مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

: مسئله "جبر و اختیار" از دیرباز دغدغه‌ی ذهن بشر بوده  و هست و فلاسفه، حکما و کلامیون، بحث‌های بسیار گسترده‌ای در باره بیان داشته‌اند. عده‌ای قائل به "جبر محض" شدند، عده‌ی دیگر قایل به اختیار محض شدند و اندیشه اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، در مکتب اهل بیت علیهم السلام نیز فرمود: «نه جبر محض است و نه اختیار محض است، بلکه امری بین او است».

بهانه:

مطرح کردن "علم خدا" در این مقوله، بیشتر بهانه برای توجیهاتی است که در ادامه اشاره خواهد شد. چرا که مسئله "جبر و اختیار"، به نظام این خلقت بر می‌گردد. پس اگر جبر محض حاکم باشد، اولاً معلوم و مشهود همگان می‌شود و ثانیاً امکان انکار را از میان بر می‌دارد – و اگر اختیار محض باشد، هیچ قانونی بر نظام هستی حاکم نشده و همه چیز از همان اول متلاشی و معدوم می‌گردد، چرا که قوانین حاکم، جبر است و گریزی از آن نیست.

پس خدا هست – خدا (العیاذ بالله) نیست – خدا می‌داند – خدا (العیاذ بالله) نمی‌داند و ...، همه بهانه است.

بهانه برای نفی خدا:

دقت کنید که گاه خود بحث «جبر و اختیار»، بهانه‌ای است برای نفی غیر مستقیم و یا مستقیم خدا! می‌خواهند القا کنند که اگر جبر است، پس از خدا فعل پوچ، عبث و حتی ظلم صادر می‌شود – و اگر جبر نیست، پس خدا همه را به حال خود رها کرده است (اعتقاد یهودیان از گذشته)! اگر خدا می‌داند، پس خودش چنین کرده است و می‌کند، و اگر نمی‌داند، پس این خدا نادان و جاهل است! و چون هیچ کدام از این تعاریف و صفات به واجب الوجودی که هستی و کمال محض است راه ندارد، به جای نفی این اندیشه‌ها و تصورات غلط، خودش را نفی و انکار می‌کنند.

بهانه برای انکار معاد:

بدیهی است که اگر "جبر محض" حاکم باشد، دیگر هیچ دلیلی برای ارسال انبیا و انزال وحی و هدایت بشر باقی نمی‌ماند. پس دعوت، امر و نهی، رهنود، توصیه، تذکر و ... همه بی‌مورد است و بالبتع معاد، حساب و کتاب، عاقبت امور، پاداش و کیفر (بهشت و جهنم) نیز همه بی‌مورد خواه بود. پس به بهانه‌ی علم خدا، تمامی حکمت الهی و نیز هدایت، نبوت، وحی، کتاب ... و آخرت را تکذیب می‌کنند.

  • .......

 "ولیّ فقیه"، خودش یک فرد صالح، عالم، مدیر، مدبر، متخصص و قاضی القضات است"، وگرنه نمی‌تواند «ولیّ فقیه» باشد.

موضوع را می‌توان از جوانب متعددی مورد بحث و بررسی قرار داد، لذا در این مختصر فقط به چند نکته‌ی اصلی، اشاره می‌گردد.

الف – هر نظامی اصول، چارچوب، شاکله‌ و ساختاری دارد که رژیم سیاسی و حکومتش باید مبتنی و متکی بر آن باشد و حاکمانش نیز باید متناسب با آن باشند. این اصل کلی، فقط در خصوص "نظام سیاسی" نیست، بلکه هر نظام و ساختاری را شامل می‌شود. مثلاً نمی‌توانید (نباید) یک هنرپیشه، کارگردان یا فوتبالیست معروف و مشهور و توانمند را به ریاست و مدیریت یک بیمارستان عمومی یا تخصصی، یا پادگان نظامی بگمارید. یا مدیریت یک کارخانه صنعتی را به یک دانشجو یا طلبه‌ی ناآشنا با صنعت بدهید و ... .

ب – در یک نظام سرمایه‌داری (مثل امریکا و اروپا)، هم ساختار نظام حاکمش سرمایه‌داری است و هم قانون اساسی و سایر قوانین‌اش منطبق با ساختار سرمایه‌داری می‌باشد و هم حاکمانش از قوی‌ترین اشخاص یا احزاب سرمایه‌دار انتخاب می‌شوند. در یک نظام حزبی (مثل چین)، چه به سمت کمونیست متمایل شود و چه تغییر رویکرد به سرمایه‌داری دهد، همان حزب حاکم است. در یک نظام امپراطوری و پادشاهی (مثل انگلیس، هلند، بلژیک، سعودی و ...)، هر چقدر هم شعار دمکراسی داده شود، باز نظام پادشاهی و سلطنت حاکم است و حاکمان نیز از خانواده سلطنتی می‌باشند، حال خواه مرد باشند یا زن – فوق دکترا باشند، یا لیسانس یا حتی بی‌سواد – پیر باشند یا حتی نوجوان – در یک نظام دیکتاتوری که معمولاً با یک کودتای نظامی حاکم می‌شود، حتماً یکی از سران نظامی به حکومت می‌رسد و ... .

ج – نظام ما «جمهوری اسلامی ایران» است. پس بر پایه‌ی دو اصل استوار شده است: یکی جمهوریت (رأی اکثریت مردم) و دیگری "اسلامیت". یعنی رأی اکثریت، در چارچوب اصول و قواعد و فقه اسلامی. لذا وقتی شعار «مردم سالاری» از سوی خاتمی مطرح شد، مقام معظم رهبری، به «مردم سالاری دینی» اصلاح نمودند.

د – در یک نظام اسلامی، اصل بر این است که "اهداف" و بالتبع قوانین، منطبق با احکام اسلامی باشد که در مجموع به آن "فقه اسلامی" می‌گویند. پس کسی باید در رأس باشد که به "فقه اسلام" اشراف کامل دارد، که به چنین شخص و شخصیتی "فقیه" می‌گویند.

ﻫ – مرجعیت هم همین است. مردم از اقشار متفاوت، در صنوف گوناگون، در شئون گسترده و متعدد فردی و اجتماعی زندگی می‌کنند. یکی مجرد است، یکی متأهل، یکی خانه‌دار، یکی کارمند، یکی کارگر، یکی مدیر، یکی متخصص، یکی فرهنگی، یکی نظامی، یکی دانشجو، یکی طلبه ... و رییس جمهور و وزیر و وکیل و شهردار و ... – اما همه باید در چارچوب قوانین و احکام اسلامی حرکت کنند، لذا گفته‌اند که همگان یا مجتهد شوند و یا از مجتهد اعلم تقلید کنند.

