مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است


به گزارش مشرق، بیش از ده سال است که عراق از شر صدام  و جنایت‌هایش خلاص و در دام سیاست‌ها و حیله‌های آمریکا افتاده است و از این نیرنگ‌ها رنج می‌برد.

آمریکایی ها پس از اشغال عراق و گذشت چندین سال ادعای ترک این کشور را کردند اما به جای خود گروهک های تکفیری و داعش را نشاندند.

داعش پدیده ای شوم و خون ریز بود اما برای عراق یک برکت داشت و آن انسجام مردم و تشکیل بسیج مردمی(حشد الشعبی) بود.

گروهی از مردمی که با پشتوانه مرجعیت عراق به مقابله با این تروریست‌ها پرداخته است.حشدالشعبی وارد منطقه ای شود داعشی زنده نمی ماند/حاج قاسم کارخانه ساخت مردان عراق است/ حضور منافقین در کنار داعشی ها/ آزادسازی کامل عراق تا پایان سال 2016

در همین راستا و در شُرف عملیات آزادسازی موصل با حجت‌الاسلام سیدحامد جزایری جانشین فرمانده سرایا الخراسانی و فرمانده تیپ 18 حشد شعبی عراق به گفتگو نشستیم تا برآیندی از اوضاع عراق داشته باشیم:

در آغاز گفتگو اندکی از وضع فعلی عراق و گروه‌ها و جریاناتی که با داعش و گروهک‌های تکفیری مبارزه می‌کنند بفرمایید.

جزایری: الحمدالله وضعیت عراق در حال بهبود است،3 استان صلاح‌الدین، الانبار و دیالی که در دست داعش بود تقریباً آزادشده و تنها استان موصل مانده است و ان‌شاءالله در روزهای آتی پاک‌سازی کامل می‌شود.

استان صلاح‌الدین به مرحله اتمام پاک‌سازی رسیده و تنها منطقه الحویجه مانده است.

در الانبار هم دیگر جایی برای داعش باقی نمانده و نقطه تحول اساسی و سیاسی در عراق موصل است، در حال حاضر عملیات آزادسازی موصل آغاز شده است.

فرمانده تیپ ۱۸ حشد شعبی عراق گفت: داعشی‌ها اگر ببیند «حشدالشعبی» در حال ورود به منطقه‌ای است دیگر آنجا نمی‌ایستند چون می‌دانند هیچ کس زنده نمی‌ماند.

به گزارش مشرق، بیش از ده سال است که عراق از شر صدام  و جنایت‌هایش خلاص و در دام سیاست‌ها و حیله‌های آمریکا افتاده است و از این نیرنگ‌ها رنج می‌برد.

آمریکایی ها پس از اشغال عراق و گذشت چندین سال ادعای ترک این کشور را کردند اما به جای خود گروهک های تکفیری و داعش را نشاندند.

داعش پدیده ای شوم و خون ریز بود اما برای عراق یک برکت داشت و آن انسجام مردم و تشکیل بسیج مردمی(حشد الشعبی) بود.

گروهی از مردمی که با پشتوانه مرجعیت عراق به مقابله با این تروریست‌ها پرداخته است.حشدالشعبی وارد منطقه ای شود داعشی زنده نمی ماند/حاج قاسم کارخانه ساخت مردان عراق است/ حضور منافقین در کنار داعشی ها/ آزادسازی کامل عراق تا پایان سال 2016

در همین راستا و در شُرف عملیات آزادسازی موصل با حجت‌الاسلام سیدحامد جزایری جانشین فرمانده سرایا الخراسانی و فرمانده تیپ 18 حشد شعبی عراق به گفتگو نشستیم تا برآیندی از اوضاع عراق داشته باشیم:

در آغاز گفتگو اندکی از وضع فعلی عراق و گروه‌ها و جریاناتی که با داعش و گروهک‌های تکفیری مبارزه می‌کنند بفرمایید.

