مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان


اثبات قرآنی برتری علی(ع) از پیامبران بیان کنید

صعصعه فردی مورد توثیق همه ، مردى عالم و فاضل و از اصحاب على (ع ) بوده، به ایشان عرض کرد:
«اخبرنى انت افضل ام آدم ؟» ؛مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم ابوالبشر(ع )؟
حضرت فرمودند: «تزکیة المرء لنفسه قبیح» ؛ قبیح است که مرد از خود تعریف و تزکیه نماید و لکن از باب «و اما بنعمة ربک فحدث» مى گویم :«انا افضل من آدم »؛ من از آدم افضل هستم .
عرض کرد:«ولم ذلک یا امیرالمؤ منین »؛ به چه دلیل افضل از آدم هستى ؟
حضرت بیاناتى فرمود که خلاصه اش این است که براى آدم (ع ) همه قسم وسایل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود، فقط از یک درخت گندم منع گردید و او راضى نشد و از آن درخت نهى شده خورد و از بهشت و جوار رحمت حق خارج شد. ولى خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود من به میل و اراده خود چون دنیا را قابل توجه نمى دانستم از گندم نخوردم .
کنایه از آن که کرامت و فضیلت شخص در نزد خدا به زهد و ورع و تقوى است هر کس اعراض او از دنیا و متاع دنیا بیشتر است ، قطعا قرب و منزلت او در نزد خدا بیشتر و منتهاى زهد این است که از حلال غیر منهى اجتناب نماید.
عرض کرد: «انت افضل ام نوح ؟»؛ شما افضل هستید یا نوح (ع )؟
فرمود: «قال انا افضل من نوح»؛ من از نوح برتر هستم .
عرض کرد: «لم ذلک ؟»؛ چرا افضل هستید از نوح ؟
فرمود: نوح قوم خود را به سوى خدا دعوت کرد، آنها اطاعت نکردند به علاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار نمودند تا درباره آنها نفرین کرد، «رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا»
اما من بعد از خاتم الانبیاء (ص ) با آن همه صدمات و اذیت هاى بسیار فراوانى که از این امت دیدم ابدا درباره آنها نفرین نکردم و کاملا صبر نمودم،چنانچه در ضمن خطبه معروف شقشقیه فرمود:«صبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى »
صبر نمودم در حالى که در چشم من خاشاک و در گلویم من استخوان بود.
کنایه از اینکه نزدیک ترین مردم خدا کسى است که صبرش بر بلا بیشتر باشد.
عرض کرد: «انت افضل ام ابراهیم ؟»؛ شما افضل هستید یا ابراهیم (ع )؟
فرمود:«قال : انا افضل من ابراهیم »؛من افضل از ابراهیم هستم . ابراهیم عرض کرد: «رب ارنى کیف تحیى الموتى قال : اولم تؤ من قال بلى ولکن لیطمئن قلبى الایة »
ولى ایمان به جایى رسیده که گفتم : «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»؛ اگر پرده ها بالا رود و کشف حجب گردد یقین من زیاد نخواهد شد.
کنایه از آن که علو درجه شخص به مقام یقین او مى باشد که واجد مقام حق الیقین شود.
عرض کرد، «انت افضل ام موسى ؟»؛ شما افضل هستید یا موسى (ع )؟
فرمود: «قال : انا افضل من موسى »؛ من افضل هستم .
عرض کرد: به چه دلیل شما افضل از موسى هستید؟
فرمود: وقتى خداوند موسى را ماءمور به دعوت فرعون کرد که او به مصر برود، عرض کرد: «قال رب انى قتلت منهم نفسا فاخاف ان یقتلون . واخى هارون هو افصح منى لسانا فارسله معى ردا یصدقنى اخاف ان یکذبون »؛موسى گفت : اى خدا من از فرعونیان یک نفر را کشته ام و مى ترسم که (به خون خواهى و کینه دیرینه ) مرا به قتل برسانند، و با این حال اگر از رسالت ناگزیرم هارون را نیز که ناطقه اش فصیح تر از من است با من شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق کند که مى ترسم این فرعونیان سخت تکذیب رسالتم کنند.
اما من وقتى رسول اکرم (ص ) از جانب خدا مأمورم کرد که بروم در مکه معظمه بالاى بام کعبه آیات اول سوره برائت را بر کفار قریش قرائت نمایم . با آن که کمتر کسى بود که برادر یا پدر یا عمو یا دایى یا یکى از اقارب و خویشانش به دست من کشته نشده باشند مع ذلک ابدا نترسیدم ، اطاعت نموده تنها رفتم ماءموریت خود را انجام دادم آیات سوره برائت را برخواندم و مراجعت نمودم .
کنایه از آن که فضیلت شخص با توکل به خداست هر کس توکلش بیشتر است فضیلتش بالاتر مى باشد موسى (ع ) به برادرش اتکاء و اعتماد نمود ولى امیرالمؤ منین (ع ) توکل کامل به خدا و اعتماد به کرم و لطف عمیم ذات ذوالجلال حق نمود.
«قال : انت افضل ام عیسى ؟ قال انا افضل من عیسى قال لم ذلک »؛عرض کرد: شما افضل هستید یا عیسى (ع )؟
فرمود: من افضل از عیسى هستم .
عرض کرد: چرا شما برتر هستید؟
فرمود: پس از آن مریم (س ) به واسطه دمیدن جبرییل در گریبان او، به قدرت خدا حامله شد همین که موقع وضع حمل رسید وحى شد به مریم که :
«اخرجى عن البیت فاءن هذه بیت العبادة لابیت الولادة »
از خانه بیت المقدس بیرون شو زیرا که این خانه محل عبادت است ، نه زایشگاه و محل ولادت و زاییدن فلذا از بیت المقدس رفت در میان صحرا پاى نخله خشکیده عیسى به دنیا آمد.
اما من وقتى مادرم فاطمه بنت اسد را درد زاییدن گرفت در حالتى که وسط مسجدالحرام بود به مستجار کعبه متمسک گردیده و عرض کرد: الهى به حق این خانه و به حق آن کسى که این خانه بنا کرده درد زاییدن را بر من آسان گردان . همان ساعت دیوار خانه شکافته شد، مادرم فاطمه را با نداى غیبى ، دعوت به داخل خانه نمودند که : «یا فاطمة ادخلى البیت »
فاطمه ، مادرم وارد شد و من در همان خانه کعبه به دنیا آمدم .
(از این امر پروردگار به فاطمه بنت اسد در دخول کعبه معظمه و نهى از مریم (س ) از وضع حمل در بیت المقدس با توجه به شرافت مکه معظمه بر بیت المقدس شرافت فاطمه (س ) بر مریم و شرافت على (ع ) بر عیسى (ع ) معلوم مى شود

برگرفته از کتاب: شبهاى پیشاور، ص ۴۷۳٫

  • .......

سوال: آیا علی ابن ابی طالب علیه السلام برتر از همه مخلوقات است؟

امیرمؤمنان علیه السلام فضائل بی‌شماری دارد که در قرآن و روایات صحیح و معتبر فریقین بیان شده است.

یکی از فضیلت بی‌نظیر آن حضرت نخستین مسلمان بودن ایشان است 

، پیشگامی آن حضرت بر دیگر صحابه در صدر اسلام است؛ اما این نوشتار بر اساس روایات معتبر شیعه و اهل          سنت،‌ موضوع پیشگامی آن حضرت را بر پیشینیان (تمامی مخلوقات در امت های پیشین) و آیندگان مطرح و              اثبات می‌کند. ‌

الف: روایات شیعه:

روایت اول از طریق امام باقر (علیه السلام):

مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی به نقل از امام باقر علیه السلام با سند صحیح از زبان امام حسن مجتبی             علیه السلام نقل کرده که ایشان بعد از شهادت پدرشان سخنرانی نموده و چنین فرمودند:

[8] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَمَّا قُبِضَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَامَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ قُبِضَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ وَ لَا یُدْرِکُهُ الْآخِرُونَ إِنَّهُ کَانَ لَصَاحِبَ رَایَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَنْ یَمِینِهِ جَبْرَئِیلُ وَ عَنْ یَسَارِهِ مِیکَائِیلُ لَا یَنْثَنِی حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ لَهُ ....

امام باقر علیه السلام فرمود: چون امیر المؤمنین علیه السلام وفات کرد: حسن بن على علیه السلام در مسجد کوفه به پا خاست و حمد و ثناى خدا گفت و بر پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود: اى مردم در این شب مردى وفات کرد که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان باو نرسند. او پرچمدار رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود که جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپش بودند. از میدان بر نمی گشت جز اینکه خدا به او فتح و پیروزى می‌داد....

الکافی - الشیخ الکلینی - ج 1 ص 457


ب: روایات اهل سنت:

در منابع اهل سنت نیز آمده است که امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارشان خطبه خواندند و به ویژگیهای بی‌نظیر آن حضرت از جمله پیشگامی ایشان نسبت به پیشنیان و آیندگان تصریح نمودند.

این روایات در منابع آنها از طرق متعد و به دو صورت نقل شده است:

گاهی به صورت مطلق پیشگامی امیرمؤمنان علیه السلام را بر پیشینیان بیان کرده اند؛‌ و گاهی در برخی از سندها و طرق، مقید به «علم و عمل» شده است. ابتدا روایات مطلق و پس از آن روایات مقید را ذکر می‌کنیم:

1. ابو الطفیل کنانی صحابی:

ابو الطفیل یکی از صحابه جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه وآله است که این روایت را از امام مجتبی علیه السلام نقل کرده است:

 حدثنا أحمد بن زهیر قال نا أحمد بن یحیى الصوفی قال نا إسماعیل بن أبان الوراق قال نا سلام بن أبی عمرة عن معروف بن خربوذ عن أبی الطفیل قال خطب الحسن بن علی بن أبی طالب فحمد الله وأثنى علیه وذکر أمیر المؤمنین علیا رضی الله عنه خاتم الأوصیاء ووصى خاتم الأنبیاء وأمین الصدیقین والشهداء، ثم قال یا أیها الناس لقد فارقکم رجل ما سبقه الأولون ولا یدرکه الآخرون لقد کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یعطیه الرایة فیقاتل جبریل عن یمینه ومیکائیل عن یساره فما یرجع حتى یفتح الله علیه

ابو الطفیل می‌گوید: حسن بن علی خطبه خواند و حمد و ثنای الهی را به جا آورد و فرمود: امیرمؤمنان خاتم اوصیاء پیامبران و وصی خاتم پیامبران، امین راستگویان و شهداء بود. آنگاه فرمود: ای مردم ! مردی از میان شما رفت که گذشتگان از او سبقت نگرفتند و آیندگان به پای او نمی‌رسند.

المعجم الأوسط، ج 2، ص 336

طبرانی در «المعجم الکبیر»، این روایت را از طریق «هبیرة» با سند معتبر نقل کرده  است:

المعجم الکبیر، ج 3، ص 79 ، ح2717، ص 80، ح2725

نتیجه:

طبق این روایات که از نظر شیعه و اهل سنت صحیح هستند، امیر مؤمنان علیه السلام بر همه پیشینیان و از جمله بر پیامبران گذشته (جز در مقام نبوت) برتری دارند،‌ و پیشگام از همه آنها است و آیندگان نیز نمی‌توانند به مقام آن حضرت دست یابند.

هرچند برخی از اسناد این روایت، پیشگامی حضرت را در مقام (علم، عمل و حلم) بیان می‌کنند،‌ اما اسنادی که به صورت مطلق (لم یسبقه الأولون ولا یدرکه الآخرون) آمده، بیشتر از روایات مقید هستند و هر دو دسته هرگز با هم تعارضی ندارند و در نتیجه پیشگامی مطلق ایشان بر اولین و ‌آخرین ثابت می‌شود. حال با این اوصاف اگر فردی امیر المؤمنین علیه السلام را کنار بزند و افراد دیگر را بر ایشان مقدم کند، آیا  در مقابل خداوند عذری دارد؟!

 

منابع  مورد استفاده:

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)


  • .......


از نظر شیعه، امامان علم غیب می‌دانند و از مرگ خود آگاه‌اند و با اختیار خود می‌میرند، در این صورت آیا امامی که جام زهر نوشید، آیا خودکشی نکرده است؟

پاسخ:

اولاً گاهی شهادت در راه خدا و گزینش اختیار مرگِ سرخ، برای امام علیه‌السلام یک تکلیف، بلکه عین تسلیم نسبت به خواست خداست. حسین بن علی علیه‌السلام با کمال آگاهی و اختیار، راه کربلا را پیش گرفت و می‌دانست که کشته می‌شود. امّا شهادت برای او یک تکلیف بود تا مسلمانان را با ماهیت واقعی امویان آگاه سازد. پس در مقابل حکومت جائر، امام با علم قطعی به مرگ، باید به استقبال شهادت برود و به تکلیفش عمل کند. درباره‌ی دیگر پیشوایان، باید گفت مسمومیت آنان، ناشی از جهادهای لسانی و قلمی آنان بر ضدّ ستمگران و خلفای جور بوده است واکنش این جهادها جز این نبود که دشمنان بر ضد آنان به پا خیزند و آنان را به هر وسیله‌ای نابود کنند. پس اگر گفته می‌شود که شهادت و مرگ آنان به اختیار خودشان بود، مقصود همین است که آنان با اختیار کامل به نبرد با ستمگران برخاستند و نتیجه‌ی قطعی آن، همان شهادت و مسمومیت آنان بوده است و اگر ایشان دست روی دست می‌گذاشته و یا ستایش‌گر ستمگران و خلفای اموی و عباسی می‌شدند، هرگز به استقبال شهادت نمی‌رفتند. زندگی پیشوایان، زندگی انزوایی و گوشه‌گیری نبود. آنان در متن اجتماع به تبلیغ احکام، بیان عقاید و دیگر وظایف می‌پرداختند و نتیجه قطعی این نوع رفتارها شهادت و مسمومیتشان بود و آن‌ها با اختیار کامل پذیرای این مسمومیت بودند و این کار به خاطر پیشبرد مقاصد اسلام بود.

ولی در مواردی که در خانه‌ی خود مسموم شدند، به خاطر این است که آگاهی آنان از غیب در گرو خواست و اراده‌ی خداوند بوده است. اگر وضعیت ایجاد می‌کند، از این علم و آگاهی بهره می‌گرفتند. بنابراین، ممکن است در این موارد، از این علم غیب بهره نگرفته‌اند، شاید هم مصلحت نبوده است. بنابراین، آگاهی پیامبر و امام از غیب، مانند کسی است که نامه‌ای همراه دارد و هرگاه بخواهد از محتوای آن آگاه گردد، می‌تواند بگشاید و از مضمونش آگاه گردد. اگر پیامبر و امام در مواردی هدف تیر حوادث ناگوار و مصایب قرار می‌گرفتند، به خاطر آن بود که روی مصالحی نمی‌خواستند به علمی که در باطن وجودشان است توجه کنند و مصلحت الاهی اقتضا می‌کرد که در این موارد از اختیار خود بهره‌مند نشود و اگر هم به آن علم توجه می‌کردند، چون تسلیم محض خواست خدا بودند به استقبال شهادت می‌رفتند.

منبع

طبری، محمد، پاسخ جوان شیعی به پرسش‌های وهابیان، قم، مشعر، چاپ چهارم، تابستان

  • .......

 

          فرق بین یهود و صهیونیسم چیست ؟

  • صهیونیسم یک حزب و تشکیلات سیاسی است که با وسایل و ابزار ظالمانه و نامشروع اهداف جابرانه و غاصبانه ای را تعقیب می کند.
    صهیون نام کوهی است در اورشلیم که بارگاه حضرت داود پیامبر(ع ) در آن قرار دارد و واژهء صهیونیسم از آن گرفته شده است .
    قبل از جنگ جهانی اول ،روزنامه نگاری به نام (تئودر هرتزل ) اهل اطریش ، یا مجارستان در سال 1895کتابی به نام (دولت یهود) نوشت و منتشر نمود. او در این کتاب از لزوم تشکیل کشور مستقل برای یهودیان سخن به میان آورد اما به محل و مرکز تشکیل دولت یهود اصلاً اشاره ای نشد.
  • اولین کنگره حزب صهیونیسم در شهر (بال سوئیس ) تشکیل گردید که در آن کنگره فلسطین محل تشکیل دولت یهود تعیین شد.
    پس از شکست دولت عثمانی و حاکمیت انگلستان بر فلسطین و لبنان و شروع جنگ جهانی اول که دامنه اش به حدود فلسطین رسیده بود. یکی از رهبران صهیونیسم به نام (هربرت سموئل ) یادداشتی به اعضاء کابینه انگلستان ونمایندگان عوام آن کشور تقدیم کرد و در آن یاداشت پیش نهاد کرد که یک دولت یهودی تحت نظارت انگلستان درفلسطین ایجاد شود، و از طرفی ، جمعی دیگر از رهبران یهود ،و در رأس آن دکتر وایزمن استاد کرسی شیمی دانشگاه منچستر انگلیس که در اثر کشف ماده (اسیتون ) که برای مواده منفجره ضروری بود، در جامعه و دستگاه دولتی انگلیس صاحب نفوذ بودند ، با مقامات انگلیس و هم چنین فرانسه و آمریکا درباره تشکیل دولت یهودی درفلسطین مذاکره کردند و بالاخره کار به جایی رسید که بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس وعده تشکیل دولت یهودی را در روز دوم نوامبر 1917میلادی به صهیونیست ها داد و در نتیجه یهودی ها با حمایت کامل انگلیس و آمریکا وفرانسه دولت خود را تشکیل دادند.
  • اصطلاح صهیونیست مسیحی، اصطلاح جدیدی است که به مسیحیانی گفته می‌شود که تفکر صهیونیستی دارند و همانند یهودیان صهیونیست، معتقد به تسلط یهود بر بیت المقدس و اماکن مقدس مسلمانان می‌باشند تا شرایط ظهور مسیح فراهم گردد.
  • منابع
      مرکز ملی پاسخگویی به مسائل دینی
  • .......


                   

 

عقاید بهائیت:

بیشتر عقاید بهائیت در محور بهاء الله است که در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:
1. شناخت: اولین چیزی که بر بندگان واجب شده است شناخت محل تابش وحی و طلوع امرالله است، یعنی معرفت به میرزا حسینعلی بهاء الله که در اثر این شناخت اعمال قبول می شود.
2. بهاء الله همان خداست و پس از او شوقی افندی خدا شد.
3. بهاء مژده انبیاء گذشته و باب است، یعنی سید علی محمد شیرازی باب فقط مژده رسان بهاء الله بود و با آمدن او قیامت نزدیک می شود.
4. اسماء، صفات و افعالی که برای خداوند تبارک و تعالی ذکر می شود رموزی است برای اشخاصی که آنها مظهر الله هستند(یعنی خدا در آنها ظهور کرده است) و گرنه خداوند، اسماء و صفات و افعال ندارد.
5. بهاء الله، احد و واحد است و شریکی در ملک برای او نیست، چرا که خداوند در او ظهور کرده است و این ظهور برای شناخت بیشتر خداوند است که در حجاب غیب از نظرها پوشیده است.
6. بهائیت از همه ادیان گذشته بهتر است، چرا که خداوند در بهاء الله ظهور کرده است و ادیان دیگر با ظهور بهاء تمام می شوند و به مرحله کمال می رسند.
7. دین اسلام تا آمدن بهاء الله معتبر بود و قرآن کریم هیچ گونه اعجازی ندارد و توسط باب نسخ شده است.
8. بهاء الله یک معجزه است، زیرا بدون اینکه به مدرسه برود توانسته الواح مقدس فارسی و عربی را املاء نماید.
9. شریعت بهائی فقط پس از هزار سال قابل تغییر است یعنی خداوند تبارک و تعالی می تواند بعد از هزار سال در شخص دیگری ظهور کند و دین بهائیت را نسخ کند، همچنانکه با ظهور خود در بهاء، دین اسلام را نسخ کرد.[4]
احکام:
بهائیت برای خود احکامی را هم به گمان خویش نازل شده، دارند که به چند نمونه مهم اشاره می کنیم:
1. نماز: صبح و ظهر و شام 9 رکعت به صورت فرادی نماز می خوانند و قبله شان شهر عکا است که قبر میرزا حسینعلی بهاء (خدایشان) در آنجاست. در بهائیت نماز آیات نسخ شده و کسی که آب ندارد به جای وضو ، پنج بار می گوید: بسم الله الاطهر الاطهر.
2. روزه: بهائیت می گویند هر سال 19 ماه دارد و هر ماه نوزده روز پس روزه 19 روز در آخرین ماه سال واجب است که عید نوروز عید فطرشان می شود.
3. حج: زیارت محل تولد باب در شیراز و خانه حسینعلی میرزا در بغداد در همه ایام به جای زیارت کعبه قرار داده شده است.
4. ازدواج: بیش از یک زن جایز نیست، ازدواج با زن پدر حرام ولی با بقیه محارم مانند مادر، خواهر و .... حلال است.
5. طهارت: همه اشیاء روی دنیا پاک است مانند: بول، غائط، منی، سگ و ... و این موهبت بهاء به بندگان اوست.
6. مراکز اجتماع: «حظیرة القدس» در عشق آباد و «مشرق الاذکار» در نزدیک شیکاگوی آمریکا از مراکثر اجتماع بهائیت به شمار می آیند.
7. تربیت اولاد: درس و یاد دادن احکام به فرزند بر عهده پدر است و اگر فقیر باشد هزینه آن از بیت العدل داده می شود.
8. یک سوم از دیه کسی که کشته شده است حق بیت العدل بهائیت است نه صاحب دم.
9. زنا: حد زنا در مرحله اول 9 مثقال طلا و در مرحله بعد 18 مثقال به بیت العدل ریخته می شود.
10. مهمانی: هر ماه یکبار مهمانی بر همه واجب است هر چند با دادن آب خالی.
11. بهداشت: هر هفته یک بار غسل و ناخن گرفتن واجب است.
12. عید: هر سال دو عید هست: که عبارت اند از روز بعثت باب(ادعای بابیت) و روز ولادت میرزا حسینعلی بهاء.
13. دفن اموات: مرده ها باید در بلور، سنگهای قیمتی و چوب های محکم و لطیف و با انگشتر نقش دار به اسم بهاء، دفن شوند.
14. آداب و معاشرت: با ادیان دیگر با محبت و مسالمت رفتار شود تا بوی خوش رحمان(بهاء الله) را بیابند.
15. ارث: سهم دختر و پسر مساوی است همچنان که بلوغ هر دو در 15 سالگی است.
16. اسباب منزل: هر نوزده سال یک بار، باید اثاثیه منزل تغییر یابد.[5]
با توجه به حمایت های علنی استکبار و ادعاهای بی منطق بهائیت باید بگوئیم بهائیت دین نیست بلکه نقشة استعماری است برای ضربه زدن به امت اسلامی و غلبه بر کشورهای اسلامی. زیرا اگر مردم این مکتب را بپذیرند دیگر مبارزه با ظلم، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر مفهوم خودش را از دست می دهد و باید اشیای قیمتی را به حساب بهائیت در بیت العدل که به جای بیت المال رایج در دین اسلام است بریزند تا استکبار با خیال راحت بر کشورهای بزرگ اسلامی تسلط یابد و هیچ رقیبی هم نداشته باشد.

  • .......

قاروق به  چه  معناست
سلمان و ابوذر و مقداد می گویند: در زمان خلافت عمر بن خطّاب، مردی از کوفه برای دستیابی به حق و حقیقت نزد ما آمد به او گفتیم: «بر تو باد به کتاب خدا (قرآن)؛ از آن جدا مشو! و بر تو باد به ولایت علی بن ابی طالب که او هرگز از قرآن جدا نمی شود. ما گواهی می دهیم که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدیم که می فرمود: همانا علی با حق است و حق با اوست و این دو از هم جدا نمی شوند. علی اولین مؤمن به خداست و اولین کسی است که روز قیامت با من مصافحه می کند. او صدیق بزرگ است و جداکننده میان حق و باطل و وصی من و جانشین پس از من در میان امّتم، و بر اساس سنّت من با دشمنان می جنگد. »

آن شخص به ما گفت: «پس چرا مردم به ابوبکر (صدیق) و به عمر (فاروق) می گویند؟»
گفتیم: «تو آیا نسبت به حق علی ناآگاهی؟» عمر و ابوبکر همانگونه نسبت به مقام خلافت رسول الله ناآگاهند نسبت به حق امیرالمؤمنین نیز جاهل و ناآگاهند. صدیق و فاروق اسم ابوبکر و عمر نیست زیرا آن دو اسم کسی غیر آنان است. به خدا سوگند، که علی، صدیق اکبر و فاروق ازهر (درخشان، فروزنده) است او خلیفه رسول الله و امیرالمؤمنین است. رسول خدا ما و آنان (عمر و ابوبکر و سایر مردم) را فرمان داد که به عنوان امیرالمؤمنین به علی سلام کنیم و همگی ما این کار را کرده ایم.»

سلیم بن قیس می گوید: از سلمان فارسی شنیدم که می فرمود: همانا علی علیه السلام دری است که خداوند آن را گشوده است، هر کس از آن برآید مؤمن است و هر کس از آن خارج گردد کافر است.

منابع:

  • بحارالانوار، ج 38، ص 30، شماره 30 ------ فضائل
  • بحارالانوار، ج 40، ص 97 ------ کتاب سلیم بن قیس
  • .......


سعد بن ابی وقاص می گوید:
روز جمعه ای با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را به جماعت خواندیم. آن گاه پیامبر رو به ما کرد و بر خداوند متعال درود فرستاد و فرمود:
« روز قیامت من می آیم در حالی که علی بن ابیطالب علیه السلام پیش روی من است و به دستش لوای حمد دارد. لوای حمد دو تکه است، تکه ای از سُندس (حریر و دیبا) و تکه‌ای از استبرق (حریر زربفت).»

img/daneshnameh_up/5/59/imam_ali_28.jpg



در این هنگام مردی بادیه نشین با شتاب به طرف رسول خدا رفت و گفت:« در باره علی بن ابی طالب چه می گویی، زیرا درباره او اختلاف فراوانی وجود دارد.»
رسول خدا لبخندی زد و فرمود:« ای اعرابی، چرا درباره علی اختلاف فراوانی وجود دارد؟ علی رابطه اش با من مانند سرم برای بدنم است و مانند دکمه برای لباسم. » (رسول خدا می‌خواهد بگوید همان گونه که بدن بدون سر حیاتی ندارد و لباس بدون دکمه کاربردی ندارد، پیامبر منهای علی برای هیچ کس فایده ندارد؛ باید در کنار رسول خدا، علی را پذیرفت و به او مؤمن بود.)
آن عرب بادیه نشین با خشم به پیامبر گفت:« ای محمد، من نیرو و قدرتم از علی بیشتر است. آیا علی می تواند لوای حمد را حمل کند؟!»

پیامبر فرمود:« آرام بگیر، اعرابی! همانا خداوند روز قیامت به علی ویژگی های گوناگونی عنایت می کند: به او زیبایی یوسف می دهد و زهد یحیی و صبر ایوب و بخشش آدم و نیروی جبرئیل. لوای حمد به دست اوست، همه مردم در زیر این لواء هستند و گرداگرد او را امامان و تلاوت کنندگان قرآن و اذان گویان گرفته اند. و آنها کسانی هستند که در قبرها به بدنهایشان کرم نمی‌افتد.»

منابع:

  • بحارالانوار، ج 39، ص 216، حدیث 8 ----------- تفسیر فرات کوفی
  • .......