نظام سیاسی نیز همین‌گونه است. در هیچ کجا، همگان رییس جمهور و وزیر و وکیل، یا پزشک و مهندس و هنرمند نیستند، بلکه کار را به متخصص واگذار می‌نمایند و در اسلام، متخصص رهبری یک حکومت، حتماً و حتماً یک "فقیه" است. پس اگر دکتر و مهندس نیز باشد، لازم است تا "فقیه" هم باشد تا بتواند نظام حکومتی را بر اساس اهداف و احکام اسلامی رهبری کند.

و – خداوند متعال، چنان چه در آموزه‌های قرآنی و اسلامی بسیار بر آن تأکید شده است، هدایت انسان و جامعه را بر عهده‌ی افراد «صالح» گذاشته و امر نموده است. بدیهی است که "صلاحیت" نیز شئون متفاوتی دارد، یک جنبه‌اش اشراف علمی به موضوع وظیفه و تکلیف است – یک جنبه‌اش توان اجرایی است – یک جنبه‌اش تقوای شخصی و سیاسی و اجتماعی است و ...، از این رو فرض مدیریت خوب، اگر چه توسط انسان‌های "ناصالح"، از اندیشه و نگاه و ساختار اسلامی خارج است، چنان که از حکم عقل سلیم نیز خارج است.

و /1– اکثر (تقریباً قریب به اتفاق) کشورها و نظامات حاکم بر آنها در جهان، توسط افراد، احزاب و قدرت‌های ناصالح اداره می‌شوند. به ویژه کشورهای قدرتمند مثل امریکا و اروپا – آنها به ظاهر امر، در برخی از امور نیز بسیار موفق عمل می‌کنند، اما این وضعی است که آنها در کشورهای خودشان پیش آورده‌اند و بر سایر کشورها و مردمان جهان تحمیل کرده‌اند. جنگ، خونریزی، تجاوز، غارت، وحشت، فقر عمومی فرهنگی، فقر عمومی اقتصادی، فقر عمومی امنیت و ... . این است نتیجه حکومت ناصالحان.

نکته:

البته ضمن دقت به این مهم که نه تنها احکام اسلامی، متوقف به طهارت و برخی عبادات نمی‌باشد، بلکه احکام اجتماعی و حکومتی آن به مراتب بیشتر و حساس‌تر می‌باشند، باید دقت داشته باشیم و بدانیم که هر مجتهد یا فقیهی نیز نمی‌تواند مرجعیت و ولایت سیاسی و حکومتی – یا همان رهبری جامعه و نظام سیاسی آن را بر عهده بگیرد، چرا که صرف علم به فقه کافی نیست. چنان که نه هر کسی بداند "ظلم بد است" کفایت می‌کند و نه هر کسی بداند "نماز واجب است" کفایت دارد، بلکه باید، ضمن اشراف علمی به تمامی جهات آن، خودش نیز مؤمن، متقی، مجاهد در حفظ حدود الهی و عالم به آن چه می‌داند و رهبری می‌کند باشد.

از این رو وقتی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، به ضرورت تقلید عوام از فقها اشاره می‌کنند، ویژگی‌های اصلی آنان را نیز بیان می‌دارند و تأکید می‌نمایند که این ویژگی‌ها در تمامی مجتهدین و فقها وجود ندارد و فقط بعضی از آنها قابل تقلید و پیروی می‌باشند. به این حدیث توجه کنید:

«الإمامُ العسکریُّ علیه السلام ـ بَعدَ تَقبِیحِ تَقلِیدِ عَوامِ الیَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَةِ ـ : فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم  .

فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، وذلکَ لا یکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم.‌» (الاحتجاج : 2/510/337)

ترجمه: امام عسکرى علیه السلام ـ بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علماى فاسقشان ـ : اگر (مسلمانان) از چنین فقهایى تقلید کنند ، مانند همان یهودیانى هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروى از فقهاى فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است .

اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد ، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگی‌ها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند‌، نه همه آنها.

نتیجه:

یک - در نتیجه، تا وقتی مردم، نظام جمهوری اسلامی ایران را برای نوع رژیم سیاسی و حکومتی در کشور خود انتخاب کرده‌اند، شاکله‌ی نظام اسلامی است و باید طبق فقه اسلام عمل کند، پس رهبری آن نیز باید با یک فقیه جامع الشرایط (مشروعیت و مقبولیت و توان و ...) باشد، که به او «ولیّ فقیه» می‌گویند. هر گاه مردم از این انتخاب و گزینه‌ی خود دست کشیدند و منصرف شدند، رژیم سیاسی و حکومتی تغییر می‌کند و رهبران دیگری بر آنان حاکم می‌شود.

دو – دقت شود که اگر حتی شخص رسول اکرم، امیرالمؤمنین و سایر معصومین علیهم السلام، رهبری نظام سیاسی و اداره کشور را به دست بگیرند، ولی مردم [اعم از مسئولین و عموم]، به رهبری او توجه نکنند – بی بصیرت شوند – تذکرها و هشدارها و رهنمودها را رعایت نکنند – غفلت کنند، تنبل شوند، بی‌انگیزه باشند – فقط نگران کمی رفاه بیشتر شخص خودشان باشند و ...، کاری از آنها بر نمی‌آید و انحرافات و مشکلات روزافزون می‌شود و حتی ممکن است پس از ترور رهبری (امام علی علیه السلام)، با رضایت تن به حکومت معاویه دهند و حتی به رغم علم و اطلاع به ظلم و فساد دستگاه یزیدی، به قتل امام حسین علیه السلام، راضی یا حتی خشنود باشند و بگویند: اگر چه حق نیست، اما قائله تمام می‌شود، جنگ و نزاع به پایان می‌رسد، تهدید و تحرم تمام می‌شود و احتمالاً سفره ما نیز کمی رنگین‌تر می‌شود! که البته نمی‌شود، بلکه همان دستگاه ظلم یزیدی، به شهرهای آنها می‌تازد و اموال و نوامیس آنها را برخود حلال می‌کند و خون‌ها می‌ریزد و سپس همگان را به صلابه می‌کشد. امروز هم همین طور است.

سه – اما دشمن (شیطان) دقیق و هواس جمع است، پس از ایجاد انحراف و اعوجاج در مسئولین و جامعه و بالتبع بروز مشکلات، رهبری صالح را نشانه می‌رود و القا می‌کند که ضعف‌ها به خاطر وجود اوست و اگر برداشته شود، یا به طور کل ریشه کن شود، حتی اگر ناصالحی حاکم گردد، وضع بهتر می‌شود! دشمن همین را می‌خواهد.

