آیت الله محمد یزدی اظهار داشت:
در فتوا دادن یک مجتهد، شورا معنی ندارد و بلکه امکان ندارد زیرا مجتهد نمیتواند در مسئلهای که با اجتهاد به آن رسیده است مقلد باشد.
نظرتان در مورد مقولهی شورای رهبری که برخی در سالهای اخیر به آن اشاره و تاکید میکنند چیست؟ به نظر شما هدف اینگونه افراد از طرح این مباحث که قبلا نیز مطرح شده بود چیست؟
در فتوا دادن یک مجتهد، شورا معنی ندارد و بلکه امکان ندارد زیرا مجتهد نمیتواند در مسئلهای که با اجتهاد به آن رسیده است مقلد باشد. البته میتواند مشورت یا گفتوگو داشته باشد اما در پایان نظر شخصی او برای خود و مقلدانش حجت است. در پذیرش مسئولیت رهبری هم وقتی یک فقیه توسط خبرگان انتخاب شد و گفتیم این انتخاب، تشخیص بهترین مصداق از بین منصوبان و انتصابشدگان از طرف ولیعصر است، تا هنگامی که شرایط اصلی را دارد دیگران نمیتوانند در تصمیمات حکومتی او نقشی داشته باشند. البته آن فقیه رهبر میتواند مشورت کند؛ بهخصوص در موضوعات، نه احکام. در نظام کنونی، رهبر غیر از مشاوران خاص از مجمع تشخیص مصلحت هم مشورت میگیرد. ولی شورایی یا اشتراک در نظر نهایی بیمعنی است. قرآن کریم هم میفرماید: «وشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ»[۱] که نشان می دهد عزم و تصمیم نهایی با ولیامر است.
شاید به همین دلیل امام خمینی با اضافه کردن این بخش به قانون اساسی مخالف بودند و در بازنگری قانون اساسی دستور به حذف آن دادند؟
وقتی یک فقیه از میان فقها منتخب شد و دارای بسط ید بود و میتوانست حکومت کند، شرکت در تصمیمگیریهای نهایی جز تشتت و اختلاف و مختل شدن کار، نتیجهی دیگری ندارد و اصولا نظر دیگران برای او حجت شرعی بینه و بینالله نیست و نمیتواند تبعیت کند. البته مشورت کردن بهخصوص در موضوعات و نه احکام، باید باشد و هست اما تصمیم شورایی حجت نیست زیرا «اکثریت» ملاک شرعی نیست. البته در امور عرفی، اکثریت راهحل اختلاف است نه دلیل و حجت شرعی و برای رهبر منتخب حتی جایز نیست طبق نظر دیگران -اگر برابر نظر خودش نباشد- فرمان حکومتی بدهد.
ولیفقیه اگر قرار باشد با شور و اکثریت تصمیم بگیرد اولا حجیت شرعی نیست و ثانیا هر روز درگیری و اختلاف بهوجود میآید و قدرت حاکمیت پراکنده میشود و در هر کار مثبتی که به او منتهی میشود در اثر اختلاف که طبعا به دامن اجتماع کشیده میشود همیشه در جامعه پراکندگی و اختلاف خواهد بود. تقلید در مسائل شخصی از مراجع متعدد مشکلی ندارد اما در امور اجتماعی در صورت اختلافنظر آنها، موجب ویران کردن قدرت و حکومت میشود و به همین دلیل تمرکز در قدرت یک نقطهی مثبت است چون تمرکز در اجرای قانون است نه در تمایلات شخصی.
چنانکه گفتیم، شورایی در ماهیت رهبری براساس مبانی شرعی راه ندارد. مشورت غیر از تصمیم شورایی است. توقیت هم همین مشکل را دارد یعنی فقیه رهبر مادامی که شرایط را دارد، ولایت و حجیت شرعی دارد و مجلس خبرگان نمیتواند بگوید این فقیه برای پنج سال یا ۱۰ سال رهبر باشد چون خبرگان نصبکننده نیستند، تشخیصدهندهی بهترین فرد نصبشده از طرف ولیعصر (ع) هستند. باید در ماهیت کار نمایندگان مجلس خبرگان و وظایف آنان درست دقت شود.
آیا این شورایی شدن رهبری، گام برداشتن در برنامهها و نقشهی دشمن برای کاهش اقتدار جمهوری اسلامی و در نتیجه حذف آن در عرصههای بینالمللی نیست؟
با توضیحی که گفته شد، شورای رهبری برخلاف مبانی اصیل اسلامی و شیعی است. مبانی اعتقادی و معارف صحیح اسلامی که از عترت پیامبر اسلام و قرآن گرفته شده است همواره مخالفانی داشته و دارد. نظام جمهوری اسلامی بهدست امام خمینی و با همراهی مردم تاسیس شده و اسلام، دین، مبانی، معارف و روش زندگی اصیل اسلامی در بُعد فردی و اجتماعی حاکمیت پیدا کرده است. بنابراین توانسته است در جهان و بهخصوص در دنیای اسلام جای خود را باز کند. طبیعی است که حاکمان طاغوتی و دنیایی که منافعشان را در خطر میبینند با آن مخالفت کنند بهخصوص بهدلیل اصل برجسته و مسلم عدم سلطهگری و عدم سلطهپذیری که یکی از پایههای محکم این نظام است. این مخالفان برای تضعیف نظام، شبهات و اشکالات فراوانی را القا میکنند که یکی از آنها بحث شورایی شدن رهبری است تا استحکام نظام آسیب ببیند.
یک سوال هم از علاقهمندی خود شما به این موضوع بپرسیم. بحث ولایت فقیه برای شما از چهزمانی مطرح شد و چگونه شد که تصمیم گرفتید وارد این عرصه شوید و به انحای مختلف، چه با نگارش کتاب و مقاله و ایراد سخنرانی و چه در غالب یک روحانی متعهد به ولایت فقیه در پستهای مختلف از این نظریه، رهبری و امام دفاع کنید؟
مسئلهی ولایت فقیه در کتب درسی ما از سطح و خارج، در حد نصب قیم، تصرف در امور غایبان و قاصران و قضاوت در امور شرعی مطرح بوده و هست. در ایام تحصیل سطح، غیر از کتب درسی اولین نوشتهی سیاسی مربوط به این مسئله را که دیدم، رسالهی فداییان اسلام بود و در مدرسهی فیضیه در زمان تجرد و شرایط حکومت طاغوت، آن را خواندم. بعد که یک دورهی هفتساله به درس اصول امام خمینی (ره) رفتم و نظرات اصولی، بحث فقه و بعد کتاب «ولایت فقیه» ایشان را خواندم و طبعا از نظر بحث فقهی و اجتهادی به آن دریافت رسیدم. طبیعی بود که از نظر سیاسی هم باید به آن عمل میکردم. خداوند این توفیق را عنایت فرمود که در زمان امام در قم بودم و شاگرد ایشان و همچون دیگر شاگردان در حد توان خود عمل کردم. بخشی از فرازونشیب سیاسی و اجتماعی آن در تاریخ و قسمتی در کتاب خاطرات خودم آمده است که دلیلی برای بازگو کردن آن نمیبینم. الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّه؛ خدا را سپاس که ما را بدین راه راهنمود فرمود که اگر چنین نبود ما چنین راهنمایی نمیشدیم.
rajanews.com
- ۲ نظر
- ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۴۳