مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

۲۰ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است


نهم ربیع الاول؛ آخرین عید جبهه حق تا هنگامه جشن زیبای ظهور، بیعتی دوباره به بلندای دعای عهد در طول تاریخ، برای تحقق جامعه عدل مهدوی و حاکمیت جهانی اسلام و تجلی اراده مستضعفین عالم و نابودی جبهه استکبار و باطل، تحقق عدل، عدالت و حاکمیت توحید در جهان است. نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت دوازدهمین حجت الهی و تجدید عهد با مهدی موعود(عج) در غدیری دیگر است.

گروه معارف رجانیوز، مصطفی امیری*: روز نهم ربیع ‌الاول، سالروز شروع امامت منجی عالم بشریت، موعود انبیاء، پایان بخش حاکمیت طاغوت و برقراری حکومت عدل الهی در سرتاسر زمین است. روز نهم ربیع، روز عید امامت و ولایت و مهدویت و غدیر ثانی و در امتداد غدیر است. اگر روز غدیر از منظر قرآن، روز اکمال و اتمام نعمت است، نهم ربیع الاول نیز روز اکمال و اتمام امامت و ولایت می باشد. اما متاسفانه برخی در این ایام نه غالبا از منظری واقع بینانه بلکه یک سویه و جهت دار درصدد دامن زدن به اختلافات مذهبی در جهان اسلام، هستند. به عبارتی به جای اینکه درصدد کشف و شناسایی حقایق و ظرفیت های عظیم این محور وحدت در امت اسلام باشند، درصدد برگزاری جشن های خاص بدون مدرک شرعی و تنها مستند بر کتب متاخر و نه کتب اصیل شیعه و تفاسیر اشتباه از حدیث رفع قلم و دامن زدن به آتش کینه مذهبی، می باشند. این چنین نگاهی، به دنبال تبدیل مهدویت و منجی باوری امت اسلام به عنوان بزرگترین محور وحدت جهان اسلام، به مساله اختلافی، هستند؛ که گناه نابخشودنی در نزد پیشگاه الهی، خواهد بود.

 

نهم ربیع، آغاز امامت امام عصر

 

بعد از شهادت امام حسن عسکری، حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، دوازدهمین پیشوای شیعیان، یگانه فرزند حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است در نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری، به مقام امامت رسید. عید نهم ربیع الاول، عید آغاز امامت امام موعود و زیباترین طراحی و مهندسی فرهنگی برای مذهب و مکتب تشیع است چرا که شیعه پس از دو ماه و اندی حزن مقدس با جشن و سرور آغاز امامت حی و حاضر منقلب می شود. عید نهم ربیع الاول، اولین شادی مقدس و دینی پس از طولانی ترین حزن و اندوه سالیانه شیعه است و جشن نهم ربیع، بین دو ماه محرم و صفر تا عید ولادت پیامبر (در نیمه ماه ربیع الاول) قرار گرفته است و می توان آن را انقلاب عرفانی، رفتاری و فرهنگی شیعیان از عزا و حزن به فرح و سرور دانست.

 

نهم ربیع، آغاز امامت حضرت مهدی(عج)، امتداد عید غدیر است

 

اگر روز غدیر از منظر قرآن، روز اکمال و اتمام نعمت است، نهم ربیع الاول نیز روز اکمال و اتمام امامت و ولایت می باشد. از اینرو، نهم ربیع الاول و آغاز ولایت آخرین ذخیره الهی، از یک منظر، همانند غدیرخم خواهد بود -چراکه در غدیرخم، امامت و ولایت امیرالمومنین، اعلان شد ولی رسمیت و فعلیت آن به پس از رحلت پیامبر موکول گشت، هر چند آن هم هیچ گاه محقق نشد و البته این عدم تحقق تنها به معنی عدم تحقق ولایت سیاسی آن حضرت بود اما ولایت علمی، تکوینی و اجتماعی امام علی، به تحقق پیوست- ولایت علمی و تکوینی امام عصر نیز در عصر غیبت، هرچند حضرت ایشان از دیده ها غایب گشتند اما همچنان پابرجاست. بنابرایندر عصر غیبت هرچند امام حاضر، از دیده ها غایب است لکن انتفاع از امام غایب از نظر، همچون انتفاع انسان از خورشید پشت ابر، می باشد که هرچند دیده نمیشود اما باعث روشنایی و ایمنی اهل زمین، می باشد. از طرفی، همان گونه که تمام عوالم وجود از تفویض مقام امامت در غدیرخم آن روز را با سرور و شادی و نشاط جشن می گیرد، نهم ربیع الاول هم در مقام آخرین غدیر و در امتداد آن، جشن آغاز امامت آخرین معصوم است.

 

تفاوت عید غدیر و عید نهم ربیع

 

هرچند عید نهم ربیع، در امتداد غدیر می باشد لکن یک تفاوت اساسی با عید غدیر، در دل این روز، نهفته است و آن اینکه: نهم ربیع الاول، عید واقعی شیعه در عصر حاضر، است چرا که این آغاز به گونه ای انجام شد که بر خلاف دیگر آغازها و همچون آغاز عید غدیر خم، خطر هجوم و نابودگری ابلیس های جن و انس و جبهه باطل، را برای همیشه از امام معصوم دور کرد و حال آنکه انتفاع از امام معصوم در پس پرده غیبت -همچون خورشید پشت ابر- می باشد، لکن مردم آن زمان در صدر اسلام، از این انتفاع ظاهری، نیز بی بهره ماندند. و تحقق اراده الهی برای حاکمیت انسان کامل، به امام عصر، سپرده شد.

 

همچنین، در بیان تفاوت دیگر نهم ربیع با اعیاد دیگر، روز نهم ربیع، به عنوان لحظه آغاز امامت امام عصر، دارای مرتبه و جایگاهی ویژه در تاریخ آغاز امامت معصومین است، زیرا، در این آغاز که آخرین آغاز نیز خواهد بود، شاهد انتقال میراثی بس عظیم از سراسر تاریخ پیامبران و امامان به آخرین امام و نیز شاهد تحقق اراده الهی برای ایجاد حاکمیت عدل الهی در سراسر گیتی و جهان هستی، خواهیم بود که این مهم، با آغاز عید غدیرخم، اتفاق نیافتد و به آینده و به دوران حاکمیت جهانی اسلام در دوران امام مهدی، موکول گردید، و میراث تمام انبیاء و امامان، به ایشان، منتقل گردید. که این میراث، به عنوان آیینه تاریخ نبوت و امامت، محسوب میشود.

 

چرا جشن امامت امام عصر

 

ممکن است چنین پرسش شود که: ما برای امامت هیچ کدام از ائمه علیهم السلام مراسم جشن نمی گیریم چرا فقط برای امام دوازدهم، مراسم جشن و تجدید بیعت با ایشان، و جشن نهم ربیع، برگزار میشود؟ پاسخ این است که:

 

اولا، فرهنگ سازی برای شادی ایام الله همانند عید غدیر، عید مبعث، سالروز ولادت پیامبر اکرم(ص) و دیگر مناسبت های مذهبی ریشه در مدیریت و سیره فرهنگی اهل بیت(ع) دارد. شیعیان، هم میلاد و هم مبعث رسول الله(ص) را گرامی میدارند، هم میلاد امیر مومنان(ع) و هم عید غدیر را جشن میگیرند. بنابراین شایسته است درباره بقیه الله (ارواحنا له الفداء) نیز هم در سالروز ولادت ایشان، نیمه شعبان و هم در سالروز امامت وی، نهم ربیع الاول جشن گرفت و شادی و سرور ممدوح و مشروع کرد.

 

ثانیا، با توجه به اینکه امام عصر(عج)، امام حی و حاضر بوده و عهده دار زعامت و رهبری بشریت در عصر حاضر است، به این مناسبت، در سالروز آغاز امامت و ولایت این امام همام، تجدید عهد و بیعت با ایشان، صورت می گیرد، همانطور که امام صادق با دستور خواندن دعای عهد، به شیعیان، این امر مهم را یادآوری فرموده اند. بنابراین، آن امام همام، هم اکنون زنده است و دوران ما، دوران امامت اوست و آن حضرت، «امام عصر» ما است و برای اینکه دل‌ها و ذهن‌ها توجه بیشتری به آن حضرت پیدا کند و مسأله امامت در عصر غیبت، از یادها نرود و شوق انتظار در دل ها برافروخته‌تر شود، سالروز آغاز امامت آن حجت الهی را یاد می‌کنیم و جشن می‌گیریم. به خصوص با توجه به شرایط حاضر در جهان معاصر که نسبت به وجود آن حضرت، از سوی دشمنان اهل بیت، تشکیک می‌شود و «مهدی باوری» را زیر سؤال می برند، گرامیداشت این روز، تلاش برای ریشه‌ دارتر کردن این باور اسلامی و شیعی در دل‌های اهل ایمان و منتظران ظهور آن حضرت است.

 

ثالثا، همانطور که ذکر شد، وقتی این روز، عیدی همانند عید غدیر شد، پاسداشت و احیا و تکریم آن نیز همچون عید غدیر، شایسته خواهد بود و همان گونه که اهل بیت(ع) به احیا و فرهنگ سازی برای عید غدیرخم پرداختند، احیای این روز هم که شاهد آخرین و ویژه ‌ترین تفویض مقام امامت می باشد، لازم خواهد بود و پس از دو ماه محرم و صفر که مصداق روایت "یحزنون لحزننا" است، مصداق "یفرحون لفرحنا" همانا نهم ربیع الاول و ماه ربیع الاول است. (محمد رضایی ‏آدریانی، کتاب نهم ربیع الاول)

 

نهم ربیع و سالروز قتل خلیفه دوم

 

خاطرنشان میشود، البته جشن هایی که در نهم ربیع الاول به اسم عیدالزهرا و با استناد به تفسیر اشتباه از حدیث رفع القلم و برخلاف وحدت اسلامی، با مراسمات خلاف شرع، توسط عده‌ای انگشت شمار، برگزار میشود، صحیح نیست و حتی نهم ربیع، به لحاظ تاریخی نیز، با روز قتل خلیفه دوم، مصادف نیست؛ زیرا بنابر تصریح علمای شیعه و اهل سنت، سالروز قتل خلیفه دوم در ماه ذی الحجه رخ داده است.

 

ابن ادریس حلی (دانشمند شیعی و صاحب کتاب معروف السرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَالسِّیَرِ.  هر کس بپندارد خلیفه دوم، در نهم ربیع کشته شده است، به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره، در اشتباه است. سپس وی، تاریخ ماه ذی الحجه را صحیح دانسته، میفرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک. شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند. (مجلسی، بحارالانوار، ج‏۳۱، ص ۱۱۹)

 

بنابراین، بهتر است به جای استوار کردن عقاید مذهبی به مطالب ثابت نشده و اختلافی در دیگاه مورخین و محدثان، روز نهم ربیع الاول، به عنوان روز شکرگذاری بر نعمت ولایت امام عصر(عج) نام گیرد و شایسته است اگر، جشن هایی که در این روز برپا می شود، حتما با پرهیز از اعمالی که باعث ناراحتی قلب مبارک امام عصر می شود، همراه باشد که در راس آن، پرهیز از توهین کردن به مقدسات مذهبی دیگر مذاهب اسلامی، باشد، همانطور که دستور خدواند در قرآن کریم، نیز چنین است: وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم‏. (سوره انعام، آیه ۱۰۸)

 

حدیث رفع القلم و تجویز انجام گناه در نهم ربیع

 

متاسفانه برخی در این ایام نه غالبا از منظری واقع بینانه و استناد علمی و حدیثی، بلکه یک سویه و جهت دار، درصدد دامن زدن به اختلافات مذهبی هستند. به عبارتی به جای اینکه درصدد کشف و شناسایی حقایق و ظرفیت های عظیم منجی گرای در امت اسلام به مناسبت این روز فرخنده، باشند، درصدد برگزاری جشن های خاص بدون مدرک شرعی و مستند بر وجود برخی از احادیث در برخی از کتب و نه کتب اصیل شیعه، علاوه بر تفسیر اشتباه از حدیث رفع القلم، خواسته یا ناخواسته درصدد، دامن زدن به آتش کینه های مذهبی و تبدیل مهدویت و مساله منجی امت اسلام که به عنوان بزرگترین محور وحدت جهان اسلام، می باشد، به مساله اختلافی، هستند؛ که صدالبته گناه نابخشودنی در نزد پیشگاه الهی، خواهد بود. طبق همین، آیت الله بهجت درباره برخی از رفتارها به نام عیدالزهرا در روز نهم ربیع، فرمودند:

 

" چه بسا ... این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود." (ر.ک: رخشاد، کتاب در محضر بهجت)

 

مستند این افراد، حدیث رفع القلم، می باشد که دو اشکال اساسی دارد:

 

۱- مخالفت با قوانین و سنن الهی: خداوند در سوره زلزال می فرماید: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه‏. (سوره زلزله، آیه ۷-۸) پس هرکس به اندازه ی ذره ای خوبی کند آن را خواهد دید و هرکس به اندازه ذره ای شر انجام دهد آن را می بیند.