چهار – امروزه تلاش بسیار گسترده‌ای (حتی در داخل کشور)، برای تغییر نظام رهبری صورت می‌گیرد، از مباحث مطروحه در خصوص "رهبری شورایی" گرفته، تا انواع و اقسام فتنه‌های آشکار و پنهان و ریز و درشت دیگر علیه "ولایت فقیه و ولیّ فقیه، و مصداق بارزش در امروز"؛ و از جمله آنها، گرفتن انگشت اتهام در مشکلاتی که خودشان ایجاد و تحمیل می‌کنند، به سوی رهبری است. البته این شیوه برای عوام الناس است، چون می‌دانند که اهل علم و بصیرت، آگاه و هوشیارند.

*- و البته حتماً باید همگان بدانند که فشار خارجی بر تغییر اصول اساسی این رژیم و از جمله کنار گذاشتن "ولیّ فقیه"، به مراتب بیش از سایر فشارهای نظامی، تهدیدی، امنیتی، اقتصادی، تحریمی، هسته‌ای و ... می‌باشد. آنها خوب می‌دانند که بزرگترین و تنها مشکل آنها برای غصب، استعمار و استثمار دوباره این کشور و نیز تجزیه‌ی آن، همین حکومت اسلامی، به رهبری "ولیّ‌ فقیه واجد شرایط " می‌باشد. با سایر متخصص‌ها و مدیران، به ویژه اگر ناصالح نیز باشند، راحت‌تر می‌شود کنار آمد و به سهولت می‌توان فریب داد. چنان که مکرر در ایران و جهان، شاهد بوده و هستیم.

 http://www.rajanews.com/

  • .......

واکنش مقامات قضایی در مراجع قضایی به هنگام مواجه‌شدن با احکام حکومتی، متوقف بر نحوه برخورد با مبانی احکام حکومتی و قضایی است.

چکیده

حاکم جامعه اسلامی، به منظور اجرای احکام شرع یا اداره جامعه، به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم همواره بر اساس مصلحت در حوزه مسائل اجتماعی، اقدام به صدور احکام حکومتی می‌کند که از جملة آن، صدور حکم حکومتی در عرصة قضاست. واکنش مقامات قضایی در مراجع قضایی به هنگام مواجه‌شدن با احکام حکومتی، متوقف بر نحوه برخورد با مبانی احکام حکومتی و قضایی است.

ولایتِ «فقیه جامع الشرائط» و حاکمیت اسلامی، از احکام اولیه اسلام است. لذا جعل حکم حکومتی و تشخیص مصلحت توسط حاکم، مورد تأیید و خواست شارع می‌باشد. ولی فقیه، در جامعه، دارای ولایت تقنینی و اجرایی می‌باشد و لازمة این ولایت، صدور احکام حکومتی متزاحم با سایر احکام‌ است. هنگام تزاحم احکام حکومتی با احکام قضایی، از لحاظ عملی، تقدم با احکام حکومتی است.

واژگان کلیدی

جایگاه، حکم، حکم حکومتی، قضاء، حکم قضایی

مقدمه

مباحث و مسائل پیرامون حکم حکومتی در عصر حاضر، از مباحث جدی و جدید به حساب می‌آید. با پیروزی انقلاب شکوه‌مند مردم ایران، تحت ولایت و سرپرستی امام خمینی(ره)و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر اصلِ ولایت فقیه، بحث از ولایت فقیه و حکومت اسلامی؛ خصوصاً گستره و دامنه اختیارات ولی فقیه ـ که در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی آمده است ـ به‌طور جدی مطرح شد.  

با وجود تولید آثار مختلف (کتاب، مقاله، پایان‌نامه و...) در رابطه با فقه حکومتی، هنوز بسیاری از عرصه‌های این دانش و موضوعات آن، به‌طور شایسته و تفصیلی، مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته است. یکی از این موارد، نقش و جایگاه حکم حکومتی در عرصة قضاست که از کلیدی‌ترین مفاهیم و پایه‌های فقه حکومتی به‌شمار می‌رود.

گسترة وسیع اختیارات ولی فقیه در صدور احکام حکومتی و مباحث چالش‌انگیز پیرامون آن، ضرورت بحثِ مضبوط و خالی از هرگونه ابهام و تردید، در رابطه با نقش احکام حکومتی در حوزه قضاء را در دو محور فقه و قانون، بیش از پیش می‌طلبد و همین امر، نگارنده را بر آن داشت تا این مسأله را به بحث گذاشته و نتیجة آن را به شکل مختصر و مفید، در مسائلی از قبیل: امکان مخالفت با حکم حکومتی، قلمرو موضوعی حکم حکومتی، جایگاه احکام حکومتی در عرصة قضاء، چگونگی واکنش مقامات قضایی در مراجع قضایی، به هنگام مواجه‌شدن با احکام حکومتی و...، ارائه نماید.

به همین منظور، نگارنده در دو فصل، به روش توصیفی ـ تحلیلی، در صدد پاسخ‌گویی به سؤالات زیر می‌باشد:

۱. قلمرو و جایگاه قانونی حکم حکومتی در حوزه قضاء چیست؟

۲. رابطة حکم حکومتی با حکم قضایی چگونه است؟

آیا حاکم اسلامی می‏تواند در اداره امور مختلف کشور اسلامی؛ مثل امور حقوقی و قضایی و حل مسائل جدید آن، از احکام حکومتی استفاده نماید؟ آیا در هنگام تزاحم احکام حکومتی با احکام قضایی، تقدم با احکام حکومتی است؟ آیا هنگامی که حکم حکومتی از سوی حاکم واجد شرایط صادر شد، اطاعت از آن حکم بر همه آحاد جامعه از جمله قاضی، لازم است؟

الف) مفاهیم

طبق آن‌چه‌که مرسوم و در درک صحیح موضوع مؤثر است، ابتدا مفهوم لغوی و اصطلاحی حکم را مورد بررسی قرار دهیم.

۱. حکم

۱-۱. معنای لغوی حکم

«زبیدى» در «تاج‏العروس»، حکم را به‌معناى «قضاوت» دانسته است: «الحُکْم ـ بالضّم ـ القضاء فِی الشّی‏ء بانّه کذا أو لیس بکذا» (الزبیدی، ۱۴۲۵ق، ج۱۶، ص۱۶۰). هم‌چنین «ابن منظور»، در «لسان العرب» حکم را به‌معناى «قضاوت» دانسته‏ است (ابن منظور، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۷۰).

معناى دیگر براى این واژه، منع و بازدارندگى است. «راغب‏ اصفهانى» مى‏نویسد: «حکم، أصله منعٌ منعاً للاصلاح و منه سمّیت اللجام حکمه الدّابّة»؛ حکم در اصل، به‌معنای منع، به‌منظور اصلاح، صورت می‌گیرد، به همین منظور، «لِجامِ حیوان» نام‌گذاری شده است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۶ق، ص۲۴۸). در این معنا «ابن فارس» (ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۹۱) نیز با راغب اصفهانى موافق می‌باشد.