جزایری: الحمدالله وضعیت عراق در حال بهبود است،3 استان صلاح‌الدین، الانبار و دیالی که در دست داعش بود تقریباً آزادشده و تنها استان موصل مانده است و ان‌شاءالله در روزهای آتی پاک‌سازی کامل می‌شود.

استان صلاح‌الدین به مرحله اتمام پاک‌سازی رسیده و تنها منطقه الحویجه مانده است.

  • .......

 نکته ای درباره سجده زیارت عاشورا

در عبارت سجده زیارت عاشورا می خوانیم: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام‏»

زیارت عاشورا حدیث قدسی است و اولین کسی که از اهلبیت علیهم السلام متن زیارت عاشورا را برای عموم مردم خواند، امام باقر علیه السلام است که فرمود پدرم، او از پدرش او از جد ما از پیامبر (ص) و از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کردند که خداوند فرمود: السلام علیک یا أبا عبدالله. یعنی متن زیارت در بین اهلبیت علیهم السلام بوده است. روایت وارد شده که سیدالشهدا در روز عاشورا دو بار زیارت عاشورا را قرائت کردند، این خیلی مهم است؛ یک بار سیدالشهدا بین نماز ظهر و عصر روز عاشورا از ابتدا تا انتهای زیارت را خواندند و یک بار از صبح عاشورا تا غروب عاشورا بنا بر مناسبتی تکه ای از زیارت عاشورا را خواندند؛ این مطلب از یک جنبه بسیار با اهمیت است و قابل ذکر در روضه‌ هاست، آن مرتبه ای که کامل خواندند بین الصلاتین بود اما یک باری را که تکه تکه خواندند تمام فرازهای زیارت عاشورا خوانده شد جز این فرازی که الان سجده دارد اینجا دیگر حضرت به شهادت رسیدند شما سجده های آیات قرآن را نگاه کنید یا سجده واجب هستند یا سجده مستحب و در تمام این موارد چه واجب و چه مستحب، کلمه سجده در تمام این آیات ذکر شده است، شما این فراز انتهایی زیارت عاشورا را می‌ خوانید در حالی که هیچ کلمه سجده ای در آن ذکر نشده است و سجده مستحب هم است، نه سجده واجب؛ چرا بدون ذکر کلمه سجده، ما سجده می‌ کنیم؟. جواب در این روایت آمده است که از ابتدا، این فراز سجده نداشته است، یعنی از ابتدا که این زیارت به وسیله حدیث قدسی بر پیامبر (ص) وارد شد، سجده نداشته است و سجده آن در روز عاشورا به وجود آمده است که سیدالشهدا از صبح روز عاشورا بنا به مناسبتی فرازی از زیارت را می‌ خواندند و تا موقعی که حضرت به شهادت رسیدند تمام فرازهای زیارت را خواندند و بعد به شهادت رسیدند و این فراز سجده خوانده نشد تا زمانی که آن ملعون لعین بالای سر حضرت آمد تا سر مبارک ایشان را از تن جدا کند از جلو نتوانست سر را جدا کند، پیکر را برگرداند و سر را از قفا جدا کرد؛ وارد شده است که وقتی پیشانی حضرت به خاک افتاد حضرت این فراز انتهایی را شروع کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ» و این خیلی مهم است و به این علت این فراز سجده دار شده است؛ شما اینجا کلمه سجده ای را اینجا نمی بینید، با اینکه در آیات قرآن در تمام موارد واجب و مستحب، کلمه سجده وارد شده است چرا که حضرت در حال سجده عرضه می دارند: «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ»؛ هم علت سجده دار شدن مشخص است، و هم اینکه حضرت در چه حالی بوده اند؟؛ نه در حالی که حضرت علی اکبر یا طفلشان را از دست داده اند یا از اسب افتاده اند، در حالی حضرت به اینجا رسیده که به پیکر بی جان حضرت رحم نمی کنند و می ‌خواهند سر حضرت را از بدن جدا کنند در این حال حضرت شاکر و حامد خداوند است اینجا باید صبر سیدالشهدا را مزه مزه کرد.

