- ۰ نظر
- ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۶
فاطمه نیک بخت
امامرضا(ع) میفرماید: «مردم اگر محاسن کلام ما را بشناسند، حتما از ما تبعیت میکنند» این کلام معصوم دو رسالت مهم را برای ما ایجاب میکند: نخست شناخت کلام اهلبیت(ع) و آموزههای وحیانی اسلام و دوم معرفی و شناساندن این کلام و آموزهها به دیگران. اهمیت این سخن را زمانی بیشتر لمس میکنیم که چهرههای نخبه و دانشمند و فرهیخته مکتبها و مسلکهای دیگر به راه اسلام و اهلبیت(ع) میگروند و پاسخ سؤالها و مجهولات خود را تنها در مکتب اسلام اهلبیت(ع) مییابند. روژهگارودیها و تیجانیها و... تنها نمونههایی از این دست هستند. در این رابطه مصداق دیگری از چهرههای نخبه و تحصیلکرده غربیها را مطرح میکنیم که در دو حوزه مهندسی و پزشکی به مدارج علمی دست مییابد و پس از آشنایی با مکتب اهلبیت(ع) و تحقیق و تتبع درباره آن، از دین مسیحیت به اسلام و اهلبیت(ع) میگرود و پس از سفر به ایران با یک خانواده مذهبی و متدین ازدواج میکند و هماکنون در یکی از بیمارستانهای تهران به خدمت مشغول است.
گفتوگوی زیر که با مجله «زنروز» کیهان صورت گرفته است، در واقع جلوه دیگری از عظمت کلام امامرضا(ع) را برای ما به اثبات میرساند که اینک تقدیم خوانندگان محترم میشود.
*چرا نام حسین را برای خود انتخاب کردید؟
- به خاطر روحیه جهادی امام حسینعلیهالسلام و اینکه ایشان دنبال مبارزه بودند. الان هم زمانی است که همه ما باید با شیطان مبارزه کنیم.
*برایمان کمی از فعالیتهایتان در کشور اسپانیا بگویید.
- من زمانی که دوره دبیرستان را به پایان رساندم، رشته مهندسی الکترونیک (مخابرات) را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کردم و بعد از اتمام آن برای خدمت سربازی وارد نیروی دریایی اسپانیا شدم. در نیروی دریایی پیشرفت بسیار خوبی داشتم و به همین خاطر مدتی را در وزارت دفاع اسپانیا مشغول شدم. بعد از مدتی یک پیشنهاد کاری خوب از کمپانی IBM که یک شرکت آمریکایی است داشتم و در آنجا مشغول به کار شدم. شاخهای که من در آن کار میکردم شاخه بسیار جالبی بود که به هوش مصنوعی ارتباط داشت. بعد از مدتی برای طی کردن دورهای آموزشی به لابراتوار کمپانی IBM در کالیفرنیا رفتم. آنجا به یادگیری سیستمهای پیشرفته «تحلیل دادهها» مشغول شدم که پس از پایان دوره، گواهینامه بینالمللی دریافت کردم که این مدرک از معتبرترین مدارک در زمینه هوش مصنوعی است. بعد از آن به اسپانیا برگشتم و وارد بخش خاورمیانه کمپانی IBM شدم. در همان زمان به یک نرمافزار درباره رفتارهای انسانی دست یافتم. بعد از آن پروژههای مختلفی را درباره عامل انسانی کار کردم. چون به انسانها و رفتارهایشان علاقه داشتم. به سراغ رشته پزشکی رفتم و در کنار کارم به مدت ۶ سال این رشته را خواندم و به پایان رساندم.
*چطور با اسلام آشنا شدید و نسبت به آن علاقه پیدا کردید؟
- از همان ابتدا که توانستم خودم را بشناسم مذهب کاتولیک من را راضی نمیکرد. زمانی که در کمپانی IBM مشغول فعالیت بودم کمکم شروع کردم به مطالعه ادیان مختلف از جمله اسلام. در مادرید، اهل تسنن از جمله کشور عربستان سعودی مساجد متعددی دارند که من به آنجا میرفتم تا از نزدیک با دین اسلام آشنا شوم. این دوران مصادف بود با تحصیل من در رشته پزشکی که لطف خدا شامل حالم شد و یکی از همدورهایهای من در این رشته یک شیعه عراقی بود که او برایم از تشیع گفت و من را با آن آشنا کرد.
از طرف دیگر من با اینکه در کمپانی آمریکایی IBM کار میکردم ولی از آمریکا و سیاستهایش متنفر بودم. این نکته قابل توجه است که بگویم برخلاف تبلیغات غرب، اکثر مردم اروپا از آمریکا دل خوشی ندارند و از آن ناراضی هستند. دقیقا در همان دوران، آمریکا حمله به کشورهایی چون افغانستان را شروع کرده بود که باعث ناراحتی من بود. تبلیغات منفی بسیاری علیه ایران میکرد و البته خود کمپانی IBM هم به ما دستور داده بود حق نداریم درباره کشورهای ایران، لیبی، کوبا، کره شمالی و سوریه ارتباطی برقرار کنیم که تأکید اصلیشان هم روی کشور ایران بود. همه اینها و علاقه من به شناخت حقیقت باعث شد به جستجو و مطالعه درباره ایران بپردازم.
همان زمان سفارت ایران در اسپانیا یک دوره آموزشی زبان فارسی را برگزار میکرد و من برخلاف دستور کمپانی در این کلاسها شرکت کردم. آنجا با آقای «امیر پورپزشک»، رایزن فرهنگی ایران آشنا شدم و ایشان درباره دین اسلام و مذهب شیعه بیشتر برایم توضیح دادند که من را مصمم کرد به دین اسلام مشرف شوم. چندماه بعد از این موضوع به من اطلاع دادند یک دوره آشنایی با دین اسلام در قم توسط آیتالله ربانی میخواهد برگزار شود که از من نیز دعوت شد. این اتفاق برای من فرصت بینظیری بود که به ایران بیایم و از نزدیک با ایران و دین اسلام آشنا شوم. این سفر بسیار عالی بود. در این سفر من به زیارت حضرت معصومهسلاماللهعلیها و مسجد جمکران رفتم و احساسی را تجربه کردم که تا به آن روز در هیچجا تجربه نکرده بودم.
*در صحبتهایتان اشاره کردید مذهب کاتولیک شما را راضی نمیکرد. چرا؟
- در این مذهب مسائل عجیبی وجود دارد که هیچ پاسخی برای آن پیدا نمیکنید. مثلا اینکه حضرت مسیح، هم خداست و هم پسر خدا. این مسائل با عقل سازگار نیست. حتی من یکبار در این زمینه از یک کشیش سؤال کردم. او گفت: اینها راز است و ما نمیتوانیم متوجه شویم. از طرفی در طی قرون متمادی مذهب کاتولیک دچار تحریفات بسیاری شده که حتی در کتاب آسمانی آن انجیل هم تأثیر داشته و ما نسخ فراوانی از انجیل را میبینیم در حالیکه قرآن در همهجا به یک صورت است. این مسائل باعث شده بود من قبل از تشرف به اسلام حتی دین کاتولیک را هم کنار بگذارم و به صورت کلی منکر همه چیز بشوم.
*از وضعیت اجتماعی ـ فرهنگی اسپانیا و بهطور کلی اروپا کمی برایمان بگویید.
- تا همین چند سال قبل اوضاع اروپا یکسان بود و تحولات زیادی دیده نمیشد. اما در چند سال اخیر به ناگاه همه چیز عوض شد و معنای خیلی از امور تغییر کرد و اتفاقات عجیبی افتاد. به وجود آمدن جریان فمینیسم یا همجنسگرایی و یا فساد مالی و بحرانهای اقتصادی از جمله این اتفاقات بود. مثلا بسیار جای تعجب دارد زمانی که من دانشجوی پزشکی بودم به ما میگفتند همجنسگرایی یک بیماری است اما به ناگاه این مسئله تغییر کرد و نه تنها این مسئله بیماری به حساب نمیآید بلکه یک امتیاز است. به طوریکه خیلی از وزرای اسپانیا همجنسگرا هستند و به آن افتخار هم میکنند. این اتفاقات تمام قوانین زندگی را تغییر داد. مسئولین، این موارد را در کتابهای آموزشی مدارس وارد کردند تا از همان کودکی، بچهها با این افکار مسموم رشد کنند.
از نظر سیاسی در اروپا برخلاف تبلیغات گسترده، خبری از آزادی و دموکراسی نیست. مثلا در اسپانیا ما کلا دو حزب داریم که پشت پرده آنها یکی است فقط با همدیگر تعویض میشوند. ایرانیها که از دور به این مسائل نگاه میکنند از زرق و برق ظاهری غرب خوششان میآید و فکر میکنند آنجا مهد آزادی و تمدن است در حالیکه همین ظواهر هم اکثرا از راه وامهای هنگفتی که اسرائیل به آنها داده، فراهم شده است. این بخشش اسرائیل هم به این جهت است که در موقع لزوم بتواند از آنها امتیاز دریافت کند.
من با دیدن این اتفاقات در غرب احساس میکردم یک نیرویی فوق نیروی بشر آن را هدایت میکند که آن نیروی شیطان است. گرچه من آن زمان هنوز مسلمان نبودم ولی شیطان را با تمام وجود حس کردم. و بعد با کمی تفکر به این نتیجه رسیدم که حتما باید نیرویی مقابل آن باشد که بتواند با آن مبارزه کند که آن نیروی خداست و البته چون نیروی خداوند را بسیار بالا میدانستم به این نتیجه رسیدم که باید از طرف خدا کسی برای مقابله با نیروی شیطان فرستاده شود که بعد از اسلام آوردن فهمیدم آن فرستاده وجود حضرت مهدی(عج) است.
*حس و حال شما در لحظات تشرف به دین اسلام چگونه بود؟
- احساس میکردم دوباره میخواهم متولد شوم. میدانستم با ورود به دین اسلام وظایف و مسئولیتهای جدیدی پیدا میکنم که باید به انجام آن وفادار باشم.
*چرا مذهب شیعه را انتخاب کردید؟
- اطلاعاتی که در این زمینه به دست آوردم من را متوجه کرد راه مستقیم و آدرس صحیح همان چیزی است که از طریق امامان داده شده است به همین خاطر به این مذهب علاقهمند شدم.
*واکنش خانوادهتان در برابر اسلام آوردن شما چه بود؟
- خانواده ما یک خانواده معتقد بود که خیلی از اصول را رعایت میکرد. نکتهای خدمتتان عرض کنم که جالب است. من از بچگی تا به حال نه مشروب خوردم و نه گوشت خوک. البته نه به خاطر مذهب بلکه پدر و مادرم به خاطر مسائل بهداشتی بر ما ممنوع کرده بودند.
در اروپا خانواده به معنای خانواده ایرانی مفهوم ندارد. پدر من چند سال قبل فوت کردند و مادرم هم پیر هستند و دچار بیماری آلزایمر. در نتیجه به او در این مورد چیزی نگفتم. خواهرانم از کاتولیکهای متعصب هستند و اگر از این ماجرا اطلاع پیدا کنند ممکن است رابطهشان را قطع کنند به همین خاطر به آنها نیز اطلاعی ندادم اما با دوستانم در این زمینه صحبت کردم تا جاییکه یکی از آنها میگفت درباره دین اسلام تصورم بسیار غلط بود.
*آیا بعد از تشرف به اسلام مشکلاتی برای شما به وجود آمد؟
- زمانی که من از ایران به اسپانیا بازگشتم به من مأموریت داده شد که باید به حیفا بروم. من هم از آنجا که درباره قتلعام فلسطینیها توسط اسرائیل مطالبی میدانستم با این موضوع مخالفت کردم و اعلام کردم نمیروم. دوستان بخش امنیت کمپانی IBM به من گفتند اگر نروم مشکلات جدی برایم به وجود میآورند که همین هم شد. آنها مرا تحت فشار قرار دادند و حتی برای آمدن به ایران مورد بازجویی و مؤاخذه قرار گرفتم که باعث شد من کمپانی را ترک کنم و از درآمد خوب آنجا بگذرم و به پرو بروم. در حال حاضر هم تحت پیگرد قضایی هستم و اگر به آنجا برگردم ممکن است مرا به زندان بفرستند. البته آنها در دادگاه هیچ وقت دلیل اتهام را صریح نمیگویند بلکه با یک جرم ساختگی مثل حمل مواد مخدر شما را متهم میکنند.
*چه چیز در اسلام بود که باعث شد به خاطر آن این مشکلات را تحمل کنید؟
- درون اسلام هر چه دیدم زیبایی بود. فلسفه اسلام، احکام آن و... همه با دلیل و منطق بود واین چیزی بود که باعث شد من دین اسلام را انتخاب کنم و در برابر مشکلات بایستم.
اسلام چیزی است که تمام مردم روی کره زمین به آن احتیاج دارند. با اتفاقات ناخوشایندی که برایتان مختصری از آنها را گفتم و هر روزه ابعادش در غرب گستردهتر میشود دنیا به دین اسلام احتیاج دارد. من همیشه میگویم کشورهای غربی بیشتر از هوایی که تنفس میکنند به اسلام نیاز دارند.
*کدام یک از ابعاد اسلام برای شما جذابیت بیشتری داشته است؟
- با توجه به اینکه من خودم آدم اهل علمی هستم و با توجه به رشته مهندسی که خواندم و ذهنم بسیار سیستماتیک طراحی شده، احکام اسلام برایم بسیار جالب است. در اسلام برای تمام مسائل، قانون و احکام خاصی در نظر گرفته شده است. من رساله امام خمینی(ره )را دانلود کرده و مطالعه میکنم و این همه قانون برایم بسیار جذاب است.
*رابطهتان با قرآن چگونه است؟
- من قرآن را زیاد میخوانم اما فهم تمام آیات آن برایم مقدور نیست بلکه به تفسیرهای اسپانیایی که از طرف همان گروه قم به من معرفی میشود رجوع میکنم.
یک نکته جالب برایتان بگویم. من وقتی ۸ ساله بودم با پدرم به مغازهای رفتیم. در آنجا کتابی بود که من از پدرم دربارهاش سؤال کردم و پدرم برایم گفت که این قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است و بعد هم آن را برایم خرید که من آن را نگه داشتم تا زمانی که اسلام آوردم و آن را خواندم.
*رابطه حسی و درونی شما با کدام یک از ائمه بهتر است؟
- درست است که من به همه امامان علاقه دارم اما به خاطر اینکه امام زنده ما حضرت مهدی(عج) است و ما وظیفه داریم هر کاری از دستمان برمیآید برای ایشان انجام دهیم، یک حس خاص به ایشان دارم. حتی خیلی از وقتها که از خواب بلند میشوم از اینکه هنوز کاری در این زمینه انجام ندادم بسیار ناراحت میشوم. البته من طرحهای بسیاری را ارائه دادم حتی تلاش کردم کتاب بنویسم اما کمکی دریافت نکردم و گاهی به من گفته شده است که نمیشود به شما اعتماد کرد! حتی من شنیدم که آیتالله خامنهای فرمودند که دعا برای انتظار خوب است اما کافی نیست و باید عمل هم در کنارش باشد.
*به نظرتان درحال حاضر بهترین شیوه برای تبلیغ اسلام کدام است؟
- این سؤال بسیار خوبی است. به نظر من باید در دو جهت کار کرد. یکی در بعد خارج و دیگری در بعد داخل ایران. چون با توجه به شرایطی که من از داخل ایران و اعتقادات جوانان آن میبینم باید در داخل هم کارهایی صورت بگیرد.
در بعد داخلی باید رفتار جوانان مورد تحلیل واقع شود و علت دوری برخی جوانان از اعتقادات را در بین آنها مشخص کنیم. همینطور باید فیلمهایی درباره واقعیت زندگی غربی ساخته و برای کودکان و نوجوانان نمایش داده شود تا آنها شیفته غرب و زندگی آنجا نباشند. یا کتابهای مختلف نوشته و کنفرانسهای مختلف و جذاب برگزار شود.
در بعد خارج هم باید با مطالعه دقیق و علمی کشورهای مختلف، برای هر کشوری با توجه به فرهنگ آن نسخههای متفاوت ارائه داد. در حال حاضر روش تبلیغ به این صورت است که یک روحانی به مسجدی کوچک در کشورهای مختلف فرستاده میشود گرچه این خوب است اما کافی نیست.
ما در هر کشوری گروههای بزرگ ضداسرائیلی میشناسیم. از آنجایی که دشمن ما و آنها یکی است میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و دین اسلام را به آنها نشان دهیم که به احتمال زیاد بسیاری از آنها به اسلام روی میآورند.
*در این چند سال اقامت در ایران مردم و جامعه ایران را چگونه دیدید؟
- به عقیده من و در نظر کلی، مردم ایران بهترین مردم دنیا هستند. مهربان، خونگرم و به راحتی ارتباط برقرار میکنند. اما در اینجا چیزهایی مثل حجاب بد و نادرست بانوان ناراحتم میکند. من با خیلی از جوانهای ایرانی ارتباط برقرار کردم و با آنها حرف زدم. متأسفانه برخی از این جوانها تحتتأثیر تبلیغات غلط و مسموم آمریکا و غرب قرار گرفته و باورهایشان را از دست دادهاند. آنها فکر میکنند غرب یک بهشت است در حالیکه من که آنجا زندگی کردم میدانم اینها همه دروغ است.
نکته ناراحتکننده دیگر عدم احترام به قانون و آمار بالای تصادفات در ایران است. در این تصادفات خیلی از جوانان جان خود را از دست میدهند که این اصلا خوب نیست. اگر کسانی که مسئول رسیدگی به این حوادث هستند نمیتوانند کار درستی انجام دهند باید عوض شوند و کسانی که علم و تجربه بیشتری دارند در این جایگاه قرار گیرند.
*بهترین کتابهایی که خواندید چه کتابهایی بوده است؟
- یکی از کتابهایی که خیلی دوستش دارم کتاب «مفاتیحالجنان» است. کتابهایی که درباره حضرت مهدی(عج) نوشته شدند نیز جزو علاقهمندیهای من هستندو یک کتاب با عنوان و زبان اسپانیایی از آیتالله ربانی در مورد اسلام هست که آن را هم دوست دارم.
*نظرتان راجع به شخصیت امام خمینی(ره) چیست؟
- زمانی که مبارزات امام برای انقلاب شروع شد من بچه بودم اما همان موقع هم یادم هست پدرم به ایشان خیلی علاقه داشتند و ایشان را بابت شجاعتشان تحسین میکردند. از اینکه ایشان قاطعانه و بدون هیچ ترسی روبهروی آمریکا ایستاده بودند، برایم بسیار قابل احترام بود.
در حال حاضر هم که سخنان آیتالله خامنهای را مطالعه میکنم یا همسرم برایم ترجمه میکند برایم بسیار جالب است. ایشان نسبت به غرب و زندگی غربی چنان دید دقیق و روشنی دارند که انگار مانند من سالها در آنجا زندگی کردهاند و همه چیز را از نزدیک دیدهاند. ایشان یک فرد خردمند و با بصیرتی هستند و من در مورد ایشان میتوانم بگویم بالاتر از یک فرد هوشمند هستند. نکته جالب سخنان ایشان این است که با شجاعت تمام از آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمنان ما نام میبرند و ترسی از این بابت ندارند. یکی از آرزوهایم این است که به زودی ایشان را از نزدیک ملاقات کنم.
* در مورد حجاب بانوان چه نظری دارید؟
- به نظر من حجاب برتر، چادر است. ارزش یک زن به ویژگیهای درونی اوست نه به ظاهر و زیباییهایش. زنانی که بدن و زیباییهایشان را در معرض نمایش میگذارند کاری میکنند که مردان مثل یک شیء با آنها برخورد کنند.
*اگر بخواهید کسی را به اسلام دعوت کنید، در یک جمله اسلام را برایش چگونه تعریف میکنید؟
- به او میگویم اسلام دین دلیل و منطق است. مثل مذاهب دیگر نیست. میتوانی پاسخ تمام سؤالاتت را در آن پیدا کنی.
*اگر اجازه بدهید چند سؤال هم از همسرتان بپرسیم. لطف میکنید خودتان را معرفی کنید.
- فاطمه حدادی هستم. کارشناس هنر.
*چطور با آقای خوان آشنا شدید؟
- دو تا از دخترخالههای من زبان اسپانیایی میخواندند و در اینترنت با ایشان آشنا شده بودند. اربعین بود که ما تصمیم گرفتیم برای زیارت حضرت معصومه به قم برویم که دقیقا همان زمانی بود که ایشان برای گذراندن دوره اسلامشناسی به قم آمده بودند. دخترخالههای من از این قضیه اطلاع داشتند و پیشنهاد دادند در قم به دیدن آقای خوان هم برویم که بعد از آن دیدار، ایشان از من خواستگاری کردند. ما در ایران محرم شدیم و من با ایشان به پرو رفتم و ازدواجمان را در سفارت ایران در برزیل به ثبت رساندیم. چون ازدواج با یک فرد خارجی در سفارت به مراتب راحتتر از ایران است. زندگی در آنجا بسیار برای من سخت بود. زمانی که برای دیدن خانوادهام آمدم گفتم شما به ایران بیایید و زندگیمان را در اینجا ادامه دهیم که ایشان موافقت کردند.
*خانوادهتان با این ازدواج مخالفتی نداشتند؟
- چرا، تمام خانواده و فامیل با این ازدواج مخالف بودند. چون من فرزند کوچک خانواده بودم. پدر و مادرم ابتدا به شدت مخالفت کردند اما بعد از مدتی حامی من شدند و بسیار به من کمک کردند و هنوز هم همیشه در مشکلات پشتیبان ما هستند که جا دارد همین جا از ایشان تشکر ویژه کنم.
* ازدواج با همسرتان در نحوه نگرش شما نسبت به اسلام تأثیری داشته است؟
- بله، بسیار زیاد. دغدغه ایشان در مورد کمک به حضرت مهدی(عج) روی من هم تأثیر داشته است. از آنجایی که من مترجم ایشان در جلسات و کنفرانسهای مختلفی که دعوت میشوند هستم، قبل از جلسات با من حرف میزنند، مطالب و فیلمهایی که پیدا میکنند به من نشان میدهند و برایم توضیح میدهند و خلاصه راه و روش زندگی من را عوض کردهاند.
* از رفتار و برخوردهای ایشان در منزل و برخورد ایشان با دیگران بگویید.
- اخلاق بسیار خوبی دارند. با همه مهربان هستند. در این ۴ سال زندگی مشترکمان تا به حال صدای بلند از ایشان نشنیدهام. خیلی اهل رعایت حلال و حرام هستند. برایشان بسیار مهم است که پولی بگیرند که برایش زحمت کشیده باشند. در منزل بسیار کمک میکنند و رفتارشان به نحوی است که خانواده و اقوام من میگویند ایشان انگار از قبل مسلمان بوده است. من به خودشان هم گفتهام که ایشان هدیه خداوند به من هستند چون براساس انتخاب خودم شاید هیچوقت ایشان را انتخاب نمیکردم.
توسط نیروهای ارتش و کمیته های مردمی یمن
در پاسخ به متجاوزان سعودی و اماراتی در منطقه صافر
برای دریافت کلیپ اینجا کلیک کنید دریافت
http://www.mobarezclip.com/
احساس خجلت و شرمندگی در برابر خداوند نسبت به پیشینههای سوء خود از بهترین حالات روحی و معنوی و زمینه ساز توبه و جلب رحمت و عنایت پروردگار است. کسی که مرتکب معصیت شده و سپس از کار خود پشیمان شود، لازم است توبه نماید و از خدا طلب آمرزش کند. خداوند در قرآن می فرماید:
«قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله أنّ الله یغفر الذنوب جمیعاً، إنّه هوالغفور الرّحیم.»(1)
بگو: ای بندگان من که (با گناه کردن) بر خود ظلم و ستم روا داشتید، از رحمت خداوند مأیوس و نا امید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد.» و در آیه ای دیگر می فرماید: «توبوا الی الله جمیعاً» (2) هر گناهکاری دعوت به توبه شده است.
- توبه از هر گناهی(کبیره و صغیره) دو رکن اساسی دارد:
1- پشیمانی از گناه.
2- عزم بر ترک آن. امام علی(ع) می فرماید: «توبه به دل پشیمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترک نمودن است».(3) بر این اساس می توان گفت:
حقیقت توبه، پشیمانی از گناه و قصد و عزم جدی برای ترک آن است. اگر کسی به این حالت دست یافت، حقیقت توبه در او محقق شده است. توبه هر گاه حقیقى و واقعى باشد و از اعماق جان برخیزد، واقعاً از گناهى که مرتکب شده، احساس خجلت و ندامت کند و خود را در پیشگاه خدا شرمنده ببیند و در صدد کسب رضاى حق تعالى باشد, مقبول درگاه احدیت واقع شده و آثار و برکاتش نمایان مى گردد. هر چند گناه کبیره یا بسیار باشد.
رسول اکرم فرمود:
«هر مرضی، دارویی دارد. داروی گناهان، استغفار و طلب عفو و آمرزش از خدا است».(4)
شاعر چه زیبا سروده:
غرق گنه ناامید مشو ز دربار ما که عفو کردن بود در همه دم کار ما
توبه حقیقی در کنار انجام کارهای خیر و خداپسندانه، گناهکار را از گناهان پاک کرده و توبه کننده را محبوب خدا می سازد:«اِنّ الله یحبّ التوابین»(5) خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد.
بنابراین توبه راهکار خاصی جز پشیمانی از گناه و قصد و عزم جدی برای ترک آن ندارد. اما در عین حال توبه آداب خاصی دارد که باید آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1. غسل توبه؛
2. خواندن دو رکعت نماز؛
3. استغفار (درخواست بخشش)؛ گفتن هفتاد مرتبه« استغفر الله و اتوب الیه» بعد از نماز؛(6)
4. زمزمه دعاهای توبه؛
5. به سجده رفتن و قدری گریه کردن( هر چند به اندازه بسیار کمی باشد)؛
همچنین می توانید، در روز یکشنبه غسل کنید. وضو بگیرید و چهار رکعت نماز بخوانید. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را یک مرتبه بخوانید، بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کنید و آخرش بگویید: لا حول و لا قول الاّ بالله العلی العظیم، سپس این دعا را بخوانید: «یا عَزِیزُ، یا غَفّارُ، اغْفِر لی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ فَاًّنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ» پیامبر فرمود: هر کس از امت من این عمل را به جا آورد، از آسمان ندا میشود که توبه ات پذیرفته و همه گناهانت آمرزیده شد.(7)
درباره توبه می توانید کتاب هاى "قلب سلیم"و"گناهان کبیره" شهید دستغیب و کتاب "اخلاق عملی" از آیة الله مهدوى کنى و "معراج السعاده" از مرحوم ملا احمد نراقى را مطالعه کنید.
پی نوشت ها:
1. زمر(39) آیة 53.
2. نور(24) آیه 31.
3. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، دار الحدیث، 1416 ه.ق، ج 2، ص997، ماده «ذنب».
4. همان، ص997.
5. بقره (2) آیه 222.
6. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، طهران، 1365 ه.ش، ج 2، ص 435.
7. إقبال الأعمال، السید علی بن طاوس الحلی، دار الکتب الإسلامیة - طهران، 1367ه. ش، ص308.
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز؛
از آموزه های دینی به دست می آید آمیزش و همبستری برای بچه دار شدن در زمان هاى ذیل مستحب است:
شب دوشنبه: که در پی آن فرزند حافظ کتاب خدا و راضی به آنچه خداوند برایش مقدر کرده ، می شود، (1)
شب سه شنبه : که در اثر آن بعد از سعادت اسلام ، شهادت روزی اومی شود ، خداوند او را با مشرکان عذاب نمی کند ، دهانش خوشبو، دلش رحیم و جوانمرد خواهد بود ، زبانش از دروغ ، غیبت وتهمت و پاک باک می ماند.(2)
شب پنج شنبه : که در پی آن حاکمی از حکما و با عالمی از علما خواهد شد.(3)
روز پنج شنبه هنگام زوال : که در پی آن شیطان به او نزدیک نخواهد شد تا پیر گردد و سلامتی دین و دنیا روزی اش خواهد بود.(4)
شب جمعه : که در پی آن بچه خطیب و سخنگو خواهد شد.(4)
روز جمعه موقع عصر : که آن فرزند از دانایان مشهور خواهد شد.(5)
شب جمعه بعد از نماز عشا : امید است آن فرزند از ابدال ( شبیه به والدین ) باشد.(6)
نیز توصیه شده از نزدیکی کردن در شب های چهارشنبه و شب اول، وسط و آخر ماه قمری و نیز شب های ماه گرفتگی و طوفان های شدید پرهیز کنند.
موارد مکروهی نیز وجود دارد که بهتر است از آن ها پرهیز گردد:
1- جماع در شب و روزی که ماه و خورشید گرفته است.
2- هنگام غروب خورشید.
3- هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب.
4- شب اول ماه غیر از ماه رمضان.
5- در شب آخر ماه.
6- جماع بعد از احتلام در خواب.
7- جماع در اتاقی که بچهای وجود داشته باشد.
8- نگاه کردن به عورت زن هنگام جماع.
9- جماع به صورت عریان.
10- جماع رو به قبله و پشت به قبله.
11- جماع بدون وضو یا غسل.
12- هنگامی که شکم پر است.
13- جماع در جایی که کودکی باشد که به آن ها نگاه کند یا سر و صدای آن ها را بشنود، هر چند چیزی متوجه نشود.
14- جماع در فرصت بین اذان و اقامه نماز که مخصوص اعمال عبادی است.
15- جماع در شب عید فطر.
16- جماع در شب عید قربان.
توصیه می کنیم به کتابهای زیر مراجعه و مطالعه فرمایید:
- ازدواج مکتب انسان سازی، شهید دکتر پاکنژاد، ج 3
- آیین همسرداری، ابراهیم امینی
- بهشت خانواده ،دکتر مصطفوی
- بهداشت ازدواج از نظر اسلام ،دکتر صفدر صانعی
-ازدواج و مسائل جنسی، گروهی از نویسندگان
- مشاوره جنسی و زناشویی، علی اسلامی نسب
پی نوشت ها :
1. وسائل الشیعه ؛ ج7 ، باب 190.
2.همان .
3.همان .
4. همان.
5. همان.
6. همان.
غرب همواره در حوزه زن و خانواده برخوردهای بسیار متفاوتی با دختران خودش و دختران مسلمان کشورهای درحال توسعه داشته است. طبق آنچه از عملکرد غرب مشخص است، تفاوت زمین تا آسمانی ملاکهای موفقیت در مغرب زمین با مشرق زمین است. برای مثال درحالی که اندیشههای فمنیستی و غربزده سیاست تک فرزندی را برای ایرانیان تبلیغ میکنند، مشاهده میکنیم که تمام چهرههای معروف غربی، از آنجلینا جولی گرفته تا دیوید بکام همگی در زندگی حقیقی خود که برای طرفدارانشان بسیار جذابتر است دارای چندین فرزند هستند که یکی دوتای آنان نیز از پرورشگاه آورده شده اند.
در حقیقت، بیمارهای رایج فرهنگی و اجتماعی که در سراسر جهان شیوع یافته، از دیدگاه غرب نیاز به نسخههایی متفاوت دارد؛ نسخهای که مانع از همه گیر شدن آن در غرب اما هدفش همه گیر شدن آن در دیگر کشورهاست. نمونههایی که در این مجال به آن پرداخته میشود، مانند یک سرم آلوده که به تن یک بیمار وصل است، توسط رسانهها وارد کشورهای در حال توسعه شده و بی سر و صدا به رشد بیماریها کمک میکنند.
شبکههای اجتماعی در فضای مجازی یکی از بارزترین القاهایی است که توسط غرب به کشورهای دیگر ارائه میشود. وجود انواع شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک، گوگل پلاس، اینستاگرام و غیره در فضای مجازی، زمانی زنگ خطر را به صدا در میآورند که متوجه مصاحبه تلویزیونی باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا میشویم.
او در مصاحبه خود با شبکه تلویزیونی ای. بی. سی اذعان کرد دخترانش به هیچ وجه اجازه عضویت در شبکه اجتماعی فیس بوک را ندارند. حتی مالیا و ساشا دو دختر وی فقط در روزهای تعطیل اجازه استفاده از تلفن همراه را دارند و این در حالی است که مدرنترین و پیچیدهترین گوشیهای تلفن همراه زیر دست کودکان خردسال ما، حکم یک وسیله اسباب بازی را دارند و از آن خطرناکتر وقت و عمری است که زنان و دختران کشورهایی همچون ایران برای بودن در وایبر و واتس آپ گذاشته و از زندگی فردی و خانوادگی خود غافل میشوند.
البته این نکته نیز به مستند بودن مبحث کمک بیشتری میکند و آن هم عدم تحریم کشورهایی مانند ایران بابت محصولاتی مانند گوشی تلفن همراه یا عدم محرومیت و ممنوعیت در عضویت برای حضور در شبکههای اجتماعی است.
مساله دیگر که شاهبرگ رو شده توسط غرب است، خانواده و هویت آن میباشد. اهمیت این موضوع به حدی است که الیزابت دوم، ملکه انگلیس، در حرکتی نمادین پوشک نوه فرزند خود را در مقابل رسانهها عوض کرد و سپس به او شیر داد؛ کاری که برخی از زنان کشورهای در حال توسعه آن را عیب و دور از شأن اجتماعی یک زن یاد میکنند. فمنیسم همواره در گوش زنان کشورهای اسلامی و در حال توسعه خوانده است که «مادری» یعنی عقب افتادن از قافله پیشرفت، و مادری را به تدریج عین امل بودن معنا کرده است، در حالی که در کشورهای غربی داستان برعکس میشود و از چهره مهمترین افراد برای نشان دادن اهمیت جایگاه مادری استفاده میشود!
این حرکت نمادین ملکه انگلیس چه پیامی جز نشان دادن اهمیت موضوع مادری و تکریم جایگاه مادر دارد؟ این پیام فقط برای مردم کشورهای غربی محترم بوده و به دنبال اجرای آن هستند؛ زیرا در کشورهای دیگر نسخهای که توسط رسانههای غربی پیچیده شده حرف دیگری است. درمان پیشنهادی آنها که تنزل ارزش مادری و خانواده است در سریالها و فیلمها به خوبی و وضوح دیده میشود. این رسانهها به حدی کار خود را خوب انجام دادهاند که سن ازدواج، اعتقادهای مذهبی، ارزشهای انسانی و هنجارهای اجتماعی دستخوش تغییرات شدیدی قرار گرفته است. این روزها برای خانمها دیگر ادامه تحصیل تا مقطع دکترا جای مادر شدن را گرفته و زندگی در کنار همسر و فرزندان جای خود را به کار در محیطهای سرد و خشک اداری و صنعتی داده است.
غرب، افق سعادت و کمال در زندگی برای دختران را در مادر بودن و همسر بودن و در کل در یک خانواده زنده و پویا متصور شده است اما در همان لحظه برای یک دختر ساکن کشورهای اسلامی و درحال توسعه این افق را باید در دور کردن دختر از خانواده به اسم اشتغال زنان و فعالیت اجتماعی جست وجو کرد.
اما مورد دیگری که در رفتار دوگانه غرب نسبت به دختران خودش و دختران مسلمان قابل مشاهده است پوشش تعریف شده برای یک زن است. در کشورهای غربی نوع آرایش، فرم پوشش و آراستگی، طبقهبندی خاصی دارد که پس از کمی زندگی در چنین کشورهایی میتوان به راحتی تشخیص داد هر خانمی که در جامعه حضور دارد زیر مجموعه کدام قشر است؛ چراکه دختر جوان دانشجو از یک پوشش و آرایش خاص استفاده میکند، خانم خانهدار آراستگی خاص خود را دارد و یک خانم شاغل بنا بر شغل خویش، لباس، آرایش و رفتار مطابق با آن را انتخاب میکند.
برای نمونه، در کشوری مانند ایران نوع آرایشی که وجود دارد اجازه هیچ تفکیکی را نمیدهد. جالب است اشاره شود چندی پیش سایت یاهو اقدام به انتشار گزارشی کرده بود که در آن، تصویر اصلی و بدون آرایش مانکنهای معروف غربی را به نمایش گذاشته بود؛ تصاویری که در آن آن مانکنها شبیه به مردم عادی بودند و یاهو برای دختران غربی نتیجه گرفته بود که شما به همین شکل که هستید بسیار زیبا و کاملید و نیازی به مانکن شدن ندارید. اما در کشور خودمان میبینیم که چگونه افکار شبه روشنفکر، سادگی و آرایش نکردن را برابر با عقب ماندگی گرفته و دختران جامعه را ترغیب میکنند در رقابتی ناخواسته هر روز بیش از قبل به آرایش روی آورند.
شاید بتوان دلیل اصلی این مساله را در بی توجهی به رسانهای دانست که برای پیامبری یک جهان به بهترین نحو مورد استفاده قرار میگیرد. شعارهای دموکراسی، آزادی بیان، بروز اندیشهها و ترویج افکار شبه روشنفکری که تهی از هر گونه اعتقاد، مذهب و ارزش است، نوعی وادادگی و اباحه گری را ترویج میدهد تا یک زن از هر آنچه باعث استحکام خانواده، ثبات امنیت روانی و بازگشت به فطرت پاک خود است، دور شود و این بهترین ضربه کاری برای نابودی یک کشور است
http://www.partosokhan.ir/
الهه افراخته
1- تکشف و آشکارشدن و دیدهشدن
تکشف زن به طرق مختلف میتواند اتفاق افتد:
یک. تکشف از طریق پوشش نامناسب؛ که خود به دو شکل میتواند صورت بگیرد:
یک. اظهار زینت
یکی از مصادیق اظهار زینت که در بسیاری از تعاریف ارائه شده برای تبرج به چشم میخورد، اظهار زینتهای مصنوعی میباشد که زائد بر اصل جسد و جسم زن است و زنان خود را بهوسیله آن تزیین میکنند. اعم از انواع و اقسام جواهرآلات (النگو، گوشواره، پابند، گردنبند، ...)، انواع و اقسام لوازم آرایش و ... بنابراین گاهی زن متبرج بهگونهای لباس پوشیده که تمامی زینتهای مصنوعی او آشکار است و البته گاهی خود لباس بهعنوان نوعی زینت از زینتهای مصنوعی محسوب میگردد. استاد مطهری دراینباره میگوید: «لباس را زمانی که قسمتی از بدن بهوسیله آن نمایان باشد، میتوان زینت محسوب کرد، مثلاً زنان بدپوششی که در جامعه فراوان دیده میشوند لباس آنها، یکی از زینتهایشان محسوب میشود.» (مطهری، ۱۳۸۸: ۱۷۲) اما اگر زن تمام بدن را با یک لباس سرتاسری بپوشاند، چنین لباسی نهتنها زینت نیست بلکه پوشاننده کلیه زینتهای پنهان او نیز میباشد. یکی دیگر از زینتهای مصنوعی که شاید در نگاه اول، زینت بهنظر نیاید استفاده زنان از بوهای خوش اعم از انواع و اقسام عطرها و ادکلنها میباشد و در واقع بوهای خوش نوعی زینت سیال است (بهجت، ۱۴۲۸: ۴ / ۲۰۶) و مشاهده میشود که آشکارشدنش مفاسد و خطرات آشکار شدن سایر زینتها را بهدنبال دارد و نگاه مردان، با استشمام این بو متوجه صاحب آن میشود. ازاینرو برخی روایات استفاده از عطر و بوی خوش ازسوی زنان را، تبرج به حساب آورده است. (مازندرانی، ۱۳۸۲: ۱ / ۳۴۸) یکی دیگر از زینتهای مصنوعی زنان استفاده آنان از کلاه گیسهای زیبا و بیرون گذاشتن آن از پوشش مخصوص سر میباشد. شاید برخی گمان کنند از آنجا که چنین مویی، موی واقعی زن نیست، نمایش دادنش در انظار بیگانگان بدون اشکال باشد اما حقیقت این است که اتصال چنین مویی بر سر، از مصادیق زینت دانسته شده است. (اشتهاردی، ۱۴۱۷: ۱۲ / ۵۳۶ ـ ۵۲۶) بنابراین آشکار کردن آن برای نامحرم، نوعی تبرج محسوب میشود.
دو. اظهار محاسن ذاتی زنانه
گذشته از اینکه زن بهواسطه استفاده از زینتهای مصنوعی میتواند خود را بیاراید و زیبا سازد، خود خلقت زن نیز از زیبایی و ظرافت بیشتری نسبت به خلقت مرد برخوردار است. زیباییهای ذاتی که خداوند زن را با آن زیباییها آفریده است. هرچه زن جوانتر باشد محاسن ذاتیاش بیشتر و فریبندهتر است و رفتهرفته در اثر کهولت سن، زیبایی و دلربا بودنش را از دست میدهد. هرگز زن سالخوردهای که طراوت و شادابی جوانیاش را از دست داده، نمیتواند جلوهگریی را داشته باشد که زن جوان در انظار نامحرمان دارد و این نکتهای است که قرآن کریم به آن توجه داشته است. ازاینرو همانطور که بیان شد در امر پوشش به زنان سالخورده (برخلاف زنان جوان) که دیگر امیدی به نکاح با آنها نیست، آسانتر گرفته شده است. البته به شرط آنکه به طریق دیگری تبرج ننمایند. (نور / ۶۰) بنابراین ممکن است همین زنان سالخورده که محاسن و زیباییهای ذاتی و خلقتی خود را از دست دادهاند از طریق آراستن و تزیین خود به زینتهای مصنوعی، در برابر مردان نامحرم جلوهگری نمایند و باعث جلب توجه آنها گردند.
اکنون این سؤال مطرح است که محاسن ذاتی زنانه که آشکار کردنش تبرج میباشد، شامل چه قسمتهایی از بدن زنان است؟! برخی از فقیهان بر آناند که سراسر بدن زن درحالیکه بدون پوشش باشد از محاسن ذاتی زن است. ازاینرو پوشش تمام بدن غیر از وجه و کفین بر زن واجب شده است. (آقاضیاء، ۱۴۱۹: ۱ / ۳۰۵؛ بروجردی، ۱۴۲۶: ۳ / ۲۵۸؛ مطهری، ۱۳۸۸: ۱۶۵) هرچند عدهای از فقها پوشش وجه و کفین را نیز واجب میدانند، اما مشاهده میشود که اکثر فقها پوشش وجه و کفین را واجب نمیدانند (نجفی، ۱۴۲۱: ۸ / ۱۶۳) البته مراد وجه و کفینی است که خالی از هرگونه آرایش و زینت مصنوعی باشد. شهید مطهری مینویسد: «استثنا شدن وجه و کفین از وجوب پوشش به این دلیل نیست که ملاک و فلسفه پوشش و عدم تبرج در آن وجود ندارد بلکه ملاک دیگری موجب استثنا شدن آن دو میشود و آن این است که اگر پوشیدن وجه و کفین بر زن واجب میگشت سبب عسر و حرج زن، سلب فعالیت و محبوسیت وی میشد وگرنه زیبایی چهره و فتنهانگیز بودن آن کمتر از دیگر قسمتهای بدن نیست. حاصل سخن آنکه گاهی با توجه به ذات و طبیعت امر میتوان مناطی را تنقیح کرد. ولی عارض شدن برخی از عناوین ثانویه، مانع صدور حکم بر طبق آن مناط میگردد.» (مطهری، ۱۳۸۸: ۱۹۰) در مورد وجوب پوشش وجه و کفین نیز عسر و حرج زن عنوان ثانویهای است که مانع از حکم دادن براساس ملاک وجوب پوشش میباشد.
http://www.rajanews.com/