۱-۲. معنای اصطلاحی حکم

فقهاء حکم را در فصل مستقلى مورد بحث قرار نداده‏اند، بلکه به مناسبت‏هاى گوناگون در لابه‌لاى کلمات‌شان‏ آن را مطرح و تعریف و بعضى از احکام آن را متعرّض شده‏اند.

از آن‌جا که اصطلاح حکم، میان فقیهان با کاربردهاى گوناگونى مورد استفاده واقع شده تعریف‏هاى متعددى از آن نیز به چشم ‏مى‏خورد. از جمله:

۱. «شهید اول» می‌فرماید: «حکم شرعى، عبارت است از خطاب شارع که مربوط به اعمال مکلفان مى‏شود، حال به گونه ‏اقتضاء باشد یا تخییر» (شهید اول، بی‌تا، ج۱، ص۳۹).

۲. «محقق نائینى» در تعریف حکم مى‏نویسد: «حکم شرعى، عبارت است از آن‌چه‌که در مورد عمل مکلفان به گونه اقتضاء (وجوب، حرمت، کراهت و استحباب) یا تخییر(اباحه) جعل شده است» (نجفی خوانساری، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۱۰۶).

۳. «شهید صدر»Šمى‏نویسد: «حکم شرعى، تشریعى است که از طرف خدا براى منظم‌ساختن زندگى انسان صادر شده است» (صدر، ۱۳۸۹، ص۲۳و۱۶۱).

با توجه به تعاریف مذکور، حکم چیزی است که شارع مقدس، در بارة فعلی از افعال انسان جعل و اعتبار می‌کند؛ به این معنا که آدمی را از ارتکاب فعلی ممنوع کند یا به انجام‌دادن آن وادار سازد یا در انجام‌دادن و ترک آن اجازه و رخصت دهد (احکام تکلیفی) و یا بر فعل انسان، اثری مترتب کند(احکام وضعی).

تعریف حکم در فقه و حقوق، از اصطلاح حکم در منطق ارسطویی گرفته شده است. در منطق، وقتی نسبت میان موضوع و محمول و رابطة ثبوتی آن دو را بیان می‌کنند، به آن رابطة ثبوتی، (حکم) اطلاق می‌کنند. در اصطلاح فقه و حقوق نیز حکم، وقتی اطلاق می‌شود که ارتباطی توسط شارع، بین موضوع و محمول در یک قضیه شرعی برقرار می‌شود (صرامی، ۱۳۸۵، ص۸۱).

فتوا و حکم با یک‌دیگر متفاوت می‌باشند؛ فتوای مجتهد از مقوله اِخبار و طبعاً قابل صدق و کذب است، اما حکم از مقولة انشاء است و احتمال مطابقت یا عدم مطابقت در خود حکم معنا ندارد. هم‌چنین، فتوای مجتهد در حیطة مقلدین خودش نافذ است، اما دایرة شمول و نفوذ حکم ایشان، شامل سایر مقلدان و مجتهدان نیز می‌شود (امام خمینی، ۱۳۷۵، ص۱۲۴).

  • .......
بدبینی در قرآن به چه معنا است؟ علت، آثار و راه علاج آن چیست؟ افراد بدبین چه ویژگی هایی دارند؟
پرسش
1- کلمه بدبین (مثلا در قرآن) به چه معنا است؟ علت بدبینی چیست ؟ چرا انسانی بدبین می شود؟ 2- راه درمان بدبینی چیست؟ 3- آیا بدبینی همان سوءظن است؟ 4- نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟ و چه طور باید با آنان برخورد نمود؟ 5- اگر مرض بدبینی درمان شد برای مبتلا نشدن مجدد آن چه کاری لازم است ؟ 6- آیا انسان بدبین نسبت به همه افراد بدبین است یا نسبت به افراد خاصی؟ حال اگر جواب افراد خاص است مثلا چه افرادی (آیا در مورد کسانی که خیلی دوستشان دارد....)؟. 7- برای اینکه به آن مبتلا نگردیم باید چه کار کرد؟ 8- آثار بدبینی چیست؟ 9- ضررها و ضربه هایی که به شخص بدبین وارد می گردد بیشتر از چه جنبه ای است (روحی و...) و اگر ممکن است از همه جنبه ها برایم موضوع را باز کنید؟ 10- اگر کسی خود را در مورد بدبینی نسبت به دیگران اصلاح نکند و همین روند را ادامه دهد چه ضررهایی به دیگران وارد می کند؟ 11- آیا ضرر و ضربه هایی که به خودش وارد می کند بیشتر است یا ضرر و ضربه هایی که به دیگران و یا جامعه وارد می کند؟ 12- آیا برای کسانی که خود را اصلاح نکنند عذابی (اخروی) در پیش است؟ 13- آیا کسانی که به این صفت بد مبتلا هستند با اینکه خودشان از داشتن آن رنج می برند عذاب خواهندشد؟ 14-آیا به غیر از عذاب اخروی عذاب دنیوی هم دارد؟ 15- شخص بدبین چه جایگاهی در جامعه دارد؟ 16- آیا هم نشینی با شخص بدبین تأثیری در ما دارد؟ یعنی این امکان است ما هم بدبین شویم؟ 17- بدبینان بیشتر جوانان هستند یا نه همه قشر ها را شامل می شود در واقع منظورم این است که آیا داشتن این صفت بد در یک دوره سنی است یا نه داشتن آن در همه گروه های سنی یکسان است و محدود به سن نیست؟ 18- نظر روان شناسان نسبت به بدبینان چیست؟
پاسخ اجمالی

بدبینی یک حالت درونی و از صفات بسیار بدی است که از زوایای متعدد قابل بحث است؛ زیرا آثار منفی فردی و اجتماعی، روحی و جسمی، اخروی و دنیوی زیادی دارد. در منابع اسلامی ضمن بیان آثار و علل بدبینی، راه هایی برای درمان آن ذکر شده است.

 

پاسخ تفصیلی

بدبینی و بدگمانی که در منابع اسلامی از آن به سوء ظن تعبیر شده یک حالت درونی است که موجب عدم اعتماد شخص به دیگران و اطرافیانش می شود، از این رو نسبت به حوادث، وقایع، افراد و کارهای آنان با دید منفی نگریسته و آنها را به صورت نادرست تفسیر می کند. بدبینی "سوء ظن" یکی از گناهانی است که در مقابل آن خوش بینی (حسن ظن) می باشد که از صفات خوب است.

 

در یک تقسیم بندی سوء ظن را نسبت به متعلق آن به چهار قسم می توان تقسیم نمود:

 

1. سوء ظن به خدا

 

2- سوء ظن به خود

 

3- سوء ظن به دشمنان

 

4- سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و...

 

1. سوء ظن به خدا: سوء ظن به خدا یعنى بدگمانی نسبت به خداوند در مورد موجودات و انسان ها؛ نظیر ناامیدى از رحمت‏ خداوند که این کار امری ناپسند و حرام است. خدای متعال در قرآن می فرماید: «لا تیأسوا من روح‏ الله انه لاییأس من روح الله الّا القوم الکافرون».[1] چنین سوء ظنی کاملاً بی جا بوده و از گناهان بزرگ است؛ مؤمن با آن سعه رحمت و مغفرت الاهی نباید مأیوس از رحمت و مغفرت و عفو الاهى باشد و لو با گناه جن و انس باشد.[2]

 

کارهایی؛ نظیر گناه زیاد، جهل و عدم شناخت خداوند، بخل و ... موجب می شود تا انسان به خداوند بدگمان شود. در روایتی آمده است که بخل موجب سوء ظن به خداوند مى‏گردد.[3]

 

با آشنایی و شناخت از اموری که موجب سوء ظن به خداوند می شوند، باید با برطرف نمودن آن اسباب، موجبات خوش بینی را فراهم نمود. امام رضا (ع) فرمود: به خداوند حسن ظن پیدا کنید؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: من به حسن ظن توجه دارم، اگر او خیر در نظر بگیرد به خیر خواهد رسید و اگر سوء ظن داشته باشد باز هم به آن خواهد رسید.[4]

 

2. سوء ظن به خود: خوش بینی زیاد و بی مورد به خود، موجب تنزل و رکود و موجب بی مهری دیگران نسبت به ما خواهد شد، امام رضا (ع) فرمود: "ر کس از نفس خود راضی باشد افراد ناراضی از او زیاد خواهند شد".[5] هم چنان که سوءظن به خویشتن در صورت عدم افراط موجب تکامل آدمى است، امام على‏ (ع) مى‏فرماید: "یکی از صفات متقین سوء ظن داشتن به خود است".[6]

 

3. سوء ظن به دشمن: چنین سوء ظنی یکی از امور پسندیده و ممدوح است و باعث می شود تا انسان لحظه ای از مکر و حیله دشمنان غافل نماند. چه بسا ممکن است دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیر خواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند، اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. براین اساس نباید به سخنان و حرکات او خوش بین بود. حضرت علی (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر می فرماید: "مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند پس دور اندیش باش و حسن ظن خود را متهم کن".[7]

 

4. سوء ظن به نزدیکان، دوستان، مؤمنان و ...: اما سوء ظن به نزدیکان، دوستان ، مؤمنان و... که ظاهراً سؤال شما نیز ناظر به این مسئله است، از منابع و متون اسلامی به دست می آید که چنین چیزی به جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، وابستگی زیادی دارد.

 

الف. اگر در محیطی زندگی می کنیم که اکثر مردم آن اهل گناه و معصیت هستند و در آن جامعه عدالت جایش را به بی عدالتی و ستم داده و هر کس تنها به فکر دنیای خود است، بدیهی است که در چنین جامعه ای اصل بر عدم اعتماد و بدگمانی است؛ از این رو است که می بینیم امام هادی (ع) می فرماید: "ر گاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب شد نباید به کسی گمان نیک برد، مگر این که خوبی او بر تو معلوم شود".[8]

 

ب. اما اگر در یک جامعه ای زندگی می کنیم که اساس آن بر عدالت استوار است و انسان های مؤمنی در آن زندگی می کنند، در چنین جامعه ای باید خوش گمان بود و از بدگمانی دوری جست؛ چون در جامعه ای که بر اساس اعتماد بنا شده باید اعتماد نمود. خداوند در این زمینه می فرمایند: "ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که ظن و برخی پندارها معصیت است...".[9] امام هادی (ع) می فرماید: "ر گاه روزگاری بود که عدالت در آن بر ستم غالب شد، حرام است به کسی گمان بد ببری، مگر این که بدی او بر تو معلوم شود".[10] از نظر اسلام آبروی شخص مسلمان دارای احترام و ارزش خاصی است و خداوند برای حفظ و آبروی مسلمان، سوء ظن را نهی نموده است. مفسران گفته اند که مراد اجتناب از ظن که در قرآن آمده است، بدگمانی نسبت به مسلمان است.[11] بنابر این شخص مسلمان باید اعمال دیگران را حمل بر درستی و صحت نماید، هرچند در ظاهر نادرست به نظر رسد و حملش بر کارهای درست دشوار باشد.

 

در روایتی پیامبر (ص) می فرمایند: "برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش".[12]

 

اما سؤال های دیگری که پیرامون بد بینی مطرح شده است به همان ترتیب به پاسخ اجمالی آنها می پردازیم.

 

علت بدبینی چیست؟

 

برای بدبینی علت های مختلفی بیان شده است از جمله:

 

1. آلودگی درون و بیرون: افرادی که خود آلوده اند دیگران را مانند خود می بینند.

 

2. همنشینی با بدان: وقتی که انسان با افراد فاسد نشست و برخاست داشت طبیعی است که نسبت به همه افراد بدبین شود؛ چون تصور می کند معاشران او نمونه هایی از مردم اند. در حدیثی امام علی (ع) می فرماید: "منشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود".[13]

 

3. زندگی در محیط های فاسد.

 

4. عقده حقارت. کسی که گرفتار خود کم بینی است و یا از سوی دیگران مورد تحقیر واقع گشته است، چنین شخصی سعی می کند دیگران را هم در محیط فکر خود حقیر و پست و آلوده و گنه کار حساب کند تا از عقده خود بکاهد و آرامش کاذبی به خود بدهد.

 

بعضی از راه های درمان بدبینی

 

1. تقویت عقل و خرد: بدبینی از آثار کمبود عقل و خرد است که هر چیزی را نادیده قبول می کند. امام علی (ع) می فرمایند گمان درست از ویژگی های خردمند است.[1]

 

2. دوری از تکبر و غرور

 

3. حمل بر صحت کردن: انسان بدبین باید اصل را بر کرامت انسان ها بگذارد.

 

آیا بدبینی همان سوء ظن است؟

 

بدبینی ترجمه فارسی سوء ظن است و فرقی بین آنها نیست.

 

نظر قرآن در مورد بدبینان چیست؟

 

قرآن به این مسئله اشاره نموده و آن را از گناهان به حساب آورده است. قرآن می فرماید: "اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید؛ چرا که بعضى از گمان ها گناه است".[14]

 

اگر بدگمانی درمان شد برای این که دو باره به آن مبتلا نگردیم چه کار لازم است انجام دهیم؟

 

پس از دوری از این خصلت بد طبعا همان اموری را که موجب ریشه کن شدن این حالت شده، باید تثبیت و تقویت نمود تا منجر به برگشت دوباره آن نشود.

 

آیا شخص بدبین به همه افراد بدبین است؟ یا به افراد خاصی؟

 

برای این مورد یک قاعده و قانون کلی وجود ندارد؛ زیرا این بستگی به افراد بدبین، مقدار و درجه بدبینی و ریشه آن دارد. بعضی وقت ها انسان به خاطر برخی از امور مثل دشمنی به فرد خاص، حسادت به او و ... به همان شخص بدبین است و نسبت به دیگران این حالت را ندارد و گاهی نیز نزدیک بودن به فردی باعث بدبینی او می شود که بر خلاف میلش عمل کنند او بدبین می شود. از کسی انتظار احسان دارد به او احسان نمی کند این کار را حمل بر بخل یا غرض می کند. اما گاهی نیز این صفت بد در کسی ریشه دوانده و جزء ذاتش شده، چنین شخصی به همه مردم، حتی همسر، فرزند، رفیق و ... بدبین است. امام صادق (ع) می فرماید: "بیش از دو سوم مردم به این گناه مبتلا هستند".[15]

 

آیا بدبینی عقاب دارد؟

 

تصورات و خطورات ذهنی انسان گناه محسوب نمی شود، اما آنچه که از آن نهی شده است این است که انسان نسبت به کسی گمان بد کند و فکرش به آن اعتماد کند و قلبش به آن مایل شود و طبعاً در عمل ظاهر گردد.[16]بنابراین سوء ظن دارای سه مرحله است. 1. قلبی، 2. زبانی، 3. عملی. آنچه از آن در قلب خطور می کند، مشمول تکلیف نیست؛ چون از اختیار خارج است، ولی آنچه از آن نهی شده است مربوط به زبان و عمل است.[17]

 

این گناه ممکن است برای تمام افراد بشر در تمام مراحل سنی پیش بیاید. توضیح این که مراد از "اجتناب از ظن" (که در سوره حجرات از آن نهی شده) اجتناب از خود ظن و گمان نیست؛ چون ظن، خود نوعى ادراک نفسانى است، و در دل باز است، ناگهان ظنى در آن وارد مى‏شود و آدمى نمى‏تواند براى نفس و دل خود درى بسازد، تا از ورود ظن بد جلوگیرى کند، پس نهى کردن از خود ظن صحیح نیست. مگر آن که از پاره‏اى مقدمات اختیارى آن نهى کند. پس منظور آیه شریفه نهى از پذیرفتن ظن بد است، مى‏خواهد بفرماید: اگر در باره کسى ظن بدى به دلت وارد شد آن را نپذیر و به آن ترتیب اثر نده. بنابراین، پس این که فرمود بعضى از ظن‏ها گناه است، باز خود ظن را نمى‏گوید؛ (چون ظن به تنهایى چه خوبش و چه بدش گناه نیست، براى این که گفتیم اختیارى نیست)، بلکه ترتیب اثر دادن به آن است که در بعضى موارد گناه است؛ مثل این که نزد تو از کسى بدگویى کنند، و تو دچار سوء ظن به او شوى و این سوء ظن را بپذیرى، و در مقام ترتیب اثر دادن بر آمده او را توهین کنى، و یا همان نسبت را که شنیده‏اى به او بدهى و یا اثر عملى دیگرى بر گمانت بار کنى که همه اینها آثارى است بد و گناه و حرام.[18] و چنین شخص مستحق عذاب اخروی است.

 

آثار بدبینی:

 

بدبینی و سوء ظن آثاری دارد که برخی از آنها عبارت اند از:

 

1. زوال امنیت: شخص بدبین به حریم شخصیت مسلمانان تجاوز می کند.

 

2. کنجکاوی در امور دیگران: شخص بدبین برای پیدا کردن شاهدهایی بر بدگمانی خود با تجسس از مسلمانان سلب آزادی می کند.

 

3. ابتلا به غیبت برادران مؤمن:[19] چون نسبت به کسى سوء ظن پیدا کرده است، غیبت را تجویز مى‏کند.[20]

 

4. از بین رفتن عبادات: حضرت علی (ع) می فرماید: بپرهیز از آن که گمان را بدگردانی؛ زیرا به راستی بدگمانی عبادت را از بین می برد و گناه را بزرگ می کند".[21]

 

5. از دست دادن دوستان و تنهایی و انزوا: امام علی (ع) می فرماید: "ر که بدگمانی بر او چیره شود جای آشتی با هیچ دوستی را باقی نمی گذارد".[22]

 

6. موجب ترس و بخل و حرص می شود: پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "اى على ترس و بخل و حرص غرائزى هستند که از سوء ظن تولد پیدا مى‏کنند".[23]

 

اما در مورد نظر روان شناسان نسبت به بدبینان به کتاب هایی که در این زمینه از جانب آنان نوشته شده مراجعه نمایید.

 



[1] میزان الحکم/ج7/ص3392.

 



[1] یوسف ، 87.

[2] طیب، سید عبد الحسین‏، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 416 و 417، ناشر انتشارات اسلام‏، تهران، چاپ دوم، 1378 ش‏.

[3] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج ‏1، ص 550، ناشر انتشارات عطارد، تهران، چاپ اول ، 1378 ش‏ ‏.

[4] همان، ج ‏2، ص 65.

[5]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 69، ص 317، «من رضى عن نفسه کثر الساخطون علیه».

[6] نهج البلاغه، خ 193، «فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون اذا زکى احدهم خاف مما یقال له».

[7]نهج البلاغه، نامه 53.

[8] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.

[9]حجرات،12، "یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن إثم".

[10]میزان الحکمة، ج 7، ص 3401.

[11]به تفاسیر قرآن در ذیل آیه 12 سوره حجرات مراجعه نمایید.

[12]میزان الحکمة، ج 12، عن رسول الله (ص) قال: "اطلب لاخیک عذرا فانلم تجد له عذرا فالتمس له عذرا".

[13]بحارالانوار، ج 71، ص 197،مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق. الامام علی (ع) قال: "مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار".

[14]حجرات، 12.

[15]کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 412، چاپ چهارم دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1365 ش. قال صادق (ع): یا اسحاق کم تری اهل هذا الآیة، "ان عطوا منها رضوا و ان لم یعطوا منها اذا هم یسخطون"، قال ثم قال هم اکثر من ثلثی الناس.

[16]فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 5، ص 268.

[17]طبرسی، فضل بن الحسن، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن ، ج 23، ص 218 و 219، ‏ناشر انتشارات فراهانى، تهران، چاپ اول‏، 1360 ش‏.

[18] ترجمه المیزان، ج ‏18، ص 483.

[19] دستغیب ،سید عبدالحسین، قلب سلیم، ج2، ص 183و 184و 185.

[20] مصطفوى‏، حسن، ترجمه مصطفوى، متن، ص 207، ناشر انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، تهران، چاپ اول، 1360 ش‏.

[21]شرح غرر الحکم، ج 2، ص 308، الامام علی (ع) قال: "ایاک ان تبسی الظن فان سوء الظن تفسد العباده و یعظم الوزر".

[22]شرح غرر الحکم، ج 5، ص 406، الامام علی (ع) قال: "من غلب علیه سوء الظن لم یترک بینه و بین خلیل صلحا".

[23] عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر، بحار الانوار، ج ‏2، ص 73.

  • .......

جریان معارض با انجام پروژه‌ی «حیازدایی» به دنبال چیست

فضای مجازی و اینترنت در دنیای امروز ما به‌گونه‌ای نفوذ کرده است که نمی‌توان زندگی بدون آن را تصور کرد، اما همین فضا آسیب‌های متعددی را با خود به دنبال داشته است که یکی از اصلی‌ترین آن‌ها تغییر سبک زندگی و شکستن مرز باورها و ارزش‌هایی همچون حجاب و حیا در میان بانوان و دختران جوان ماست…
پایگاه تحلیلی برهان: زهرا چیذری: امروزه می‌توان مدعی شد فضای مجازی و اینترنت در سطحی گسترده با فضای رئال رقابت دارد؛ با این تفاوت که این دنیای مبهم، اما جذاب، روز‌به‌روز گسترده‌تر می‌شود، اما دنیای پیرامون ما برای رشد و گسترش، لااقل زمان بیشتری نیاز دارد. همین گستردگی فضای مجازی اما سبب شده است تا در کنار تمامی کاربردها و ویژگی‌های منحصربه‌فردی که این شبکه را هر روز گسترش می‌دهد، شاهد بروز روزافزون چالش‌های متعددی نیز باشیم؛ چالش‌هایی که نه فقط در جامعه‌ای ارزشی همچون ایران، بلکه حتی در جوامع اروپایی و آمریکا نیز نگرانی‌هایی را در پی داشته است.
یکی از این نگرانی‌ها اثرگذاری اینترنت، به ویژه فضاهایی نظیر شبکه‌های اجتماعی و اتاق‌های گفت‌وگو بر رفتار و روابط اجتماعی افراد جامعه و از بین بردن قبح و حدود روابط زن و مرد است. اگر شما هم به شبکه‌هایی نظیر فیسبوک سری زده باشید، به عمق این نگرانی پی می‌برید.
یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که در پی توسعه‌ی سریع جوامع ایجاد می‌شود، تضادهای فرهنگی جامعه‌ی مد نظر با ابزار و دستاوردهای توسعه است. در این میان، بدیهی است با سرعت گرفتن رشد توسعه، این تضادها به شکل برجسته‌تری نمایان می‌شوند و آسیب بیشتری را متوجه آن جامعه می‌کنند. از همین روست که جوامع در حال توسعه، همواره در کنار بهره‌گیری از فواید تغییر ساختار اجتماعی و اقتصادی، با تبعات ناشی از تغییرات فرهنگی ناشی از این پیشرفت سریع دست‌وپنجه نرم می‌کنند. از سوی دیگر، در دنیای کنونی ارتباطات و فناوری اطلاعات، سرعت توسعه‌ی صنعتی و علمی آن‌چنان از فراهم آمدن زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی پیشی گرفته است که خیلی وقت‌ها به نظر می‌رسد اخلاق و ارزش‌ها در جاده‌ی توسعه زیر گرفته می‌شوند.
فروپاشی نظام‌های اخلاقی در جامعه‌ اما به معنای در دست داشتن ابزار علم بی‌تعهد است. ورود اینترنت و گسترش لحظه‌ای کاربران اینترنتی، بدون فراهم آمدن زیرساخت‌های فرهنگی لازم، به مثابه‌ی شمارش معکوس بمبی در میان ارزش‌ها، باورها و هنجارهای ملی‌مذهبی و در یک کلمه «سبک زندگی» ماست. البته این تکنولوژی، خدمات بسیاری را برای ما فراهم می‌آورد و بسیاری از امور را برایمان تسهیل می‌کند و باید اذعان داشت در دنیای امروزی نمی‌توان از این تکنولوژی چشم‌پوشی کرد.
ا
  • .......

  • .......

  • .......