 

۲- تناقض با دیگر سخنان أئمه معصوم: در حالیکه آن بزرگواران در دیگر سخنانشان این طور می فرمایند: مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْب‏. (کلینی، کافی، ج ۲، ص ۲۶۹). هیچ زشتی به بنده نمی رسد مگر به خاطر گناه. و یا اینکه می فرمایند: وَ لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ. (شیخ صدوق، صفات الشیعۀ، ص ۱۳) به ولایت ما نتوان رسید جز با اعمال نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه.

 

بنابراین، اوّلًا: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایّام مخصوص، در منابع معتبر نداریم. ثانیاً: بر فرض، چنین حدیثی باشد (که نیست) چون مخالف آیات قرآن و سنّت پیامبر است، چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست، و از طرفی حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست، و نباید به نام مقدّس اهل بیت(علیهم السلام)، مجالس مشتمل بر گناه تشکیل داد. حدیث رفع قلم، مخصوص به کودکان نابالغ و دیوانه‌ها و حالت خواب است، و معاذ الله که ائمه معصومین(علیهم السلام) اجازه ارتکاب گناه به افراد در این ایّام یا غیر این ایّام داده باشند؛ و بر فرض اعتبار حدیث رفع القلم، معنای حدیث این است که اگر کسی لغزشی از او سر زد، خداوند او را می‌بخشد، نه این که عمداً آلوده گناه شود. ثالثاً: تولّی دوستان اهل بیت عصمت(علیهم السلام) و تبرّی از دشمنان آنها، جزء ارکان مذهب ماست؛ لکن تولّی و تبرّی راههای صحیحی دارد، نه این راههای خلاف، و نباید کاری کرد که شکاف در صفوف مسلمین بیفتد. (آیۀ الله مکارم شیرازی)

 

و از همه مهمتر، استناد به حدیث رفع القلم، مجوز ارتکاب گناه نیست، بلکه چنین کاری در قرآن، همردیف عمل قوم لوط، می باشد. و حاشا که شیعه که باید زینت اهل بیت باشد، به چنین صفات و القابی، آلوده شود. خداوند در سوره عنکبوت آیه ۲۹ در بیان داستان قوم لوط می‌فرماید که آنها سه گناه بزرگ داشتند؛ اول اهل لواط بودند، دوم راهزنی می‌کردند و سوم اینکه در مجالسشان (حتی به شوخی)، سخن زشت و ناروا بر زبان می‌راندند، أَ ئنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فىِ نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ  فَمَا کاَنَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُواْ ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِین‏ (سوره عنکبوت، آیه ۲۹) وقتی خداوند افعال و حرف‌های زشت ایشان در میهمانی‌هایشان را هم‌ردیف دو گناه بزرگ دیگرشان می‌شمارد، تکلیف روشن است. در بعضى از تواریخ آمده قوم لوط، فحشهاى رکیک و کلمات زشت و زننده رد و بدل مى‏کردند، با کف دست بر پشت یکدیگر مى‏زدند قمار مى‏کردند، بازیهاى بچه‏گانه داشتند، ...، انواع آلات موسیقى را به کار مى‏بردند، و حتى در حضور جمع بدن خود را برهنه و گاه کشف عورت مى‏کردند! (محدث قمی، سفینۀ البحار، ج۲، ص ۵۱۷)

 

دیدگاه مراجع شیعه نسبت به طرح اختلافات مذهبی در نهم ربیع

 

به عنوان حسن ختام، ضروری است دیدگاه علمای شیعه، درباره طرح اختلافات مذهبی، مطرح شود تا برخی از شیعیان ناآگاه که متاثر از برخی از مجلات، نشریات و شبکه های ماهواره‌ای تشیع انگلیسی، هستند، به اشتباه خویش، واقف شوند و در مسیر صحیح قرار گیرند (برای آگاهی بیشتر: مسائلی، نهم ربیع، جهالت ها و خسارت ها)

 

مقام معظم رهبری: حضرت فاطمه زهرا، راضی نیست

 

مقام معظم رهبری: «بعضی دارند به نام فاطمه زهرا این کار را می‌کنند، در حالی‌که فاطمه زهرا سلام الله علیها، راضی نیست ... آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند ... این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست، اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیست‌هاست». (سایت مقام معظم رهبری)

 

آیۀ الله سیستانی: ایجاد تفرقه حتی به اندازه یک کلمه، هم جایز نیست

 

آیه الله سیستانی: « به شما خوشامد می گویم که به نجف آمدید ... بعد از تعرض به مرقد عسکریین (علیهما السلام) همه شیعیان را به آرامش دعوت کردم و از آنها خواستم که واکنشی نشان ندهند و گفتم که این اقدام از طرف اهل سنت نبوده است. من اطمینان دارم که ریشه تفرقه افکنی در خارج است. من [ در زمان طلبگی ] نزد شیخ احمد الراوی که از علمای اهل سنت در سامرا بود درس خواندم و به ذهنم خطور نکرد که ایشان پیرو مذهب دیگری بودند. همچنین به برخی از پزشکان که از اهل سنت بودند مراجعه می کردیم و چون ما از طلاب علوم دینی بودیم از ما پول ویزیت نمی گرفتند و اصلا فکر نمی کردند که ما شیعه هستیم یا سنی. ... باید بر مشترکات تمرکز کنید و دلیلی ندارد به مسائل اختلافی بپردازید. مشارکت کردن در ایجاد تفرقه حتی به اندازه یک کلمه یا نصف کلمه جایز نیست. واجب است که از ادبیات تشنج آفرین پرهیز شود» (بخشهایی از بیانات آیۀ الله سیستانی در جمع علمای شرکت کننده در کنفرانس وحدت در نجف اشرف)

 

آیه الله وحید خراسانی: به عیادت و ملاقات اهل سنت بروید

 

آیه الله وحید خراسانی: «هرکس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله)، بدهد مسلمان است، و جان و عرض (آبرو) و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری می باشد، محترم است. وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هرچند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آن ها با شما به ناحق رفتار کردند، شما از صراط مستقیم و عدل منحرف نشوید. حتی اگر کسی از آنان مریض شد به عیادت او بروید. اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید. و اگر حاجتی به شما داشت او را برآورید و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ (سوره مائده، آیه ۸) دشمنی با گروه دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید، عدالت ورزید که به تقوی نزدیک تر است.» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‏ إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا (سوره نساء، آیه ۹۴) و به کسی که اظهار اسلام می کند نگویید مسلمان نیستید»

 

آیۀ الله بهجت: چه بسا، در خون شیعیان، شریک شوید

 

آیه الله بهجت: «و من قاطع هستم به اینکه اهل استدلال و ایمان اگر بخواهند ... نه سبی، نه طعنی، نه شتمی، هیچ کدام لازم نیست. بلکه استدلال و برهان، مهم‌تر است و ممکن است ـ خدا می‌داند ـ چقدرها را داخل در حق بکند. از این مطلب غافلند ... چرا از این [استدلال کردن] غافلید، این مقدم است بر اینکه مجلس تهیه بکنید ... ممکن است این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود، ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود» (رخشاد، در محضر بهجت ج ۱، ص ۱۳۸)

 

نکته پایانی

 

نهم ربیع الاول، سرآغاز روزگار رهایی و عصر نجات و خلاص بشر از ظلم و بی‌عدالتی و استکبار است و در حقیقت باید گفت از امروز، تاریخ پربرکت و نوین عصر مهدوی آغاز می‌شود. از وظایف بسیار مهم شیعیان در عصر غیبت،‌ شکر این نعمت بزرگ است که هر چه بیشتر و گسترد‌ه ‌تر ظهور داشته باشد که آثار مفید و برکات آن موجب قرب الهی و نشان از حیات و زنده بودن جامعه مهدوی دارد. و صدالبته، مسیر همه جوامع به سوی این جامعه و آرمان شهر مهدوی، خواهد بود و رسیدن بشر به این جامعه، سنّت الهی و قاعده تخلّف ‌ناپذیر است، وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین. (سوره قصص، آیه ۵) و امید است در سال های نزدیک، سرآغاز روزگار رهایی و عصر نجات و خلاص بشر از ظلم و بی‌عدالتی و استکبار و جبهه باطل، و تشکیل حاکمیت جهانی عدل، عدالت و توحید، باشد. انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا.

 

یوم ‌الله نهم ربیع ‌الاول، سالروز آغاز امامت قائم آل محمد خاتم الاوصیا بقیة ‌الله الاعظم و روز تجدید میثاق با آن امام همام و اهداف و آرمان‌های بلند اوست، روزی که در امتداد غدیر است، شایسته است عاشقان مهدوی و منتظران منجی بشریت در هر کجا هستند به ویژه در کشورهای اسلامی و بالاخص در این مرز و بوم که ایران، شیعه خانه امام زمان(عج) است، با مراسمی ویژه با پاسداشت این روز بزرگ و عیدالله اکبر همت گمارند. همچنین، امید است که همه افراد به ویژه شیعیان حضرت ولی عصر عجل الله با تهذیب نفس و حرکت در مسیر ارزش های الهی بتوانند پیروان راستین آن حضرت بوده و زمینه را برای فرج آقا و مولای خود فراهم کنند.

 

نهم ربیع الاول؛ آخرین عید جبهه حق تا هنگامه جشن زیبای ظهور، بیعتی دوباره به بلندای دعای عهد در طول تاریخ، برای تحقق جامعه عدل مهدوی و حاکمیت جهانی اسلام و تجلی اراده مستضعفین عالم و نابودی جبهه استکبار و باطل و تحقق عدل، عدالت و حاکمیت توحید است. نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت دوازدهمین حجت الهی و تجدید عهد با مهدی موعود(عج) در غدیری دیگر است. و شایسته است این ایام، از نهم تا هفدهم ربیع الاول را به عنوان "دهه امامت و رسالت" نامگذاری شود. چراکه وجود مبارک خاتم انبیاء، حضرت محمد و نیز وجود مبارک خاتم اوصیاء، حضرت مهدی موعود، به عنوان دو محور وحدت جهان اسلام، در تمام اعصار و قرون بوده و خواهند بود.

---------------------------------

* دانش آموخته حوزه علمیه قم

  • .......


عَنْ اِسْماعیلِ بنِ سَهْلٍ قال: کَتَبْتُ اِلى اَبىجَعفرِالثّانى علیه السلام: عَلِّمِنى شَیْئا إذا أنَا قُلْتُهُ کُنْتُ مَعَکُمْ فِى الدُّنیا وَالآخِرةِ، قالَ: فَـکَتَبَ بِخَـطِّهِ أَعْـرِفْهُ: اَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ «إنّا أنزَلْناهُ» وَرَطِّبْ شَفَتَیْکَ بِالأسْتِغْفارِ.  

اسماعیل بن سهل گوید: خدمت امام جواد علیه السلام نوشتم، چیزى به من تعلیم فرما که اگر آن را بگویم (بخوانم) در دنیا و آخرت با شما باشم، حضرت به خط خود نوشت: سـوره «انا انزلناه» را زیـاد بخـوان و لبهایت را به ذکر استغفار طراوت و تازگی بخش.

ثواب الاعمال ص197

 حدیث روز دنیا و آخرت اهل بیت(ع) امام جواد(ع)

 

  • .......

 آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) چهارشنبه شب در جلسه درس اخلاق خود که در دفتر مقام معظم رهبری در قم برگزار شد، با اشاره به حوادث ناگوار بعد از رحلت پیامبراکرم(ص) و روی کار آمدن خلفا، اظهار داشت: رسم بدی که در آن زمان باب شده بود خلیفه کشی بود و مردم بعد از گذراندن دوران زندگی خود با سه خلیفه سراغ امیرالمؤمنین(ع) آمدند.

 

به گزارش رجانیوز به نقل از رسا، وی ادامه داد: مردم مثل مور و ملخ دور حضرت علی(ع) ریختند و نهج البلاغه هم در این باره تعبیرات عجیبی دارد که شارحان نهج البلاغه هم در تفسیر این عبارات با اختلافاتی روبه رو هستند؛ حضرت علی(ع) می فرماید: آن چنان مردم برای وادار کردن من به خلافت دور من ریختند که نزدیک بود حسن و حسین(ع) زیر دست و پا بمانند و لباس و عبای من نیز پاره شد.

