی در شرق و خاورمیانه منتفی می شود و توجهات به جغرافیای درونی خود و تبعیض های پنهان در زیر قاب فرهنگی ظاهرا شکیل اروپا، متوجه می گردد. تروریسم یک مسئله درون زا برای غرب است. نتیجه تحلیل رهبری این می تواند باشد که به جای دخالت نظامی غربی در بحران سوریه و عراق که به بدترشدن و پیچیده تر شدن اوضاع خواهد انجامید، تفکر اسلام ناب می تواند برای همزیستی مسلمان در اروپا با جامعه غربی راه حل های موثر ارائه دهد. اگر غرب و اروپای کنونی بشدت نسبت به جمهوری اسلامی ایران و شیعه حساس است این موضوع دوامی همیشگی ندارد. ظهور پدیده نامیمون داعش و به طور کلی تکفیری ها یک فرصت بی نظیر وتاریخی برای نقش آفرینی انقلاب اسلامی و تفکر شیعی در داخل سرزمین های غربی و علی الخصوص اروپا مهیا کرده است. چاره تفکر تکفیری نه طرد و حذف اجتماعی مسلمانان در کشورهای غربی است و نه یکسان سازی فرهنگی آنها با ارزش های غرب سکولار. اسلام انقلاب اسلامی مبتنی بر تفکر ناب شیعه، به همزیستی مسالمت آمیز پایبندی دارد و نشان داده است اهل مسئله سازی بیجا نیست. اروپا برای چندین دهه دست سازمان های دینی عربستان را برای تبلیغ وهابیت در کشورهای خود باز گذاشته و امروز با پدیده بغرنجی روبرو شده است. تمامی تحلیل گران اروپایی و غیراروپایی اتفاق نظر دارند مسئله اصلی و اولویت اصلی اروپا مسئله مهاجران (و در حقیت مسلمانان) است. تاکنون مدل رایج اروپا برای مواجهه با این پدیده مدل سکولارسازی اسلام در اشکال مدل تراشی های اسلام اروپایی بوده است. اما ترویج سکولاریسم در میان مسلمانان تکفیری گرایی را تشدید کرده است و اروپای مستقل و غرب غیرمتخاصم باید بپذیرد که روش درستی نداشته است. آنتی تز تکفیری ها، سکولاریسم نیست. محدودیت سازی برای پیام های فرهنگی ایران به ضرر اروپا تمام شده است. اسلام شیعی در عین غیرسکولار بودن مسالمت گرا و غیرتخاصمی است. از این منظر می توانیم سخنان سران برخی کشورهای غیرتخاصم گرای اروپا در ابراز تمایل به همکاری با ایران برای مقابله به داعش را خوانشی فرهنگی و نه نظامی نماییم. آنچه مسلم است زمینه ها و دورنمای چنین همکاری هایی وجود دارد و بهترین دلیل همین استقبال قابل توجه از نامه اول و دوم رهبری است. البته در صورت وجود اراده و هوشمندی در دستگاه سیاست خارجی ایران، میزان موفقیت ما افزایش خواهد یافت. نمی دانیم سیاستمداران و نخبگان اروپایی مستقل و میهن دوست کی به این تحلیل خواهند رسید که برای مهار تروریسم تکفیری در داخل سرزمین های خود باید دست جریانات دینی همسو با انقلاب اسلامی را باز بگذارند ؟ اما نفس پذیرش نسبی چنین تحلیلی در غرب، میان غرب متخاصم و غرب غیرمتخاصم فاصله ایجاد می کند که ارزشی استراتژیک خواهد داشت.
ج) سطح فرازمینه ای
به نظر حقیر مهم ترین وجه نامه تاریخی رهبری، سطح فرا زمینه ای و یا فرا زمینی نامه است که به «قدرت اثرگذاری» آن مرتبط می شود. قدرت اثرگذاری نامه را باید از نقطه هدف پیام و از مرکز اصابت نشانه گیری عالمانه رهبری، ردیابی کرد. پس از ارسال اولین نامه رهبری یکی از تحلیل گران ارشد موسسه کارنگی با خشم و غضب از این اقدام رهبر فرزانه انقلاب انتقاد کرده بود و ناخشنودانه به «اطمینان غیرمعمولی» رهبر انقلاب در نگارش نامه اعتراف کرده بود. نامه هایی از این دست بوی نامه امام (ره) به گورباچف را به مشام میرساند. اخلاص و عرفان عملی بی نظیر رهبری- که خیلی قبیح است مثل منی درباره آن سخن بگوید و لازم است اهل عرفان و اهل دل از آن سخن گویند-عنصر شتاب دهنده، عمق دهنده و برکت آفرین در انتشار پیام رهبری در دنیا است. طراز نامه رهبری از طراز بحث های موسوم به «دیپلماسی عمومی» (Public Diplomacy) بسیار بالاتر است و می توان آنرا «دیپلماسی گفتمانی» نامید. دیپلماسی گفتمانی مبتنی بر فطرت انسان ها است و خداوند در یاری رسانی و امداد رهبر الهی در دوران رسانه های مدرن هم عاجز نیست. موفقیت هرگز با جمع جمیع شرایط محسوس مادی و انسانی بدست نمی آید. پیروزی های راهبردی رهبری در امور سیاسی با حساب و کتاب معادلات متعارف دنیای سیاست جور در نمی آید. آن قدر رسانه های متصلب غرب سلطه گر بر زندگی و افکار مردم غرب چمبره انداخته اند که تاثیرگذاری نامه رهبری عجیب و رازآلود است. گویی نخ اسکناس نامه رهبری از جای دیگری تضمین اعتبار شده است. همین که این قدر نامه رهبری مورد توجه واقع شد، گرایش به اسلام را در غرب نشان می دهد. گرایش به اسلام و اسلام گرایی در «غرب سکولار» در دوران ظهور پدیده «داعش» یک امر بسیار عجیب و غیرعادی است اما همین امر ظاهرا محال در حال رخ دادن و تکوین است. هر مکتبی به جای اسلام این قدر در معرض حمله های قیچی گونه، هجمه های متقاطع، دسیسه های متراکم و بازنمایی های مغرضانه رسانه ای قرار می گرفت تا چندصد سال قابلیت بازسازی و ترمیم چهره را نداشت. اما ظاهرا خداوند اراده کرده است از آتش بحران های حاد، گلستان تمدن نوین را متولد نماید. در همین راستا، نامه تاریخی رهبر فرزانه انقلاب به سان یک پیکان در جنگ رسانه ای به خوبی نشانه گذاری شده است؛ «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى»(سوره مبارکه انفال آیه 17)

  • .......

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی