عبرت
از غلامی امیرالمؤمنین تا شهادت در رکاب سیدالشهدا
پیکر غلام اباعبدالله الحسین علیه السلام است که امام برای وی دعا کرد و در اثر دعای امام علیه السلام، هنگامی که قبیله بنی اسد برای دفن پیکر مطهرش اقدام کرد، بدنش را معطر و چهره اش را سفید یافت.
جون بن حوّی فردی سیاه پوست اهل نوبه(منطقهای در آفریقا) و غلام فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که امیرالمومنین علیه السلام او را او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامى که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام براى کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد.
او در این مدت در خدمت امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبى(علیه السلام) و سپس به خدمت امام حسین(علیه السلام) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
در نقلی از امام سجاد آمده است: شب عاشورا جون در چادر امام حسین(علیه السلام) بود و شمشیر او را آماده میکرد. در روز عاشورا او خدمت امام حسین (علیه السلام) آمد و براى میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتى همراه ما بود! اکنون خویشتن را به خاطرما مبتلا مساز.
جون خود را بر قدم هاى مبارک امام حسین (علیه السلام ) انداخت و بوسید و گفت: اى پس رسول خدا، هنگامى که شما در راحتى و آسایش بودید من در کنار شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنیم؟
سپس عرض کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی کنید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگى به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقاى من، از شما جدا نمى شود تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون مى گفت و گریه مى کرد به حدى که امام حسین(علیه السلام) گریستند و اجازه دادند.
با آن که جؤن پیر مردى ۹۰ ساله بود، ولى بچه ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به کنار خیمه ها براى خداحافظى و طلب حلالیت آمد، که صداى گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانى ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیرى غضبناک روى به آن قوم ناپاک کرد.
رجز جون هنگام جنگ اینگونه بود:
کیف یری الفجار ضرب الأسود بالسیف صلتا عن بنی محمد
أذب عنهم باللسان و الید أرجو بذلک الفوز عند المورد
بدکاران چگونه میبینند ضربت این سیاه را، با شمشیری که در راه فرزندان محمد کشیده شده است؛ من با دست و زبان از آنان حمایت میکنم، و با این کار، بهشت را در روز ورود به محشر امید دارم.
او جنگ نمایانى کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم هاى فراوانى به او وارد کردند. هنگامى که روى زمین افتاد، امام حسین(علیه السلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد(علیهم السلام ): بار الها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت(علیهم السلام) محشورش نما.
از برکت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسید. چنانکه وقتى بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
در زیارت ناحیه نیز از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی جُونِ بْنِ حَرِیّ مَوْلی ابی ذَرِ الْغَفّارِیِّ.
/۸۲۹/ی۷۰۴/ج
منابع:
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۱
الارشاد، مفید، ج۲، ص۹۳؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۰
انساب الاشراف، بلاذری، ج۳، ص۱۹۶
منتخب التواریخ: ص 311
وسیله الدارین فى انصار الحسین(علیه السلام)ص115
- ۹۶/۰۷/۲۰