 

رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به مخالفت های زود هنگام مردم با حضرت پس از بیعت با ایشان، ابراز داشت: خیلی عجیب است همین مردمی که چند روز قبل با این هجوم آوردن با حضرت علی(ع) بیعت کردند الان به روی او شمشیر کشیده اند و قصد کشتن او را دارند، بنابراین باید فلسفه این امر مشخص شود.

 

وی افزود: به عنوان نمونه یکی از افرادی که در برابر حضرت علی(ع) قرار گرفت، بیعت خود را شکست و جنگ جمل را به راه انداخت زبیر بن عوام است؛ زبیر کسی است که پیامبر(ص) برای شمشیر او دعا کرد، کسی است که در شورای سقیفه حاضر نشد، بزرگ خاندان بنی هاشم بود و آن قدر منزلت داشت که حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند اگر تو توان انجام وصایای مرا نداری به زبیر بگویم، حال چه می شود که کار او به این جا کشیده می شود.

 

آیت الله مصباح یزدی به جنبه دیگر عجیب بودن این قضایا یعنی قبح شکستن بیعت در نزد عرب اشاره کرد و گفت: بیعت حتی در نزد عرب جاهلی هم از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و خلف بیعت از بدترین کارها شمرده می شد؛ اما حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید طلحه، زبیر و عایشه بیعت خود را شکستند و به ناکثین معروف شدند و از طرف دیگر همه این افراد از مسلمانان و حتی حافظ قرآن بودند.

 

وی با بیان این که جواب به این ابهام را خود حضرت علی(ع) در نهج البلاغه گفته اند، تصریح کرد: حضرت می فرماید اینهایی که پیمان خود را شکستند گویا این آیه قرآن را نشنیده اند«تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدونَ عُلُوًّا فِی الأَرضِ وَلا فَسادًا وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ» یعنی سعادت اخروی از آن کسانی است که در دنیا دنبال برتری طلبی نباشند، بعد در ادامه حضرت می فرماید بله آنها این آیه را شنیده و به آن توجه هم کرده اند ولی دنیا در نظر آنها زینت داده شده است.

 

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پایان عنوان کرد: اگر مال و مقام دنیا در نظر انسان جلوه پیدا کند کلام خدا و پیامبرش کنار گذاشته می شود و می توان ریشه تمام انحرافات و جنایات را از زمان بعد از رحلت پیامبر تا امروز دلبستگی به زخارف دنیوی دانست.

  • .......

کیهان در گزارشی نوشت: در لهوف سید بن طاووس آمده است؛ «غلام سیاهی بود اهل آفریقا که «جون بن حوی» نام داشت؛ در روز عاشورا و در میانه معرکه، جون از امام حسین(ع) اذن میدان گرفت ولی حضرت به او فرمودند تو غلام هستی جون، و غلامان از جنگ معافند. جون به پای امام علیه السلام افتاد و عرضه کرد مولای من، انصاف نیست که در وقت آسایش کنار شما باشم و هنگام سختی، شما را رها کنم، گرچه بوی خوشی ندارم و رنگ من سیاه است اما به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا خون تیره من با خون سرخ شما درآمیزد؛ پس اذن گرفت و به میدان رفت و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید و به صف شهدای عطشان دشت نینوا پیوست. آنگاه امام علیه السلام بر بالینش حاضر شد و فرمود خدایا رویش را سفید و بویش را معطر کن و با محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله محشورش گردان.

شیعیان کشور نیجریه در ساحل غربی آفریقا، ریختن خون جون در کربلا را نشانه بیعت محکم آفریقا با اهل بیت و امام حسین(ع) می‌دانند و چند روز پیش نیز به جرم همین بیعت و ارادت به اهل بیت و حضرت امام خمینی(ره) و مقام‌معظم رهبری -به عنوان پرچمداران عصر حاضر این حرکت- چند صد تن از آنها به خاک و خون کشیده شدند. 
چگونه عطر امام(ره) و انقلاب به غول آفریقا رسید؟
چگونگی شکل گیری و رشد جامعه شیعیان در نیجریه، خود از معجزات و عجایب عصر حاضر است. ماجرا به روزهای اوج مبارزه مردم ایران به رهبری حضرت امام(ره) با رژیم پهلوی و ارباب او آمریکا بازمی گردد. در این ایام، جوانی بیست‌وچند ساله و دانشجو به نام ابراهیم زکزاکی تصویری از حضرت امام را در حال اقامه نماز در یکی از نشریات غربی می‌بیند. تصویر مردی که حتی نمی‌داند کیست اما جاذبه‌ای دارد که ابراهیم جوان را با خود می‌برد تا سرنوشت او، میلیون‌ها هموطنش و بلکه نیجریه را نیز تغییر دهد و جماعتی از مومنان را شکل دهد که امروز به خمینیون معروف شده اند.

  • .......
واکاوی ابعاد نامه دوم امام خامنه ای به جوانان غربی و اروپایی؛
از رهبر جهان اسلام به جوانان غرب
نویسنده : دکتر مهدی صادقی

 دومین نامه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به عموم جوانان غربی و اروپایی حاوی نکات دقیق و عمیق در سه سطح الف-فرامتنی (زمینه ای) ب-متنی و ج- فرا زمینه ای(اثرگذاری) است. نویسنده می کوشد در حد بضاعت فکری خود زوایایی از سطوح یاد شده را مورد واکاوی قرار دهد و البته امیدوارم به دلیل استطاعت ناچیز علمی خود، فهم این پیام تاریخی با سطحی سازی ناخواسته مواجه نشود.
الف)نکات فرامتنی
دقایق و ظرایف فرامتنی دومین نامه رهبری به طور کلی شامل نکات ساختاری و زمینه ای است. به عبارت دیگر کیفیت ارسال یک پیام منصرف از محتوای متنی، وابسته به عناصر زمینه ای چون1-زمان بندی و زمان شناسی 2-مکان شناسی 3-مخاطب شناسی و 4-هدف گذاری راهبردی است.
زمان بندی و زمان شناسی نامه رهبری
از حیث زمانی دومین نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی، دارای هوشمندی خاصی است. ابتدا لازم است اشاره شود که این نامه به فاصله مدت زمان 10 ماه پس از نامه اول رهبر فرزانه انقلاب صادر شده است. فواصل ارسال پیام تاثیر مهمی در اثرگذاری آن دارد. تناوب مناسب زمانی سبب می شود زمینه لازم برای هضم ذهنی پیام و فرصت لازم جهت ایجاد کادرسازی و شبکه سازی های جانبی به وجود آید. پس از ارسال نامه اول رهبری، جنبش نشر نامه به زبان های مختلف شکل گرفت و تا حد قابل قبولی پیام رهبری به مخاطب مستعد منتقل شد. ارسال پیام دوم در این فاصله زمانی، پیوستگی محتوایی را به وجود می آورد و مخاطبان را در وضعیت «اشتیقاق شنوایی» نگه می دارد. ارسال مکرر و متناوب یک پیام، حالت بی تفاوتی ایجاد می کند و ارسال پیام با فاصله زمانی طولانی، تاثیرات محتوایی قبلی را کم اثر می سازد. برای نخبگان و مسئولان انقلاب اسلامی هم این موضوع یک پیامد دارد چرا که ارسال نامه دوم بیانگر عزم و اراده برای یک حرکت مستمر و باثبات است و به هیچ وجه نباید به آن به دیدگاه امری مقطعی و دفعی نگاه کرد. نامه دوم ثابت کرد حرکتی مستمر در جهت گیری انقلاب اسلامی شروع شده و «دیپلماسی گفتمانی» یک راهبرد و سیاست کلی برای نظام است. از طرف دیگر فاصله زمانی نامه دوم رهبری با حادثه ای که بهانه گفتگو قرار گرفته یعنی حادثه تروریستی پاریس، 15 روز بود که ظرافت خاصی در آن مشاهده می شود. به عبارت دیگر مدت زمان زیادی از حوادث تروریستی در پاریس نگذشته بود و البته گرد و خاک و هیجانات اولیه نیز فروکش کرده بود و برای مخاطب غربی موقعیت مناسبی برای شنیدن تحلیل «عمیق» و «متفاوت»، محسوب میشد. هوشمندی بالاتر اینکه، هم زمانی کنگره عظیم اربعین و نامه رهبری سبب تاثیرات متقابل و هم افزایی اثر آن گردید. همنشینی زمانی پدیده عظیم اربعین و نامه رهبری – با رعایت اصل ظرافت و بدون اینکه اشاره‌ای به اربعین شود - کمک کرد تا نامه رهبری دراین زمان بهتر دیده شود و از آن بالاتر بیانگر این واقعیت است که اسلامِ زیبایی که در کنگره عظیم اربعین تجلی می‌کند درمورد مسائل مهم جهان، چنین نظر و نگرشی را دارد که در نامه منعکس شده است. عینیت راه پیمایی اربعین، پیوست نانوشته و سندالصاقی پیام نرم افزارانه رهبری به جوانان غربی بود.

مکان شناسی نامه رهبری
برخی مواقع، جغرافیا و مکان، حاوی مضامین نمادین و مستتر است. پاریس پایتخت سکولاریسم غربی و مادر مدرنیته است. برنارد لوئیس در مقاله ای می گوید اولین تاثیر جدی مدرنیته و غرب بر دنیای اسلام ناشی از انقلاب کبیر فرانسه و موج ایجاد شده پس از آن بوده است. فرانسه از منظر معناشناختی و فکری بیش از نظامی گری و استعمار خود بر کشورهای اسلامی تاثیر گذاشته است. در قرن نوزدهم استعمارگران انگلیسی در کشور خودشان و در قاره اروپا بشدت فلسفه سیاسی فرانسوی و میراث انقلاب فرانسه را می کوبیدند اما در کشورهای اسلامی و شرقی برای پیشبرد اهداف استعماری خود فلسفه سیاسی فرانسوی را تبلیغ و ترویج می کردند. وقوع حوادث تروریستی در پاریس قابلیت تهییج افکار عمومی غرب بر ضد اسلام را بالا برده است و به درستی رهبر فرزانه انقلاب تشخیص داده اند که در برابر تحولات آتی باید تدبیری پیشدستانه صورت گیرد. در نامه رهبری انگاره های اخلاق مداری مدرنیته غربی به صورت عمیقی زیر سوال رفته است. علامت سوال در برابر سکوت ساختاری غرب در برابر چندین دهه نژادپرستی رژیم صهیونیستی، به واقع پاسخ و جواب قانع کننده ای ندارد. غرب باید از خود بپرسد دافعه مدرنیته تا به چه حد شدید است که شهروندان غربی را به جانب جریان تکفیری متمایل می سازد؟ اینها مسائل عمیقی است که باید غرب در آن بازنگری اساسی کند. تحلیل رهبری از حوادث پاریس، ظرفیت بالای دنیای اسلام در ارائه استدلال عمیق و شهامت در ابراز نظریه جدید را نشان داد. نامه رهبر فرزانه انقلاب به جوانان غربی یک مواجهه معناشناختی نمادین نه تنها میان اسلام و غرب بلکه فراتر میان شرق و غرب بود. نامه رهبری نشان داد غرب محتاج به تلنگر و تفکر عمیق است. غربی ها در مقابل اسلام و شرقی ها زیاد حرف زده اند و کمتر شنیده اند، شاید لازم باشد از این به بعد حس شنوایی خود را تقویت کنند و چشمشان به حقایق اتوپیای ادعایی سکولاریسم متوجه گردد. لازم بود خردمندی از شرق در نامه ای به غربی ها بنویسد: «باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟...» غربی ها هنوز در تحلیل این پدیده مانده اند که چگونه تکفیرگرایی از سکولاریسم و خشونت و تروریسم از تساهل لیبرالیستی متولد می شود و اصرار دارند داعش را یکسره به مسلمانان منتسب کنند اما سوالات رهبری شیشه فرافکنی آنها را شکست.
 