  • .......
شیخ مفید در موضعی از کتاب ارشاد اسامی شهدا اهل‌بیت (ع) را شمار کرده پس از آن فرموده که تمام این‌ها در مشهد امام حسین (ع) پایین پای او مدفون‌اند مگر جناب عباس بن علی (ع) که در راه غاضریه در مقتل خود مدفون است و قبرش ظاهر است، ولیکن قبور این شهدا که نام بردیم اثرش معلوم نیست.
چگونگی دفن بدن های مطهر شهدای کربلا
حسینیه مشرق - موافق احادیث صحیح ، روا نیست که جز امام ،غسل و دفن و کفن امام را بر عهده گیرد، پس اگرچه به‌حسب ظاهر طایفه بنی اسد حضرت سیدالشهدا (ع) را دفن کردند اما مشخص می‌شود که امام زین‌العابدین (ع) در هنگام دفن آن حضرت حاضر بوده‌اند.

  • .......

مختار بن ابی عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسی بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌ای از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد.(2) کنیه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معنای زیرک و تیزهوش است.(4)

طبق روایتی، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین می‌گوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـی است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وی یکی از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـری(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجرای رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)
مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و رای و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)
وی ادب و فضائل اخلاقی را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانی، هـمراه با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـرای مدتی کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)

علامه مجلسی(ره) می‌فرماید:
مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان می‌کرد و حتی مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را برای مردم منتشر می‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس برای امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبی کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)

  • .......
کوفه شهری است که نقش به سزایی در واقعه عاشورا داشت.مردم کوفه بیعتی را که با حضرت سلم داشتند را شکستند و پس از آن برخی از آنها در مقالبل امام حسین (ع) قرار گرفتند. این حرکت کوفیان همواره مورد سوال آینده‌گان بوده است.
چرا مردم کوفه بیعت خود را شکستند؟
حسینیه مشرق- در موضوع بی‌وفایی و بیعت‌شکنی مردم کوفه پس از دعوت امام حسین (ع) و یاری نکردن آن‌ حضرت در برابر یزید عوامل متعددی دخالت داشته است؛ که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

۱. حُب دنیا و طمع: برخی از آنانی که از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند در واقع درد دین نداشتند، بلکه طمع و حُب دنیا و ریاست و اینکه شاید در سایه حکومتشان به خواسته‌های دنیایی خود برسند، انگیزه آنان برای چنین دعوتی بود.

 امام حسین (ع) می‌فرماید: «همانا مردم دنیاپرست‌اند و دین از سر زبان آن‌ها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگی‌شان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دین‌داران اندک گردند‏».[۱] این کلام امام (ع) به همین طمع و حرص مردم به دنیا اشاره دارد. طبیعتاً چنین افرادی زمانی که اوضاع را بر وفق مراد ندیدند، از دعوت خود عقب‌نشینی کردند.

دنیاطلبی به ‌ویژه از راه حرام، هدیه‌های نامشروع و غذاهای حرام، هم‌دل‌ها را از دریافت هدایت و حق محروم می‌نماید، هم دین‌داری و تعهد را کاهش می‌دهد و عمل به وظیفه را در بوته فراموشی می‌سپارد.

     امام حسین (ع) می‌فرماید: «همانا مردم دنیاپرست‌اند و دین از سر زبان آن‌ها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگی‌شان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دین‌داران اندک گردند‏»

امام حسین، روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه و نکوهش آنان که نه به سخن حقش گوش می‌دهند و نه دعوتش را می‌پذیرند، رمز چنین رویکردی را همین گرایش به دنیای حرام می‌داند و می‌فرماید:

«همه شما مرا سرپیچی می‌کنید، به سخنم گوش فرا نمی‌دهید. حق دارید! چرا که تحفه‌ها و هدیه‌هایتان همه از حرام است و شکم‌هایتان از حرام پُر شده است، پس بر دل‌های شما مُهر خورده. وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید؟ چرا گوش نمی‌دهید و نمی‌شنوید؟».[۲]

در زیارت اربعین، از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است؛ کسانی برای کشتن امام حسین (ع) هم‌دست شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بی‌ارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر، در هواپرستی خود غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آورده، پیروی از اهل دشمنی و نفاق کردند.[۳]

۲. تهدید و تطمیع: عبیدالله بن زیاد بسیاری از بزرگان کوفه را با تطمیع و گروهی را با تهدید از یاری امام بازداشت. بافت قبیله‌ای و عشیره‌ای کوفه چنین اقتضا می‌کرد وقتی سران قبیله‌ای از صحنه خارج شدند، اعضای قبیله هم به پیروی از آن‌ها صحنه را ترک کرده و به خاطر هراس از آینده شغلی و وضعیت خانواده و ... بیعت خود را نقض کنند.[۴]

۳. نادانی و جهل: برخی افراد به علت نداشتن تحلیلی درست از اوضاع سیاسی و اجتماعی، به چیزی روی می‌آورند که صلاح دین و دنیای آنان در آن نیست. برخی از کوفیان این‌گونه بودند و امام حسین (ع) نیز در کلام خویش، یکی از علل نقض بیعت کوفیان را همین نابخردی و نادانی کوفیان معرفی می‌کند:

«اى کوفیان! زشتی‌ و بی‌نوایی نصیبتان باد! سختی و نابودی نصیبتان باد! شما سرگشته ما را به فریاد خود طلبیدید و چون آماده آمدیم، شمشیر دست ما را بر ما تیز کردید! و آتشى را که بر دشمنان ما و شما شعله‌ور بود بر ما افروختید! شما بی‌ آن‌که از ما گناهى دیده باشید صبح کردید، در حالى که دشمنى ما را بر آشتى برگزیدید و به عناد ما شتافتید و به سبب گرایش به فساد، بیعت ما را رها کرده، از روى نادانى و پیوند با سرکشان امت و بازماندگان احزاب و دورافکنان کتاب خدا آن را شکستید!...»[۵]


 پی نوشت:

[۱] ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، ص ۲۴۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق

[۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (ع)، ج ‏۲، ص ۹، قم، انوار الهدى‏، چاپ دوم‏، ۱۴۲۳ق‏.

[۳] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ‏۶، ص ۵۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

 

[۴] ر.ک: «به طمع انداختن یزید؛ مردم و خواص کوفه را برای جنگ با امام حسین (ع)»، سؤال ۵۰۲۴۳.

[۵] ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب (ع)، ج ‏۴، ص ۱۱۰، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
  • .......
سال 1366 بود؛ آیت الله خامنه ای در نماز جمعه راجع به محدودۀ اختیارات ولیّ فقیه مطالبی را بیان کرده بودند که«اینگونه نیست که ولیّ فقیه هم برای اعمال قدرت و اختیار خود چارچوب و محدوده ای نداشته باشد». سیاق بحث کاملا نظری بود و خطیب جمعه هم به عنوان یک مجتهد مسلّم قصد داشتند مبنای عقلانی و منطقی ولایت فقیه را جا بیاندازند. با اینحال حضرت امام نظر دیگری داشتند و محدودۀ اختیار ولیّ فقیه را بسیار فراتر از آنچه خطیب جمعه و رییس جمهور ابراز داشته بود تلقّی کرده بودند. همین امر موجب شد که در نامه ای عمومی نظر مخالف خودشان را با صراحت اعلام کنند. نامه در شرایط آن روز کشور غافلگیر کننده و تند بود.

حجت الاسلام جعفری-رجانیوز: برخورد آیت الله خامنه ای در مقام رییس جمهور و امام جمعۀ تهران را با نامۀ شدید الّلحن حضرت امام خمینی  که در واکنش به خطبه های نماز جمعۀ ایشان منتشر شد خاطرتان هست؟ 
 
سال 1366 بود؛ آیت الله خامنه ای در نماز جمعه راجع به محدودۀ اختیارات ولیّ فقیه مطالبی را بیان کرده بودند که«اینگونه نیست که ولیّ فقیه هم برای اعمال قدرت و اختیار خود چارچوب و محدوده ای نداشته باشد». سیاق بحث کاملا نظری بود و خطیب جمعه هم به عنوان یک مجتهد مسلّم قصد داشتند مبنای عقلانی و منطقی ولایت فقیه را جا بیاندازند. با اینحال حضرت امام  نظر دیگری داشتند و محدودۀ اختیار ولیّ فقیه را بسیار فراتر از آنچه خطیب جمعه و رییس جمهور ابراز داشته بود تلقّی کرده بودند. همین امر موجب شد که در نامه ای عمومی نظر مخالف خودشان را با صراحت اعلام کنند. نامه در شرایط آن روز کشور غافلگیر کننده و تند بود. 
 
بلافاصله بعد از نامۀ امام خمینی، آیت الله خامنه ای نامه ای منتشر کرده و اینگونه آغاز کردند:
 
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینى- مد ظله العالى
«پس از عرض سلام و ارادت، مرقوم مبارک در پاسخ به معروضه این جانب را استماع و زیارت کردم و از ارشادات آن حضرت که مانند همیشه ترسیم‏ کننده خط روشن اسلام است متشکرم...»
 
همین چند خط اوّل از نامۀ ایشان به امام کفایت می کرد تا استاندارد مواجهۀ شخصیّتهای سیاسی و انقلابی جمهوری اسلامی با مواضع ولی فقیه ثبت شود. لحن متواضعانۀ نامه که عزم نویسنده را بر تبعیّت و پیروی کاملا برجسته می کند در کنار انتشار به موقع و بدون درنگش از درخشان ترین فصول زندگی سیاسی و انقلابی و شاخص اصالت شخصیّت و سلوک حکمرانی آیت الله خامنه ای است.
 
اینک احمدی نژاد هم در یک چنین موقعیّتی قرار گرفته است. البتّه لحن بسیار صمیمانه تر و پدرانه تر توصیۀ رهبری به او در مقایسه با نامۀ تند و تیز امام به آقا، کار احمدی نژاد را واقعا آسان کرده است؛ من جای او بودم  بدون لحظه ای تردید و درنگ و با کمال خاکساری و افتخار، طیّ نامه ای تبعیّت خودم را از این توصیۀ رهبری به صراحت اعلام می کردم و مثل کتمان  نابخردانۀ روزهای اخیر که عایدی آن چیزی جز «هزینه تراشی برای رهبری» و «تفرقه پراکنی در جماعت انقلابی» و  «زخم زبان زنی اهل بغی و فتنه» و «طمع افکنی در جان پلید دشمنان انقلاب و اسلام و ایران است» خود را به تغافل و سکوت نمی زدم. در صورت ادامۀ این ندانم کاری آشکار، ادّعای تبیین گفتمان امام و رهبری از کسیکه براهمّیّت و ضرورت موضع گیری سریع السّیر در یک چنین موضعی وقوف ندارد و یا خود را به تغافل و بی خبری می زند و یا به دنبال خرید زمان است، چگونه پذیرفته است؟ 
  • .......





حالا قبل از آنی که این فقره را عرض بکنم، این تذکر را، توجه را بدهم که از مطلبی که ما دیروز در ذیل این فقره‌ی قبلی گفتیم مثل اینکه سوءبرداشت شده، بعضی‌ها سوءتلقّی کردند. خب حالا سوءبرداشت فی‌نفسه چیز مشکلی نیست. لکن وقتی که این منتهی بشود به بگومگو و بخصوص در این فضای مجازی و این یک چیزی بگوید، آن یک چیزی بگوید، مایه‌ی کدورت و دل‌چرکینیِ برادران مؤمن از یکدیگر بشود آن‌وقت این چیز بدی است. بنده‌ی حقیر که این همه اصرار دارم بر وحدتِ قلوب و حرکت در مسیر واحد و اتحاد نیروهای کشور، بخصوص نیروهای مؤمن و انقلابی، خدای نکرده یک چیزی آدم بگوید که مایه‌ی اختلاف بین نیروها بشود، این را به خدا پناه می‌بریم. نباید این چیزها را مایه‌ی اختلاف قرار داد.

 خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما، شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمن‌اش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم، بخصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه‌ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو. [۱]

 دشمنان هم که گوش خواباندند استفاده کنند. ببینید، حواستان جمع باشد. خب به رادیوی «فردا» یا رادیو‌ی «بی‌بی‌سی» چه ارتباطی دارد این قضیه؟ می‌پردازند، بحث می‌کنند، تحلیل می‌کنند، علت چیست، چرا گفتند، این چیست معنایش؟ این معنایش این است که دشمن می‌خواهد استفاده کند. ما چه کار باید بکنیم؟ ما باید نقطه‌ی مقابل دشمن حرکت بکنیم.

 یعنی مطلب خیلی عادی است، همین‌طور که بنده عرض کردم. خب شما برادر مؤمن من هستی. یک چیز را مصلحت شما می‌دانم، می‌گویم به شما. این اشکالی که ندارد ظاهراً. چیز خوبی است. لازم هم هست شرعاً. لازم هم هست خیرخواهی. «النّصیحة لِلمُؤمنین» یا «لِلإخوةِ المُؤمنین» یا «لأئمة المؤمنین» در همه‌ی صور. این یک چیزی خوبی است دیگر. انسان باید نصیحت کند. نصیحت یعنی خیرخواهی. من به جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است من باب مثال علاقه‌مندم. می‌دانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما می‌گویم وارد نشو. نمی‌گویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمی‌دانیم. من صلاح نمی‌دانم. این چیز خوبی است. این چیز بدی نیست.

 اینی هم که حالا بگویند که فلانی [رهبری] تحت تأثیر زید و عمرو و بکر و ... است؛ نه، این حرف‌ها چیست؟ بنده از زید و عمرو و بکر و اینها هم بیشتر اطلاع دارم، هم انگیزه بیشتر دارم. آنچه که واقعاً  مصلحت باشد، آنچه که مصلحت بدانم بینی و بین‌الله، ما باید به خدا جواب بدهیم. یکی از دعاهایی که دائماً باید امثال بنده و شما بکنیم این است، «وَاسْتَعمِلْنی لِما تَسْألُنی غَداً عَنه» فردا از ما سؤال می‌کنند. چرا فلان چیز را گفتید، چرا نگفتید. از نگفتید هم سؤال می‌کنند. فقط از گفتید نیست. چرا فلان کار را کردید، چرا نکردید. از نکردید هم سؤال می‌کنند. بنابراین نه، ما این فقره‌ای که دیروز معنا کردیم ناظر به این قضیه اصلاً نبود. داشتیم حدیث را معنا می‌کردیم مثل اینکه امروز هم حدیث را معنا می‌کنیم. آن قضیه هم همینطور است که عرض کردیم. بین برادران مؤمن اختلاف سر این چیزها هیچ مصلحت نیست. شما یک چیزی بگویید، آن یک چیزی بگوید. آن یک چیزی بگوید. یک نفر سومی هم منتظر باشد، به مجردی که شما با هم دعوا کردید، او بیاید از میانه سود خودش را ببرد؛ بردارد ببرد. اینها را باید مراقب بود. امروز کشور به اتحاد نیروها احتیاج دارد. بخصوص نیروهای مؤمن. نیروهای پای کار. سعی کنند از این چیزها اختلاف بوجود نیاورند.
  • .......