مخاطب شناسی نامه رهبری

اصرار به مخاطب قرار گرفتن جوانان غربی در نامه دوم رهبری به پیروی از نامه اول، حاکی از مخاطب شناسی رهبر انقلاب و هدف گذاری برای آینده است. امام خامنه‌ای می دانند جوانان غربی مهم ترین کسانی هستند که محتوای این نامه در آنها تأثیر خواهد گذاشت. در این نامه از مشترکات انسانی (کلمه سواء) برای سخن گفتن و رساندن پیام اسلامی استفاده شده است و بعد عاطفی این نامه نسبت به اولین نامه رهبری پررنگتر است و جوانان مخاطب نامه با نویسنده نامه احساس نزدیکی می‌کنند. رصدگران مسائل اجتماعی و سیاسی غرب و اروپا می دانند که غرب در وضعیت تاریخی خاصی قرار گرفته و اعتراض های بنیادین در زیر پوسته سیاسی سخت آنها در حال شکل گیری است. جوانان نسبت به لایه های حکومتی خود اعتراض دارند و در صدد تغییر دادن نگرش و کنش سیاستمداران خود هستند. یکی از جدی ترین اعتراض ها، اعتراض به دین ستیزی غربی و بنیادگرایی سکولاریستی است. تحلیل رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با نخست وزیر مجارستان در این رابطه بسیار قابل تامل است. ایشان فرمودند: «اکنون یک رویش معنوی آرام و نامحسوس، هم در اروپا و هم در آمریکا با محوریت جوانان در حال شکل‌گیری است و در آینده نیز احتمال دارد اروپا بتواند بین پیشرفت‌های «مادی، علمی و فناوری» با «معنویت» همگامی به‌وجود آورد.» مخاطب شناسی رهبری وقتی ارزشمندتر جلوه می کند که توجه نماییم مخاطب رهبری در نامه، اصطلاحا «اروپای اجتماعی» است و نه «اروپای سیاستمداران»، «اروپای آکادمیک» و «اروپای رسانه ها». جوانان محور شکل گیری تحولات اجتماعی عمیق آینده اروپا هستند و از این منظر، نامه رهبری یک سرمایه گذاری فکری و تا حدی سیاسی است که نتیجه آن در آینده و در سیاستمداران غربی نسل آینده مشخص می‌شود.

هدف گذاری راهبردی نامه رهبری
معمولا بهترین مدل از هدف گذاری های راهبردی اصولا به شکل غیرمصرح است. نامه مقام معظم رهبری از لحاظ استراتژیک خدمتی ویژه به جهان اسلام و حتی کمک به منافع ملی کشورهای اسلامی است چرا که اسلام هراسی و واکنش‌های جنبی آن ضررهای اقتصادی هنگفتی را به کشورهای اسلامی وارد می‌کند. موج جدید ایجاد شده در تنفرسازی از اسلام و مسلمانان بسیار جدی است و به تعبیر صاحب نظران شاید اقداماتی فراتر از اقدامات پس از 11 سپتامبر در پیش باشد. در این فضا، ارسال نامه رهبر فرزانه انقلاب دارای هدف گذاری راهبری هوشمندانه است چرا که این گونه اقدامات از بحرانی شدن بیش از پیش مسائل و نظامی گری غرب تا حدی جلوگیری می‌کند. به تعبیر دیگر پشتوانه اجتماعی فرایند اجماع در غرب جهت مداخله در بحران های حاد منطقه، صدمه خواهد دید.
یکی دیگر از هدف گذاری های راهبردی در نامه رهبری مسئله ایجاد شکاف میان غرب متخاصم و غرب غیر متخاصم است که در ادامه در ذیل بحث داعش مطرح خواهد شد.
ب)نکات متنی
نکات فراوانی از لحاظ متنی در نامه رهبری وجود دارد و ما تنها به شرح یک نکته اساسی در آن می پردازیم. نوع تحلیلی که رهبر فرزانه انقلاب در مورد پدیده داعش مطرح کردند بسیار بدیع و ناب و عمیق بود. رهبر انقلاب پدیده داعش را از یک موضوع با صورتبندی اسلامی-خاورمیانه ای به یک صورتبندی غربی-اروپایی تبدیل کردند. در این تحلیل، ماهیت محتوایی داعش به جای عقیده به دین اسلام، عقده های ناشی از ارزش های غرب متخاصم است که به دو شکل 1-مداخله گرایی در سرزمین های شرقی و اسلامی و 2-تبعیض گرایی در برابر مهاجران شرقی و مسلمانان ساکن در اروپا و غرب، جلوه گر می شود. رهبر فرزانه انقلاب در نامه خود متذکر شدند: «مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان می‌دهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت...» رهبر معظم انقلاب ریشه شکل گیری داعش را به همان حمایتی که استعمار از قبیله آل سعود انجام داد و پیوند آنها با جریان وهابیت را تشویق نمود تحلیل کردند. تروریسم تکفیری به علت نقش غرب استعماری در زمینه های آن (آل سعود، وهابیت، استعمار، اجازه ندادن به نیروهای بومی اهل سنت برای تغییر حکومت های فاسد، تبعیض های ساختاری علیه مهاجران مسلمان و...) و محرک های آن (حمایت های نظامی و مالی از القاعده و طالبان، کمک به معارضان سوری و...) اساسا بیشتر یک پدیده غربی است تا مرتبط با جهان اسلام. تروریسم مدرن داعشی نتیجه مداخله گرایی ممتد غرب در جهان اسلام است. از جهان اسلام و نیروهای فکری سیاسی جهان اسلام و حتی نیروهای طبیعی اهل سنت نیز همچنین تفکری به وجود نمی‌آید. یکی از برکات عظیم انقلاب اسلامی این بود که ایران و اسلام شیعی خود را از اسارت مناسبات استعماری خارج ساخت و توانست در بستر طبیعی خود به رشد و تکامل دست یابد. بازخوانی تاریخ قبل از استعمار در منطقه نشان می دهد داعش و سونامی تکفیرگرایی نتیجه طبیعی و منطقی نیروهای درون منطقه ای و بازیگران بومی نیست. با اینکه در جهان اسلام درگیری هایی بوده و اختلاف زیادی وجود داشته است و حتی منتهی به جنگ نیز می شده است اما چنین پدیده زشتی در جهان اسلام وجود نداشت. زمینه های داعش محصول تقاطع بدوی گرایی آل سعود با منافع پراگماتیستی استعمار در منطقه است. در دوران جدید نیز اگر فرض نماییم تروریسم طالبان و القاعده واقعا تهدیدی برای غرب بود، نوع واکنش غرب مسئله را بدتر کرد. وقتی پاسخ اشتباه و سطحی به یک بحران داده شود حتی در صورت تسکین موقتی موضوع، در ادامه بحران پیچیده تر و عمیق تر خواهد شد. داعش ماحصل واکنش نادرست به تروریسم است چرا که مداخلات غرب پس از 11 سپتامبر، یک واکنش غیر منطقی، غیر طبیعی وظالمانه نسبت به پدیده تروریسم بود. همانطور که رهبر انقلاب در آخر نامه نسبت به سطحی کردن واکنش به تروریسم هشدار دادند، اگر اکنون هم واکنش‌های سطحی نسبت به تروریسم داعشی صورت گیرد نتیجه بدتر و شکاف‌ها بیشتر خواهد شد و احتمالا پدیده های ناگوارتری متولد می شود. تازمانی که مداخله گرایی غرب متخاصم وجود دارد مسائل منطقه در بستر طبیعی خود حل نمی شود و بحران ها پایانی ندارد. (مشابه این تحلیل را نویسنده آلمانی «سوانته کورنل» در کتاب سیاسی شدن اسلام مطرح میکند و میگوید آنچه غربی ها تروریسم مینامند، ناشی از تجاوز و ورود غیرمسلمانان به خاک مسلمانان است. وی برای اثبات فرضیه خود در کتاب سه جلدی خود به هند و پاکستان، افغانستان و فلسطین اشغالی اشاره میکند) در حال حاضر برای غرب، صرف نظر کردن از مداخله گرایی به معنای صرف نظر کردن از اسرائیل است. پیش بینی میشود به دلایل استراتژیک حمایت های میدانی و سیاسی غرب از نیروهای تکفیری ادامه خواهد داشت و درگیری های مقطعی این دو با هم یا در مواردی ساختگی و صوری است و یا در صورت صحت، چندان جدی و عمیق نیست. مثالی از اسطوره ها در اینجا خالی از فایده نیست. نسبت غرب با تکفیری ها و داعش نسبت ضحاک با مارهای دوشش است. داعش از غرب سلطه گر حمایت می کند و غرب نیز به رغم نارضایتی های نسبی اصلا به از بین بردن این جریانات راغب نیست. (جالب این جا است که برخی برای از بین بردن تروریسم و تکفیر گرایی به کمک آمریکا و غرب حساب کرده اند؛ ضحاک هم چندان از مزاحمت های مارهایش راضی نبود اما به کشتن آنها هم تمایلی نداشت.)   بر مبنای تحلیل رهبری، اروپایی ها باید یکی از کانون های مهم شکل گیری داعش را نه فقط جغرافیای خاورمیانه بلکه جغرافیای اروپا بدانند. داعش پدیده‌ای مبتنی بر عقده و نه بر عقیده است و تبعیض های قانونی و ساختاری و رفتار نامناسبی که نظام غرب با مهاجران و مسلمانان ساکن در کشورهای غربی دارد منجر به چنین واکنش‌های افراطی شده است. از لحاظ محتوایی داعش از امتزاج تقدس زدایی شبه دینی وهابیت با سکولاریسم غربی بوجود آمده است. گویی داعش عصبیت عربی را با نژادپرستی مدرن غربی بهم آمیخته است. خشونت هایی که داعش انجام می دهد با خشونت های زیر پوسته ظاهری جوامع اروپای لیبرال، شباهت دارد. مسئله خودکشی ها، فرزند کشی ها و تجاوزهای جنسی و... یکی از مسائل جدی و حل نشده در اروپا است. وقتی اروپایی ها شهروندان خود را برای پیوستن به داعش و "جهاد نکاح" تقبیح می کنند آیا از خود نمی پرسند مگر خودشان قید و بندهای انسانی در روابط جنسی را به حد تمام از بین نبرده اند که حالا توقع حرکت اخلاقی از شهروندان خود دارند؟ با صورتبندی مفهومی ارائه شده توسط رهبر فرزانه انقلاب، برای کشورهای مستقل اروپایی اولویت مداخله گرایی در شرق و خاورمیانه منتفی می شود و توجهات به جغرافیای درونی خود و تبعیض های پنهان در زیر قاب فرهنگی ظاهرا شکیل اروپا، متوجه می گردد. تروریسم یک مسئله درون زا برای غرب است. نتیجه تحلیل رهبری این می تواند باشد که به جای دخالت نظامی غربی در بحران سوریه و عراق که به بدترشدن و پیچیده تر شدن اوضاع خواهد انجامید، تفکر اسلام ناب می تواند برای همزیستی مسلمان در اروپا با جامعه غربی راه حل های موثر ارائه دهد. اگر غرب و اروپای کنونی بشدت نسبت به جمهوری اسلامی ایران و شیعه حساس است این موضوع دوامی همیشگی ندارد. ظهور پدیده نامیمون داعش و به طور کلی تکفیری ها یک فرصت بی نظیر وتاریخی برای نقش آفرینی انقلاب اسلامی و تفکر شیعی در داخل سرزمین های غربی و علی الخصوص اروپا مهیا کرده است. چاره تفکر تکفیری نه طرد و حذف اجتماعی مسلمانان در کشورهای غربی است و نه یکسان سازی فرهنگی آنها با ارزش های غرب سکولار. اسلام انقلاب اسلامی مبتنی بر تفکر ناب شیعه، به همزیستی مسالمت آمیز پایبندی دارد و نشان داده است اهل مسئله سازی بیجا نیست. اروپا برای چندین دهه دست سازمان های دینی عربستان را برای تبلیغ وهابیت در کشورهای خود باز گذاشته و امروز با پدیده بغرنجی روبرو شده است. تمامی تحلیل گران اروپایی و غیراروپایی اتفاق نظر دارند مسئله اصلی و اولویت اصلی اروپا مسئله مهاجران (و در حقیت مسلمانان) است. تاکنون مدل رایج اروپا برای مواجهه با این پدیده مدل سکولارسازی اسلام در اشکال مدل تراشی های اسلام اروپایی بوده است. اما ترویج سکولاریسم در میان مسلمانان تکفیری گرایی را تشدید کرده است و اروپای مستقل و غرب غیرمتخاصم باید بپذیرد که روش درستی نداشته است. آنتی تز تکفیری ها، سکولاریسم نیست. محدودیت سازی برای پیام های فرهنگی ایران به ضرر اروپا تمام شده است. اسلام شیعی در عین غیرسکولار بودن مسالمت گرا و غیرتخاصمی است. از این منظر می توانیم سخنان سران برخی کشورهای غیرتخاصم گرای اروپا در ابراز تمایل به همکاری با ایران برای مقابله به داعش را خوانشی فرهنگی و نه نظامی نماییم. آنچه مسلم است زمینه ها و دورنمای چنین همکاری هایی وجود دارد و بهترین دلیل همین استقبال قابل توجه از نامه اول و دوم رهبری است. البته در صورت وجود اراده و هوشمندی در دستگاه سیاست خارجی ایران، میزان موفقیت ما افزایش خواهد یافت. نمی دانیم سیاستمداران و نخبگان اروپایی مستقل و میهن دوست کی به این تحلیل خواهند رسید که برای مهار تروریسم تکفیری در داخل سرزمین های خود باید دست جریانات دینی همسو با انقلاب اسلامی را باز بگذارند ؟ اما نفس پذیرش نسبی چنین تحلیلی در غرب، میان غرب متخاصم و غرب غیرمتخاصم فاصله ایجاد می کند که ارزشی استراتژیک خواهد داشت.
ج) سطح فرازمینه ای
به نظر حقیر مهم ترین وجه نامه تاریخی رهبری، سطح فرا زمینه ای و یا فرا زمینی نامه است که به «قدرت اثرگذاری» آن مرتبط می شود. قدرت اثرگذاری نامه را باید از نقطه هدف پیام و از مرکز اصابت نشانه گیری عالمانه رهبری، ردیابی کرد. پس از ارسال اولین نامه رهبری یکی از تحلیل گران ارشد موسسه کارنگی با خشم و غضب از این اقدام رهبر فرزانه انقلاب انتقاد کرده بود و ناخشنودانه به «اطمینان غیرمعمولی» رهبر انقلاب در نگارش نامه اعتراف کرده بود. نامه هایی از این دست بوی نامه امام (ره) به گورباچف را به مشام میرساند. اخلاص و عرفان عملی بی نظیر رهبری- که خیلی قبیح است مثل منی درباره آن سخن بگوید و لازم است اهل عرفان و اهل دل از آن سخن گویند-عنصر شتاب دهنده، عمق دهنده و برکت آفرین در انتشار پیام رهبری در دنیا است. طراز نامه رهبری از طراز بحث های موسوم به «دیپلماسی عمومی» (Public Diplomacy) بسیار بالاتر است و می توان آنرا «دیپلماسی گفتمانی» نامید. دیپلماسی گفتمانی مبتنی بر فطرت انسان ها است و خداوند در یاری رسانی و امداد رهبر الهی در دوران رسانه های مدرن هم عاجز نیست. موفقیت هرگز با جمع جمیع شرایط محسوس مادی و انسانی بدست نمی آید. پیروزی های راهبردی رهبری در امور سیاسی با حساب و کتاب معادلات متعارف دنیای سیاست جور در نمی آید. آن قدر رسانه های متصلب غرب سلطه گر بر زندگی و افکار مردم غرب چمبره انداخته اند که تاثیرگذاری نامه رهبری عجیب و رازآلود است. گویی نخ اسکناس نامه رهبری از جای دیگری تضمین اعتبار شده است. همین که این قدر نامه رهبری مورد توجه واقع شد، گرایش به اسلام را در غرب نشان می دهد. گرایش به اسلام و اسلام گرایی در «غرب سکولار» در دوران ظهور پدیده «داعش» یک امر بسیار عجیب و غیرعادی است اما همین امر ظاهرا محال در حال رخ دادن و تکوین است. هر مکتبی به جای اسلام این قدر در معرض حمله های قیچی گونه، هجمه های متقاطع، دسیسه های متراکم و بازنمایی های مغرضانه رسانه ای قرار می گرفت تا چندصد سال قابلیت بازسازی و ترمیم چهره را نداشت. اما ظاهرا خداوند اراده کرده است از آتش بحران های حاد، گلستان تمدن نوین را متولد نماید. در همین راستا، نامه تاریخی رهبر فرزانه انقلاب به سان یک پیکان در جنگ رسانه ای به خوبی نشانه گذاری شده است؛ «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى»(سوره مبارکه انفال آیه 17)

  • .......


رسول خدا (ص) فرمودند: من شما را می ترسانم از هفت فتنه ای که بعد از من به پا می شود، فتنه ای که در مدینه و مکه خواهد شد، فتنه ای که از یمن پیدا می شود، فتنه ای که از شام پیدا خواهد شد ... و فتنه بین شام و آن فتنه سفیانی است.
 به گزارش مشرق، کتاب‌های ملاحم و فتن دسته‌ای از منابع حدیثی است که به اوضاع آخرالزمان و ظهور امام عصر (عج) می‌پردازد. البته این مبحث در میان شیعه غالبا با عنوان ملاحم و در میان اهل سنت بیشتر با عنوان فتن تعبیر شده و هر دو فرقه کتاب‌های خود را به همین نام ها خوانده‌اند.

سید بن طاووس (م ۶۶۴) عالم شیعی با استفاده از کتاب‌های فتن اهل سنت کتاب "التشریف بالمنن" معروف به "الملاحم و الفتن" را جمع آوری کرده است. کتاب حاضر- که در نگاه نخست بخش عمده آن درباره آخرالزمان شناسی و نشانه‌های ظهور به نظر می‌آید- در دیدگاه محدثان و عالمان شیعه، پس از سید اهمیت فراوانی یافته است و از احادیث آن به مثابه روایاتی درباره علامت‌های ظهور بهره برده‌اند.

علامه مجلسی روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و دیگر محدثان بعدی نیز چنین کرده‌اند. سید در این کتاب حدود ۴۲۵ تا ۴۵۰ روایت را نقل کرده است که از این روایت‌ها تنها حدود ۱۷۰ روایت به بحث مهدویت و نام و اوصاف مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف، نشانه‌های ظهور، مدت زمان حکومت، اوصاف حکومت و یاران حضرت مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف می‌پردازند.

در این مجال قسمت هایی از این کتاب گرانقدر مهدوی را متذکر می شویم.

فتنه و آشوب های آخرالزمان 


1- ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: خدای عالم دنیا را به من ارائه کرد و من نظر کردم به دنیا و دیدم آنچه را که در آن واقع خواهد شد تاروز قیامت، آنچنانکه بکف دستم نظر می کنم.

2- زر بن حبیش میگوید: از امیر المومنین علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: (هر چه می خواهید) از من به پرسید به خدا قسم نمی پرسید از گروهی که خروج کند و با (صد نفر)جنگ کند یا صد (نفر) را هدایت نماید مگر اینکه من به شما خبر می دهم از رهبر. و سر دسته آن و آنچه را که تا قیامت بین شما واقع شود.

3- ابن ضمره از علی بن ابیطالب علیه السلام روایت کرده که فرمود: خدا در این امت پنج فتنه قرار داده: 1- فتنه عمومی 2- فتنه خصوصی 3-فتنه عمومی 4- فتنه خصوصی 5- فتنه ای که مردم در آن مثل چهارپایان خواهند شد. صفحه ۲

 4- حذیفه بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: فتنه ای بپا می شود، بعد از آن گروهی پیدا می شود، سپس فتنه دیگری خواهد بود، آنگاه گروه دیگری ظاهر می شود، آنگاه فتنه ای بپا می شود که عقل های رجال در آن، متوقف خواهد شد.

 5- عبدالله بن مسعود می گوید: رسولخدا صلی الله علیه و آله برای ما فرمود: من شما را می ترسانم از آن هفت فتنه ای که بعد از من بپا می شود، 1- فتنه ای که در مدینه خواهد شد 2- فتنه ای که در مکه بوجود می آید 3- فتنه ای که از یمن پیدا می شود 4- فتنه ای که از شام پیدا خواهد شد 5- فتنه ای که از مشرق بوجود می آید 6- فتنه ای که از طرف مغرب ظاهر می شود 7- فتنه بین شام و آن فتنه سفیانی است.

 ابن مسعود گوید: بعضی از شما اول آن فتنه را درک می کنید، و یک عده ای از این امت آخر آن را درک خواهند کرد. ولید بن عباس گوید: فتنه مدینه همان بود که از طرف طلحه و زبیر باشد. فتنه مکه همان فتنه ابن زبیر بود. فتنه یمن از طرف نجده بپا شد. فتنه شام از طرف بنی امیه بوجود آمد. فتنه مشرق از طرف این گروه است (ولید بن عباس گوید:) شاید منظور از این گروه بنی عباس باشد زیرا که سلطنت آنها از طرف مشرق بوده.

6- ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: بعد از من چهار [ صفحه 3] فتنه برای شما پیدا می شود، در فتنه اول: (ریختن) خونها حلال خواهد شد در فتنه دوم:(ریختن) خونها و (غصب) اموال حلال می شود. در فتنه سوم:(ریختن) خون ها و (غصب) اموال و ناموس مردم حلال خواهد شد، فتنه چهارم: فتنه ای است شدید و تاریک که حرکت آن نظیر حرکت کشتی است در دریا، بطوری که احدی از مردم از شر آن ملجا و پناهی نخواهند داشت، از شام شروع می شود و عراق را فرا می گیرد و جزیره را با دست و پای خود می کوبد، در آن فتنه، مردم نظیر پوستی که دباغی شود دچار بلا می شوند، در آن موقع احدی از مردم قدرت ندارد که(فتنه انگیزها) بگوید: بس است، ازهر ناحیه ای که آن فتنه را رفع کنند از ناحیه دیگری سر برون خواهد کرد.

 7- ابن منذر گوید: به ما رسید که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: در امت من چهار فتنه پیدا می شود در فتنه اول: بلائی به آنها می رسد که مومن می گوید این فتنه باعث هلاک من خواهد شد، و بعدا آن فتنه ظاهر می شود، در فتنه دوم: نیز مومن می گوید: این فتنه موجب هلاک من می گردد، در فتنه سوم: هر چه می گویند این فتنه قطع خواهد شد؟ آن فتنه ادامه پیدا می کند، فتنه چهارم: موقعی آنها را فرا می گیرد که این امت بدون داشتن امام و سرپرستی گاهی با این (شخص) و گاهی با (شخص) دیگری خواهد بود.  صفحه ۴

8- ابن رزین میگوید: از علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که می فرمود: فتنه ها چهارند، اول: فتنه نیزه و عصا، دوم: فتنه کذا (آنگاه) معدن طلا را ذکر کرد تا اینکه مردی از عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله خروج کند و خدا کار این امت را بدست او اصلاح نماید.

9- ابو سعید خدری از حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: بعد از من فتنه هائی پیدا می شود از آن جمله فتنه بزرگان است که در آن جنگ و گریزی خواهد بود و بعد از آن فتنه هائی می شود که از آنها شدیدتر خواهد بود. نگاه فتنه ای پیدا می شود که هر چه می گویند قطع می شود؟ ادامه پیدا می کند تا اینکه هیچ خانه ای باقی نمی ماند مگر اینکه آن فتنه در آن داخل می شود و هیچ مسلمانی نیست مگر اینکه او را صدمه میزند. تا آنوقتی که مردی از عترت من خارج شود.

10- حذیفه بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: فتنه ای بپا خواهد شد که عقل های رجال بطوری متوقف می شود که بعید است مرد عاقلی دیده شود، و فرمود: این موضوع در فتنه سومی افتاق می افتد.

11- یونس از... از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: بین [ صفحه 5] مردم فتنه ای واقع شود که مرد همسایه و برادر و پسر عموی خود را می کشد: از آن حضرت پرسیدند: عقل های آن مردم با آنها خواهد بود؟ فرمود: عقل بیشتر اهل آن زمان گرفته می شود و به جای آنها افراد قلیل العقل جای گزین می شود و یکی از آنها گمان می کند که شخصیتی دارد.

12- عاصم بن ضمره از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده که فرمود: در پنجمین فتنه شدید و تاریک، مردم چون چهار پایان می شوند. باب 13نعیم بن حماد ذکر کرده که: زمانی می آید که در فتنه های آن انسان تمنای مرگ می کند و نزد قبر می آید و خود را مثل چهار پا بقبر می مالد و می گوید: ای کاش من بجای تو بودم.

13- سفیان می گوید: آمدم خدمت حسن بن علی علیهما السلام بعد از آنکه از کوفه به مدینه مراجعت کرده بود به حضرت عرض کردم: ای ذلیل کننده مومنین، (چرا با معاویه صلح کردی) یکی از استدلال هایی که از آن حضرت در جواب من فرمود این بود که فرمود: شنیدم علی علیه السلام از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: چند شب و روزی نمی گذرد که این امت به دور مردی اجتماع می کنند که دهانه روده مستقیم مقعد و گلویش گشاد است می خورد ولی سیر نمی شود آن معاویه خواهد بود، پس من دانستم که امر خدا واقع شدنی [ صفحه 6] است، (لذا) ترسیدم که بین من و او خون هائی ریخته شود، بخدا قسم من خوشحال نیستم که خدا را در صورتی ملاقات کنم که خون مسلمانی به نا حق ریخته شود.

ابو نعیم حدیث اجتماع امت را به دور معاویه از رسول خدا صلی الله علیه و آله به طریق روایت کرده است. اگر کسی اشکال کند و بگوید: علی علیه السلام هم مثل امام حسن علیه السلام می دانست که بالاخره مردم دور معاویه را خواهند گرفت پس برای چه آن حضرت با معاویه (لع) جنگ کرد و آن همه خون ها در بین آنها ریخته شد؟. جواب، چند وجه است، اول: اینکه مولای ما علی علیه السلام مامور بود که با سه دسته جنگ کند: 1- ناکثین که طلحه و زبیر و عایشه باشند 2- قاسطین که معاویه باشد 3- مارقین که اهل نهروان باشند، پس آن حضرت ماموریت خود را انجام داد.

دوم: وقتی که مولای ما علی علیه السلام خبر داد که سلطنت بمعاویه و بنی امیه خواهد رسید از آن حضرت پرسیده شد، پس چرا شما با معاویه جنگ می کنی در صورتیکه میدانی سلطنت باو منتهی می شود؟ فرمود: من عذری دارم که پیش خدای عز و جل موجه است، و باقی این حدیث بعد از این خواهد آمد.

سوم: اینکه علی علیه السلام می دانست که اگر با معاویه نجنگند امر بر مردم در باره اعمالی که از معاویه و بنی امیه سر می زد مشتبه می شد و اکثر مردم گمان می کردند که علی نسبت بخلافت معاویه راضی بوده است.  صفحه 7 چهارم: اینکه حسن بن علی علیهما السلام (به صلح) راضی بود.
منبع: شبستان
  • .......

 
   محمد رضا فرجی
   خداوند پیامبر گرامی اسلام(ص) را اسوه حسنه انسان‌ها معرفی کرده و از همگان خواسته تا براساس سنت و سیره ایشان زندگی خود را سامان دهند. مسلمانی به آن است که انسان پیشوایان را سرمشق قرار داده و  فلسفه و سبک زندگی خود را براساس رهنمودها وسیره آنان تنظیم کند. نویسنده در مطلب پیش رو صرفا گوشه‌ای از سبک زندگی آن حضرت(ص) را تبیین کرده است که نخستین بخش آن از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد.

 
  مردمداری پیامبر(ص)
پیامبر(ص) برای هدایت مردم آمده است. آن حضرت(ص) بسیار رنج می‌برد که مردم ایمان نمی‌آورند و گرفتار خسران ابدی و آتش دوزخ خواهند شد.(کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3)
ایشان چنان دل برای مردم می‌سوزاند و خود را اذیت می‌کرد که خداوند به ایشان هشدار می‌دهد تا خود را به رنج نیفکند. با آنکه حقایق و ملکوت اعمال هر کسی را به مشاهده و عیان می‌دید، با این همه به ظاهر کلمات آنان بسنده می‌کرد و حرف آنان را می‌پذیرفت تا با همراهی آنان را به راه آورد به طوری که آنان وی را «اذن» یعنی حرف شنو می‌دانستند و خداوند وی را «اذن خیر» حرف‌شنو برای خیر مردمان معرفی می‌کرد.(توبه، آیه 60)
آن حضرت(ص) بسیار مردمی بود و همین خصلت موجب می‌شد تا مردم گرد ایشان جمع شوند. از همه لحاظ مهربان و رئوف بود و کم خشم می‌گرفت.(آل عمران، آیه 159) از تواضع و فروتنی ایشان بود که در کارهای کوچک و بزرگ مشارکت می‌کرد و به عیادت همگان می‌رفت و بر سر سفره هر کسی می‌نشست حتی اگر دعوت‌کننده برده بود. انس بن مالک گوید: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به عیادت مریض و تشییع جنازه مى رفت و دعوت برده را مى پذیرفت. (مـکارم الاخـلاق، ص 15)
از عوامل محبوبیّت و جاذبه رهبران، همدردى و همدلى و همراهى با مردم است و این اخلاق، رابطه آنان را با مردم مستحکم‌تر مى کند. از نشانه‌هاى مردمى بودن حضرت رسول رفتار متواضعانه او با توده هاى مردم و شرکت در تشییع جنازه و عیادت مریض و حضور در مهمانى بردگان بود و از این راه، دل آنان را به دست مى‌آورد و به مؤمنان ارزش و احترام قائل مى شد. البته در ادامه بحث،  موارد دیگری از مردمداری ایشان بیان خواهد شد.
ارزشـهاى اخـلاقى و مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) در سنت و سیره خویش نشان داد بهترین‌ها برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی است. از قدیم گفته‌اند: دو صد گفته چون نیم کردار نیست. رسول خدا (ص) و اولیاى دین از آن جهت الگوى اخلاقى مایند که گفتار و کردارشان تجسّم آیات قرآن و ارزشهاى اخلاقى است. نه تنها برخوردار از مکارم اخلاقى‌اند، بلکه سرآمد همه و پیشتاز در خصلتهاى نیکویند. رسول خدا در سخاوت و شجاعت و صراحت و صداقت و وفاى به عهد و حسن خلق، از همه برتر بود. آنچه خوبان همه دارند، او تنها داشت! مدیران جامعه نیز باید الگوى مردم باشند تا جامعه به خوبیها گرایش یابد.
 امام على (ع) فرمود: پیامبرخدا از همه مردم بخشنده تر، با جرأت تر، راستگوتر، وفادارتر، خوش اخلاق‌تر و نیکو رفتارتر بـود. (بحـار الانوار، ج 16،ص 194)
تواضع و فروتنی 
یکی از مهمترین خصلت‌های اجتماعی انسان داشتن تواضع است. انسان در برابر خداوند باید ذلیل و خوار باشد، ولی در برابر مردم خواری و ذلت معنایی ندارد. همچنین انسان در برابر خداوند و خلق نمی‌بایست تکبر داشته باشد؛ زیرا کبر و تکبر از صفات خاص الهی است؛ بلکه بهترین حالت آن است که در برابر دیگران فروتنی بورزد. تواضع غیراز ذلت و تذلل است.
پس انسان نباید جز در برابر خدا تذلل و خواری داشته و از تکبر در هر حال دست بردارد؛ اما تواضع و فروتنی امری پسندیده و خصلتی نیکو است.
البته انسان‌ها به سبب برخی از خودباوری‌ها و خودپسندی‌ها و خودبرتربینی‌ها و شرایط و مقتضیات زمان و مکان خودشان را گم می‌کنند. تواضع این نیست که هر از گاهی خودی نشان دهیم، بلکه آن است که در همه حال، خود را در حدی کمتر از آن قرار دهیم که دیگران انتظار دارند، بویژه اگر مسئولیتی داریم و مردم ما را بزرگ می‌دانند و واقعا هم ممکن است چنین باشیم، ولی نباید خود را این گونه بزرگ دانسته و براساس بزرگی خودمان رفتار کنیم و دیگران را کوچک شماریم. انسان مومن واقعا در سیرت و صورت متواضع است. در سیره و روش زندگی پیامبر(ص) آمده است که  ایشان با آن عظمت و شرافت و کرامتی که در پیشگاه خدا داشت، انسانی بس فروتن بود. 
امام صادق (ع) می‌فرماید: پیامبر اکرم‌(ص)مانند بنده غذا مى خورد و مانند بنده مى‌نشست و مى‌دانست که بنده است. (بحـار الانوار، ج 16،ص 262)
به هر حال، تواضع و مردمى زیستن از بهترین صفات انسان است. تواضع، در گفتار و کردار و نشست و برخاست هرکس آشکار مى شود. پیامبر خدا با همه عظمت و شخصیت، خود را بنده خدا مى دانست و کوچک‌ترین نشانه اى از تکبّر و غرور در آن حضرت نبود و این تواضع و ساده زیستى و دورى از تجمّل و تکلّف در همه ابعاد زندگى او آشکار بود.
فــروتـنى در همه حال خوب است. این تواضع در راه رفتن، نشست و برخاست، خوردن و خوابیدن و مانند آن باید خود را نشان دهد. رعایت ادب و فروتنى در غذا خوردن، از توصیه‌هاى اسلام است. یکى از جلوه هاى تواضع در شیوه غذا خوردن، نشستن متواضعانه است. متکبران و سلاطین، بر بساط و تخت خود لم مى‌دهند و با تکبّر خاصّى غذا مى خورند. رسول خدا هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد. به طرف غذا خم مى شد، روى زمین نشسته و غذا مى خورد، دست چپ را به زمین تکیه مى داد و با دست راست غذا مى خورد و این ادب و عبودیت او را در پیشگاه خداوند نشان مى دهد.
امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم هرگز از آغاز بعثت تا رحلت، در حال تکیه دادن غذا نخورد (آنگونه که رسم سلاطین بود) و این از روى تواضع در برابر خدا بود. (بحـار الانوار، ج 16،ص 242)
در آیات قرآن در باره تواضع در راه رفــتن از لقمان حکیم آمده که نباید بگونه‌ای راه رفت که نشانه تکبر  و تفاخر و تبختر باشد: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ و از مردم به نِخوت‏ و تکبر رُخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خیال باف، خودپسندِ لاف‌زن را دوست نمى‏دارد.(لقمان، آیه 18)
خداوند در جایی دیگر می‌فرماید: وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّکَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً؛ و در روى زمین به نخوت گام برمدار، چرا که هرگز زمین را نمى‏توانى شکافت، و در بلندى به کوه‏ها نمى‏توانى رسید.(اسراء، آیه 37)
انسانی که اهل آداب و اخلاق است همه اصول آن را رعایت می‌کند. در باره آداب راه رفتن این معنا مورد تاکید است که به دور از تکبر باشد. قرآن کریم، در سوره لقمان و آیات دیگر از راه رفتن متکبّرانه انتقاد مى کند و به تواضع در راه رفتن توصیه مى کند. از سوى دیگر، راه رفتن بى‌حال و سست، زیبنده یک انسان مصمّم و توانا نیست. رسول خدا در عین حال که فروتنى را در همه امور، از جمله در راه رفتن مراعات مى کرد، راه رفتنى محکم و با صلابت و اقتدار داشت و این صلابت و استوارى در رهبران، نشانه عزم آنان است و به مردم هم روحیّه و صلابت مى بخشد.
 ابن عبّاس نقل کرده است: پیامبرهنگام راه رفتن، چنان با نشاط راه مىرفت که معلوم مى شد راه رفتن انسانِ ناتوان و خسته نیست.(بحـار‌الانوار، ج 16،ص 236 )
البته تـواضُــع خود نشانه‌هایی دارد که می‌توان با آن انسان متواضع را از متکبر باز شناخت. در برخی از روایات به این نشانه‌ها اشاره شده است. پیامبر(ص) که اسوه حسنه الهی است در این باره به تمام و کمال بود و می‌توان از سیره ایشان برخی از نشانه‌ها تواضع را به دست آورد. از جمله  امام باقر(ع) فرموده است: پیامبر خدا(ص) فرمود: از پنج کار تا هنگام مرگ دست بر‌نمى‌دارم: 1ـ غذا خوردن روى زمین با بردگان 2ـ سوار شدن بر اُلاغ بى پالان 3ـ بُز را با دست خود دوشیدن 4ـ لباس پشمینه پوشیدن 5ـ به کودکان سلام کردن تا اینکه بعد از من سنّت شود.( بحـار الانوار، ج 16،ص 215) 
این پنج خصلت، هر کدام بگونه اى نشانگر فروتنى و خاکسارى و دورى از تکبّر و غرور است. رسول خدا براى ما اسوه و سرمشق همه کمالات، از جمله الگوى «تواضع» است. اینکه آن حضرت تأکید مى فرماید تا زنده است اینگونه رفتار مى کند، براى آن است که امّت محمدى به آن بزرگوار اقتدا کند و الگو بگیرد.
ادب مجالس و هـمنشینی
ادب در معاشرت، احترام گذاشتن به خود و دیگران است؛ چرا که براى انسان عزّت و محبوبیت مى‌آورد و زمینه برای ارتباط اجتماعی و بهره‌مندی از پیامدهای مادی و معنوی و عاطفی را فراهم می‌کند. رعایت نکات ظریف و جزئیاتی که به یک معنا در قالب مکارم اخلاقی قرار می‌گیرد موجب افزایش محوبیت می‌شود. از این رو گفته می‌شود که ارزش هر کس به اندازه ادب اوست. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی در مجالس جمع کردن پا و نشستن دو زانو یا چهار زانو است. از همین رو، دراز نکردن پا پیش همنشینان، نشانه اى از ادب اجتماعى است. رسول خدا(ص)همیشه این ادب را مراعات مى‌کرد و به اصحاب خود اینگونه ادب مى‌آموخت. على (ع) مى فرماید:هرگز دیده نشد که پیامبر اسلام پاى خود را پیش کسى دراز کند. (بحـار الانوار، ج 16، ص 236)
پس انسان همان طوری که در نماز، مراعات ادب می‌کند و خود را در پیشگاه خداوند و محضر او می‌بیند و ادب می‌‌دارد، در برابر هر کسی چه کوچک و چه بزرگ، چه دارا و چه ندار می‌بایست ادب را مراعات کند و پای خویش را دراز نکند.
پرهیز از روحیه صدرنشینی
قرآن کریم از جمله آداب مجالس را فراهم‌آوری فضای مناسب برای نشستن دیگران دانسته است. خداوند در قرآن می‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون به شما گفته شود: «در مجالس جا باز کنید»، پس جا باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند و چون گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید. تا خدا رتبه‏ کسانى از شما را که گرویده و کسانى را که دانشمندند بر حسب‏ درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است.(مجادله، آیه 11)
ادب دیگر آنکه هر جا که جا هست باید نشست و دنبال بالا و پایین مجلس و کلاس‌گذاری و پزدادن نباید بود. آیت‌الله حسن‌زاده آملی در سر درس می‌گفت: برخی دنبال صدر مجلس نشستن هستند و حتی در مساجد و تکایا و حسینیه‌ها به جای آنکه بندگی کنند و تکبر را به تواضع تبدیل نمایند؛ دنبال صدرنشینی و این حرف‌ها هستند. در مسجدی دو در، رو‌به‌روی هم قرار داشت، یکی از این درها را بسته بودند و آنجا شده بود صدر مجلس و مردم از آن طرف دیگر می‌آمدند. مردم عادی همان جلوی در می‌نشینند و از مجلس وعظ بهره می‌برند. برخی دیگر همواره می‌خواهند صدر مجلس بروند. روزی جماعتی در مسجد نشسته بودند، رندی آمد آن در را بست و این در را باز کرد و صدر مجلس به ته مجلس تبدیل شد. این دنیا این گونه اعتباری است و با هر تغییری یک چیزی ارزشی یا ضد ارزشی می‌شود. نباید به این زینت‌های دنیوی دل خوش داشت.
پس ارزش هر «جا» به کسى است که آنجا مى نشیند، نه به مکان. از قدیم گفته اند:شرف المکان بالمکین، ارزش مکان به مکین است نه مکانت. امیرمومنان علی(ع) به خلافت ظاهری زینت داده نه اینکه این خلافت ظاهری موجب ارزش آن حضرت شده باشد؛ زیرا ارزش امیرمومنان فراتر از این حرف‌ها و اعتباریات است. اصولا  افراد مغرور و متکبّر در پى آنند که در هر مجلس در صدر بنشینند. پیامبر خدا اصحاب خود را از این کار نهى مى کرد و خودش نیز در عمل، وقتی وارد مجلسى مى شد، هر جا که جا بود مى نشست و در پى جایگاه اختصاصى نبود. ممکن است صاحب خانه یا صاحب مجلس براى احترام به مهمان، او را در بالا بنشاند، ولى انسان، نباید روحیه «صدر نشینى» داشته باشد و «جا» برایش مهم باشد.
امام على (ع) درباره سیره عملی پیامبر(ص) می‌فرماید: نشستن و بر خاستن رسول خدا با یاد خدا بود. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى‌کرد و از این کار نهى مى‌فرمود. هرگاه به جمعى مى پیوست، هرجا که خالى بود مى‌نشست و به این کار نیز دستور مى‌داد. (سُنَنُ النَّبى،ص 16)
از آداب حضور در محضر بزرگان، رعایت سلوک و توجه به سخنان آنان و بهره بردن از کلمات حکیمانه و موعظه آنان است. گوش دادن به حرفهاى هر گوینده، نوعى احترام و توجّه نسبت به اوست. بى توجهى به حرف مخاطب و متکلّم، بى‌ادبى است. پیامبر خدا مردم را آنگونه ادب کرده بود که پاى صحبتهاى حکیمانه آن حضرت، سراپا گوش باشند و در هر مجلسى از نزاع لفظى و جدال بپرهیزند و حرف کسى را قطع نکنند و صبر کنند تا کلام او به پایان برسد.
امام على (ع) فرمود:وقتى رسول خدا (ص) سخن مى گفت حاضران سرا پا گوش بودند؛ گویى بر سرهایشان پرنده نشسته است و وقتى ساکت مى شد اصحاب سخن مى‌گفتند. در حضور او، در سخن نزاع نمى‌کردند. هر کس سخن مى‌گفت گوش مى‌کردند تا تمام کند. (مـکارم الاخـلاق، ص 16)
آن حضرت‌(ع) در جـمع یـاران خویش چنان بود که قابل شناختن نبود. رفتار و حرکات ایشان نشانه‌هایی از تواضع و مردم‌داری بود.
اَبوذر غفارى گوید: حضرت رسول‌(ص) در میان اصحاب خویش مى‌نشست. هرگاه غریب و ناشناسى مى‌آمد، نمى‌شناخت که حضرت محمّد کدام یک از آنان است، تا آنکه بپرسد. (بحـار‌الانوار، ج 16،ص 248) 
آن حضرت با آنکه اشرف مخلوقات و خاتم پیامبران و پیشواى مردم بود، از تشخّص‌طلبى و مزیّت‌جویى پرهیز داشت و در جمع اصحاب مى‌نشست و افراد نا آشنا و غریب، او را از دیگران تشخیص نمى‌دادند. همین سبب شد که از او اجازه خواستند برایش سکو و جایگاه ساده‌اى ترتیب دهند که هنگام موعظه و خطبه بر آن بنشیند، تا تازه واردین غریب، بدانند که در این جمع، پیامبر خدا کدام یک از ایشان است.
حضور در اجتماع از سوی ایشان همواره با استفاده از عـطــر بود تا زمینه ناراحتی دیگران به هیچ وجه فراهم نیاید. اصولا  خوشبویى و استفاده از عطر و مواد خوشبو‌کننده بدن، لباس و محیط زندگى، هم نشاط و طراوت مى‌آورد، عامل جذب و محبّت است، هم بوهاى بد را از بین مى‌برد. در روایات است که عطر زدن و خوشبویى از شیوه پیامبران است. رسول خدا مظهر این آراستگى و جمال بود و بیش از آنکه خرج خوراک و پوشاک کند، خرج عطر و مواد خوشبو کننده مىکرد و همیشه معطّر بود.
امام صادق (ع) فرمود:رسول خدا‌(ص) آله براى عطریّات بیش از غــذا خرج مى‌کرد. (بحـار‌الانوار، ج 16،ص 248)
در رابطه باحضور در مجالس و مــردمدارى ایشان باید گفت که حضرت همواره به عیادت بیماران از اصحاب می‌رفت و در تشییع جنازه و مراسم‌ها و مهمانی‌های آنان مشارکت داشت؛ زیرا از نشانه‌هاى رهبران مردمى، تفقّد و احوالپرسى و همدردى با مردم و زیر دستان است. رابطه پیامبر خدا با مردم، بسیار عاطفى و مستحکم بود و مردم بسیار دوستش مى داشتند و یکى از عوامل آن، همین روحیه و اخلاق پیامبر بود که از حال امت خود جویا مى‌شد، به دیدار آنان مى‌رفت، به عیادت بیماران مى‌پرداخت و بى‌توجّه به وضعیّت آنان نبود.
 اَنَس خدمتکار پیامبر مى‌گوید: آن حضرت هرگاه یکى از اصحاب خود را سه روز نمى‌دید از حال او جویا مى‌شد. اگر غایب بود، دعایش مى‌کرد و اگر در شهر بود به دیدارش مى‌رفت و اگر بیمار بود به عیادتش مى‌شتافت. (مـکارم‌الاخـلاق، ص 19)
خوشرویی و شوخ طبعی
اسلام بر مکارم اخلاقی تاکید دارد و بر آن است تا انسان را با تعلیم و تزکیه به جایی برساند که برترین افراد انسانی  و اسوه و سرمشق دیگران شوند. (آل‌عمران، آیه 110) 
دست‌یابی به حسن خلق یک اصل اساسی در اسلام و بویژه در رفتار اجتماعی است به طوری که گفته می‌شود جز خوشخویان کسی به بهشت نمی‌رود. خوشرویى، خوشخویى و خوشگویى از نشانه‌هاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نیک، عامل جذب دیگران است. بر عکس، تندخویى و بداخلاقى و بدزبانى، دیگران را مى‌آزارد و فرارى مى‌دهد. یکى از مهمترین عوامل موفقیت پیامبر(ص) در دعوت اسلامى، اخلاق نیکوى او بود و قرآن فرموده است:پس به برکتِ‏ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراکنده مى‌شدند و به سبب رحمت الهى است که بر مردم نرم و مهربان شده‌اى و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد.
امام على‌(ع) با اشاره به برخی از خصوصیات رفتاری پیامبر(ص) نشان می‌دهد که آن حضرت‌(ص) تا چه اندازه خوش‌خو بود. ایشان می‌فرماید: رسول خدا همواره خوشرو، خوش خو و نرم بود و خشن و درشت خوى نبود.(مـکارم الاخـلاق، ص 14) 
گفـتار نرم و محکم و استوار از دیگر آداب سخن گفتن است که در آیات قرآن بیان شده است. همچنین انسان باید زبان از گناه زبانی نگه دارد که بسیاری از گناهان کبیره به زبان باز می‌گردد که از جمله آنها تهمت  وغیبت و قذف و بهتان و دروغ و مانند آنها است. در آداب اجتماعی و آداب سخنوری و سخن گفتن آمده است که شیرین زبان و نرم گفتار باشید و با سلام و صلوات سخن بگویید(فرقان، آیه 63) و همواره نیکو سخن(بقره، آیه 83) و پاک سخن(حج، آیه 24) باشید؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پیوسته در پى سرزنش و عیب‌جویى از دیگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل کرامتند و زبان از نکوهش و بدگویى دیگران نگه مى‌دارند. پیامبر خدا از اینگونه افراد بود و هرگز در پى کشف لغزش‌ها و خطاهاى دیگران نبود تا به رخ بکشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بیهوده هم پرهیز داشت و جایى زبان به سخن مى گشود که ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد. امام عـلى‌(ع) فرمود:آن حضرت هرگز کسى را مذمّت نمى‌کرد و در پى لغزشها و عیوب و اسرار دیگران نبود و سخن نمى‌گفت مگر آنجا که امید ثواب داشت. (سُنَن‌‌النَّبى، ص 17)
شــوخى در حد نزاکت نیز از دیگر ویژگی رفتاری و کلامی پیامبر(ص) در معاشرت‌های اجتماعی است. مراعات اصول همراه با جنبه‌های عاطفی و لطیف می‌تواند خوشرویی و خوشخویی را بیشتر نشان دهد. انسانی که مراعات آداب اجتماعی را می‌کند از شوخی در حد مجاز نیز بهره می‌برد بی‌آنکه از دایره حق بیرون رود. اصولا اسلام، دین نشاط و شادابى است و از نشانه‌هاى خوش اخلاقى مؤمن آن است که اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، دیگران را شاد کند. در روایات اسلامى شاد کردن دیگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» کارى پسندیده و مطلوب به شمار آمده است. در عین حال باید مراعات کرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقیر و توهین دیگران نینجامد. امام صادق (ع) درباره سیره آن حضرت(ص) می‌فرماید: رسول خداشوخى و مزاح مىکرد، ولى جز حقّ چیزى نمى‌گفت. (بحـار الانوار، ج 16،ص 244)
پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسندیده است. سیره پیامبر و ائمّه‌(ع) چنین بوده که گاهى براى شاد کردن کسى یا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مى‌کردند و سخنان شیرین و شوخى آمیز مى‌گفتند. انسانهاى شوخ طبع به خاطر آنکه موجب شادى و نشاط دیگران مى شوند، محبوبیّت پیدا مى‌کنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا باید حدّ و حریم‌ها حفظ شود و به زیاده روى و افراط کشیده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش دیگران و تحقیر و استهزاى آنان نگردد.
حضرت على (ع) فرمود:پیامبر خدا‌(ص) هرگاه یکى از اصحاب را غمگین مى‌دید، با شوخى او را خوشحال مى کرد و مى فرمود: خداوند، کسى را که با برادرانش با ترشرویى و چهره عبوس روبه‌رو شود، دشمن مى دارد. (سُـنَنُ النـَّبى،ص 61)
عدالت در نگاه کردن
 از دیگر آداب سخن گفتن، توجه به گوینده است. شنونده باید به گوینده توجه داشته باشد و چهره و رخ از وی بر نگرداند که نشانه بی‌ادبی است. البته وقتی انسان در جمع است باید مراعات همه را بکند و در نگاه کردن عدالت داشته باشد و این طور نباشد که تمام توجهش به شخصی یا اشخاصی باشد که اگر چنین رفتاری دیده شود شخصی که مورد توجه و نگاه قرار نمی‌گیرد احساس می‌کند که خوار و خفیف شده است. از همین رو عدالت در نگاه بویژه از سوی بزرگان بسیار مهم است. از روایات به دست می‌آید عدالت، خصلت همیشگى پیامبر خدا در همه امور بود. اگر یک گوینده یا معلّم یا واعظ، تنها به بعضى نگاه کند و به بقیّه بى اعتنا باشد، حاضران احساس تبعیض مى‌کنند و مى‌رنجند. اگر یک قاضى هم به یکى از دو طرف دعوا توجّه بیشترى کند، این نگاه تبعیض‌آمیز، اثر منفى مى‌گذارد. رسول خدا حتّى در نگاه به افراد حاضر در جلسات عدالت را رعایت مى‌کرد و نگاه پرمهر خود را یکسان میان آنان تقسیم مى‌نمود.
امام صادق‌(ع) درباره عـدالت در نـگاه آن‌حضرت (ص) فرموده است: رسول‌خدا نگاه‌هایش را بین اصحابش تقسیم مى کرد و به این و آن یکسان می‌نگریست. (اصول کافى، ج 2، ص 671)
  • .......


 ناگفته‌هایی درباره رهبری در گفت‌وگو با آیت‌الله هاشمی شاهرودی؛

جنابعالی سال‌ها در جلسات فقهی مقام معظم رهبری شرکت داشته‌اید. تحلیل جنابعالی از منزلت علمی و فقهی مقام معظم رهبری چیست؟

 الحمدلله خداوند هوشمندی و ذکاوت بالایی به ایشان داده. دوران تحصیل خوبی در مشهد و قم داشتند. علاوه بر امام مدتی پیش آشیخ مرتضی حائری بودند. شیخ مرتضی علاقه زیادی به آقا داشت و برای ایشان درس خصوصی گذاشته بود. آقا به خاطر عارضه چشم ابوی‌شان می‌خواستند به مشهد بروند و آشیخ مرتضی که به آینده علمی ایشان امید بسیار داشت گفته بود من حرام می‌دانم شما به مشهد بروید. دو سه نفری برای ایشان درس خصوصی گذاشته و با پدر ایشان صحبت کرده بودند که بگذارید ایشان در قم بماند.

 

در دهه ۳۰

 

در هر حال ابوی ایشان که بسیار به آقا علاقه داشت، به خاطر اینکه چشمشان آب مروارید آورده بود، از ایشان خواسته بود به مشهد برگردد و به پدر کمک و رسیدگی ‌کند. برای ایشان تصمیم‌گیری بین اطاعت امر پدر و عشق و علاقه وافر به تحصیل خیلی سخت بود. ایشان می‌گفت بین این دو وضعیت متحیر بودم تا یکی از اهل دل‌ در تهران ـ که ایشان اسمش را نبرد، ولی فهمیدم منظورش کیست ـ به ایشان حرفی می‌زند که دل ایشان آرام می‌گیرد. ایشان گفته بود خدا عاجز که نیست و می‌تواند از راه خدمت به پدر، علمی را که دنبالش هستید به شما بدهد. آقا می‌گفت مثل اینکه ایشان دل مرا تصرف کرد و تسکینی در آن حاصل گردید و عزمم جزم شد که امر پدرم را اطاعت کنم و لذا به مشهد رفتم.

 

ایشان به مشهد رفت و از راهی که آن اهل دل گفته بود رشد علمی هم پیدا کرد. در آنجا درس آقای میلانی و حاج مجتبی قزوینی و اشخاص مهمی را ادامه داد و خوب هم درس خواند و روی اصول و مبانی درستی پیش رفت. اینها هم اساتید بزرگی بودند. استاد در تربیت شاگرد خیلی مؤثر است. شاید ۶۰، ۷۰ درصد استاد و ۳۰، ۴۰ درصد تلاش و استعداد خود شاگرد است. الحمدلله خدا برای ایشان امر را تسهیل کرد و مبانی درست اصول را در آنجا آموخت. خود ایشان هم هوش بالایی دارد. این نکته در بعضی بحث‌ها که با ایشان وارد می‌شوید، کاملاً مشخص است. هوشمند است و مطلب را خوب می‌فهمد. ابزار کار هم دستش هست. این مسئله در جلسه استفتا هم مشخص است. ایشان در مسائل رجالی خیلی کار کرده و بر این موضوع مسلط و بر قواعد فقهی مشرف است. اینها علامات نیروی فقاهتی و اجتهادی است. الحمدلله خدا این نعمت را به ایشان داده است. از همان اول هم مشخص بود.

 

قبل از دوره قوه قضائیه و شورای نگهبان، ایشان از من خواست در جلسات استفتاء شرکت کنم. ایشان سوابق مرا می‌دانست و از امام شنیده بود. از همان اول توانائی فقهی ایشان مشخص بود. در سال ۱۳۷۰ سفری به لبنان رفتم. آقای سید حسن نصرالله و بعضی از لبنانی‌ها شاگردان ما در قم بودند.همه از جایگاه علمی ایشان پرسیدند و من گفتم ایشان اگر از بقیه آقایان جلوتر نباشد، عقب‌تر نیست. عده‌ای از آنها نجفی یا شاگرد امام بودند و شاگرد حوزه قم نبودند و این موضوع برایشان مجهول بود و لذا سئوالات زیادی را مطرح می‌کردند. من یکی ‌یکی خصوصیات ایشان را بیان ‌کردم و الحمدلله مرجعیت و جایگاه علمی ایشان جا افتاد.

 

ایشان امتیازات خوبی دارد. هوشمندی شرط اصلی است. الحمدلله اساتید خوب داشته‌اند و بر قواعد استنباط اشراف دارند. بقیه مسائل به تتبع در اقوال و به ‌کارگیری آنها ارتباط دارد که بدانیم چه کسی چه گفته و استدلال و دلیلش چیست. اینها چیزهایی است که با مراجعه و تتبع قابل حصول هستند. عمده قدرت اجتهاد است که خداوند متعال در حد خوب به ایشان داده است اشراف فقهی و شمّ فقاهتی بالائی که باید در یک فقیه و مجتهد باشد، الحمدلله در ایشان هست. ایشان زیاد کار می‌کند و مقدار زیادی جهاد و قصاص و کل مکاسب محرمه را درس داده است. اهل تتبع هستند  و از نظر دقت فقهی از کسانی که الان هستند، اگر جلوتر نباشند کمتر نیستند.

 

 

با توجه به مسئولیت‌های متعدد اجرایی ایشان در دوران انقلاب، ریاست جمهوری، جنگ و بعد از آن در جایگاه رهبری و این همه مسائل و مشاکل ، توانائی علمی در این حد خیلی  شگفت آور است. و با این همه مشاغل ومسیولیت های سنگین، درس خارج فقه شان هم برقرار است.

 

برای اینکه ایشان جوهر و مایه‌هایش را دارد و مطالب را درست درک کرده است.  بحث قصاص ایشان را دیده‌ام. آن موقعی که در قوه قضائیه بودم، مسئله‌ای را مطرح کردم و ایشان گفت من این را نوشته‌ام. ایشان بحث‌های خود را می‌نویسند. قسمتی را خواندند. هم عبارت‌ها متین بود، هم مطالب. الحمدلله ایشان از این جهات کامل اند.

 

علاوه بر بعد علمی و فقهی، چه ویژگی هایی را در ایشان یافتید؟

 

آیت‌الله خامنه‌ای آدم زاهدی است و از نظر روحی و نفسی، غیر از اساتید اصولی و فقهی، اساتید عرفانی، تربیتی و اخلاقی هم داشته است. امثال حاج مجتبی قزوینی انسان‌های بزرگواری بودند. خود امام هم روی ایشان خیلی تأثیر داشتند. ایشان در این بعد سیر و سلوکی هم امتیازاتی دارد. دیدن استاد و مرشد اخلاقی و نفس گرم مربی اخلاقی خیلی مهم است. در این قسمت‌ها هم الحمدلله خداوند توفیقاتی را نصیب ایشان کرده است. از نظر بینش سیاسی هم که ایشان بی‌نظیر است و اشراف کامل بر مسائل سیاسی دارد. دیگران نه این اشراف را دارند و نه این بینش‌را. این بینش‌ها همان بینش‌های امامی و مثل امام است. امام چقدر به این بینش‌ها اهمیت می‌داد و معتقد بود.

 

نکاتی را که ایشان امسال در ۱۴ خرداد از خط امام محوربندی و  بیان کردند خیلی جالب بود.

 

ایشان بیست وچند سال است در سالگرد رحلت امام، راجع به امام و خط امام می‌گویند. مطالبی که تکراری هم نیستند.

 

ایشان ادبیات عالی و فائقی دارد. شجاعت و ایستادگی ایشان در مقابل امریکا در زمره توفیقاتی است که خداوند به ایشان داده است. ایشان  پس از امام موفقیتی را برای جمهوری اسلامی رقم زد که بی‌نظیر است. خدا به ایشان الطاف خفیه‌ای دارد. بعضی از مسائل را شاید ایشان از قبل نمی‌دانست که این‌ طور می‌شود، ولی همان‌ طور که خدا امام را امداد کرد، ایشان را هم امداد می‌کند. تأکید بر حفظ قدرت دفاعی و نظامی جمهوری اسلامی یکی از این امدادهاست. بعد از جنگ خیلی‌ها دنبال این قضیه بودند که به مسائل اقتصادی و رفاه و سازندگی و این قبیل امور بپردازیم. ایشان در عین حال که بحث آنها را قبول داشت، روی تقویت بنیه دفاعی کشور بسیار تأکید کرد، چون لمس کرده بود که در جنگ چه کمبودهایی داشتیم و چگونه به خاطر این کمبودها امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. هر چند که در قبول قطعنامه هم منفعتی وجود داشت و صدام به آن شکل به کویت حمله کرد و آن بدبختی‌ها به سرش آمد. مقام معظم رهبری چون به جبهه‌ها می‌رفت و می‌آمد و مسائل را از نزدیک لمس کرده بود، بنیه نظامی و دفاعی کشور را حفظ و تقویت کرد و در حال حاضر یکی از قدرت‌های حقیقی ما یکی این است و یکی هم مردمی که ایشان همواره به آنان بصیرت و آگاهی می‌دهد و آنها را در صحنه نگه می‌دارد.

 

مردم و بنیه دفاعی دو بال اقتدار جمهوری اسلامی هستند. کشور نباید در این زمینه عقب بیفتد، والا پدر آدم را در می‌آورند. «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ»(۱) همین است. ایشان در هر دو زمینه بهترین رهبری را انجام داده است. به نظر من دیگر بهتر از این نمی‌شد. بال اول که حفظ روحیه جهادی، جهادگری، بسیجی و ایثارگری و حضور مردم در صحنه‌ها و خودباخته نشدن است که بسیار نکته عظیمی است. ایشان با صحبت‌ها و برخوردهای مختلفی که انجام داده، این بخش را خیلی قشنگ مدیریت حفظ کرده‌ است. تقویت بنیه دفاعی و توانمندی نظامی را هم که شاهد هستیم.

  • .......
ایه الله بهجت، مرجع عالیقدر شیعه در کلاس درس خارج فقه خود به بیان خاطره ای از مراسم پیاده‌روی اربعین حسینی و فضیلت و ثواب معنوی این کار پرداخته بودند که در ادامه آن را می‌خوانید:
 
در اتومبیلی بودیم بین کربلا و نجف، یک جوانی هم همراه ما بود. دید عده‌ای دارند پیاده  برای کربلا می آیند،کوچک بود، نمی‌دانست که اصل پیاده روی خودش فضیلت دارد و گفت، اگر این‌ها ندارند ماشین کرایه کنند، چرا خودشان را اذیت می‌کنند.
 
در صورتی که نمی‌دانست اصل پیاده رفتن خودش فضیلت دارد، «أفضل الأعمال أحمزها»؛ برترین اعمال سخت ترین آنهاست، اینجاست قضیه  امام مجتبی سلام الله علیه در مسیر مدینه به مکه تداعی می‌کند،  که در روایت آمده است «یساق المحامل بین یدیه»؛ درحالی‌که محمل‌ها به همراهش بود، اما پیاده‌ به‌ سوی حج مشرف می‌شد.
 
درس خارج فقه، کتاب جهاد، جلسه۲۸
 
مرکز تنظیم و نشر آثار آیت‌الله بهجت قدس‌سره
  • .......

درپی انتشار نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR، اینفوگرافیک محورهای اصلی نامه‌ رهبر انقلاب به جوانان در کشورهای غربی را منتشر کرد. 



                         برای دریافت اینجا کلیک کنید دریافت

  • .......