فاطمه نیک بخت
امام‌رضا(ع) می‌فرماید: «مردم اگر محاسن کلام ما را بشناسند، حتما از ما تبعیت می‌کنند» این کلام معصوم دو رسالت مهم را برای ما ایجاب می‌کند: نخست شناخت کلام اهل‌بیت(ع) و آموزه‌های وحیانی اسلام و دوم معرفی و شناساندن این کلام و آموزه‌ها به دیگران. اهمیت این سخن را زمانی بیشتر لمس می‌کنیم که چهره‌های نخبه و دانشمند و فرهیخته مکتب‌ها و مسلک‌های دیگر به راه اسلام و اهل‌بیت(ع) می‌گروند و پاسخ سؤال‌ها و مجهولات خود را تنها در مکتب اسلام اهل‌بیت(ع) می‌یابند. روژه‌گارودی‌ها و تیجانی‌ها و... تنها نمونه‌هایی از این دست هستند. در این رابطه مصداق دیگری از چهره‌های نخبه و تحصیلکرده غربی‌ها را مطرح می‌کنیم که در دو حوزه مهندسی و پزشکی به مدارج علمی دست می‌یابد و پس از آشنایی با مکتب اهل‌بیت(ع) و تحقیق و تتبع درباره آن، از دین مسیحیت به اسلام و اهل‌بیت(ع) می‌گرود و پس از سفر به ایران با یک خانواده مذهبی و متدین ازدواج می‌کند و هم‌اکنون در یکی از بیمارستان‌های تهران به خدمت مشغول است.
گفت‌وگوی زیر که با مجله «زن‌روز» کیهان صورت گرفته است، در واقع جلوه دیگری از عظمت کلام امام‌رضا(ع) را برای ما به اثبات می‌رساند که اینک تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.
*چرا نام حسین را برای خود انتخاب کردید؟ 
 - به خاطر روحیه جهادی امام حسین‌علیه‌السلام و اینکه ایشان دنبال مبارزه بودند. الان هم زمانی است که همه ما باید با شیطان مبارزه کنیم. 
*برایمان کمی از فعالیت‌هایتان در کشور اسپانیا بگویید. 
  - من زمانی که دوره دبیرستان را به پایان رساندم، رشته مهندسی الکترونیک (مخابرات) را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کردم و بعد از اتمام آن برای خدمت سربازی وارد نیروی دریایی اسپانیا شدم. در نیروی دریایی پیشرفت بسیار خوبی داشتم و به همین خاطر مدتی را در وزارت دفاع اسپانیا مشغول شدم. بعد از مدتی یک پیشنهاد کاری خوب از کمپانی IBM که یک شرکت آمریکایی است داشتم و در آنجا مشغول به کار شدم. شاخه‌‌ای که من در آن کار می‌کردم شاخه بسیار جالبی بود که به هوش مصنوعی ارتباط داشت. بعد از مدتی برای طی کردن دوره‌ای آموزشی به لابراتوار کمپانی IBM در کالیفرنیا رفتم. آنجا به یادگیری سیستم‌های پیشرفته «تحلیل داده‌ها» مشغول شدم که پس از پایان دوره، گواهینامه بین‌المللی دریافت کردم که این مدرک از معتبرترین مدارک در زمینه هوش مصنوعی است. بعد از آن به اسپانیا برگشتم و وارد بخش خاورمیانه کمپانی IBM شدم. در همان زمان به یک نرم‌افزار درباره رفتارهای انسانی دست یافتم. بعد از آن پروژه‌های مختلفی را درباره عامل انسانی کار کردم. چون به انسان‌ها و رفتارهایشان علاقه داشتم. به سراغ رشته پزشکی رفتم و در کنار کارم به مدت ۶ سال این رشته را خواندم و به پایان رساندم. 
*چطور با اسلام آشنا شدید و نسبت به آن علاقه پیدا کردید؟ 
  - از همان ابتدا که توانستم خودم را بشناسم مذهب کاتولیک من را راضی نمی‌کرد. زمانی که در کمپانی IBM مشغول فعالیت بودم کم‌کم شروع کردم به مطالعه ادیان مختلف از جمله اسلام. در مادرید، اهل تسنن از جمله کشور عربستان سعودی مساجد متعددی دارند که من به آنجا می‌رفتم تا از نزدیک با دین اسلام آشنا شوم. این دوران مصادف بود با تحصیل من در رشته پزشکی که لطف خدا شامل حالم شد و یکی از همدوره‌ای‌های من در این رشته یک شیعه عراقی بود که او برایم از تشیع گفت و من را با آن آشنا کرد. 
از طرف دیگر من با اینکه در کمپانی آمریکایی IBM کار می‌کردم ولی از آمریکا و سیاست‌هایش متنفر بودم. این نکته قابل توجه است که بگویم بر‌‌خلاف تبلیغات غرب، اکثر مردم اروپا از آمریکا دل خوشی ندارند و از آن ناراضی هستند. دقیقا در همان دوران، آمریکا حمله به کشورهایی چون افغانستان را شروع کرده بود که باعث ناراحتی من بود. تبلیغات منفی بسیاری علیه ایران می‌کرد و البته خود کمپانی  IBM هم به ما دستور داده بود حق نداریم درباره کشورهای ایران، لیبی، کوبا، کره شمالی و سوریه ارتباطی برقرار کنیم که تأکید اصلی‌شان هم روی کشور ایران بود. همه اینها و علاقه من به شناخت حقیقت باعث شد به جستجو و مطالعه درباره ایران بپردازم.
همان زمان سفارت ایران در اسپانیا یک دوره آموزشی زبان فارسی را برگزار می‌کرد و من برخلاف دستور کمپانی در این کلاس‌ها شرکت کردم. آنجا با آقای «امیر پورپزشک»، رایزن فرهنگی ایران آشنا شدم و ایشان درباره دین اسلام و مذهب شیعه بیشتر برایم توضیح دادند که من را مصمم کرد به دین اسلام مشرف شوم. چندماه بعد از این موضوع به من اطلاع دادند یک دوره آشنایی با دین اسلام در قم توسط آیت‌الله ربانی می‌خواهد برگزار شود که از من نیز دعوت شد. این اتفاق برای من فرصت بی‌نظیری بود که به ایران بیایم و از نزدیک با ایران و دین اسلام آشنا شوم. این سفر بسیار عالی بود. در این سفر من به زیارت حضرت معصومه‌سلام‌الله‌علیها و مسجد جمکران رفتم و احساسی را تجربه کردم که تا به آن روز در هیچ‌جا تجربه نکرده بودم. 
*در صحبت‌هایتان اشاره کردید مذهب کاتولیک شما را راضی نمی‌کرد. چرا؟
 - در این مذهب مسائل عجیبی وجود دارد که هیچ پاسخی برای آن پیدا نمی‌کنید. مثلا اینکه حضرت مسیح، هم خداست و هم پسر خدا. این مسائل با عقل سازگار نیست. حتی من یک‌بار در این زمینه از یک کشیش سؤال کردم. او گفت: اینها راز است و ما نمی‌توانیم متوجه شویم. از طرفی در طی قرون متمادی مذهب کاتولیک دچار تحریفات بسیاری شده که حتی در کتاب آسمانی آن انجیل هم تأثیر داشته و ما نسخ فراوانی از انجیل را می‌بینیم در حالی‌که قرآن در همه‌جا به یک صورت است. این مسائل باعث شده بود من قبل از تشرف به اسلام حتی دین کاتولیک را هم کنار بگذارم و به صورت کلی منکر همه چیز بشوم. 
*از وضعیت اجتماعی ـ فرهنگی اسپانیا و به‌طور کلی اروپا کمی‌ برایمان بگویید.
 -  تا همین چند سال قبل اوضاع اروپا یکسان بود و تحولات زیادی دیده نمی‌شد. اما در چند سال اخیر به ناگاه همه چیز عوض شد و معنای خیلی از امور تغییر کرد و اتفاقات عجیبی افتاد. به وجود آمدن جریان فمینیسم یا همجنس‌گرایی و یا فساد مالی و بحران‌های اقتصادی از جمله این اتفاقات بود. مثلا بسیار جای تعجب دارد زمانی که من دانشجوی پزشکی بودم به ما می‌گفتند همجنس‌گرایی یک بیماری است اما به ناگاه این مسئله تغییر کرد و نه تنها این مسئله بیماری به حساب نمی‌آید بلکه یک امتیاز است. به طوری‌که خیلی از وزرای اسپانیا همجنس‌گرا هستند و به آن افتخار هم می‌کنند. این اتفاقات تمام قوانین زندگی را تغییر داد. مسئولین، این موارد را در کتاب‌های آموزشی مدارس وارد کردند تا از همان کودکی، بچه‌ها با این افکار مسموم رشد کنند.
از نظر سیاسی در اروپا برخلاف تبلیغات گسترده، خبری از آزادی و دموکراسی نیست. مثلا در اسپانیا ما کلا دو حزب داریم که پشت پرده آنها یکی است فقط با همدیگر تعویض می‌شوند. ایرانی‌ها که از دور به این مسائل نگاه می‌کنند از زرق و برق ظاهری غرب خوششان می‌آید و فکر می‌کنند آنجا مهد آزادی و تمدن است در حالی‌که همین ظواهر هم اکثرا از راه وام‌های هنگفتی که اسرائیل به آنها داده، فراهم شده است. این بخشش اسرائیل هم به این جهت است که در موقع لزوم بتواند از آنها امتیاز دریافت کند.
من با دیدن این اتفاقات در غرب احساس می‌کردم یک نیرویی فوق نیروی بشر آن را هدایت می‌کند که آن نیروی شیطان است. گرچه من آن زمان هنوز مسلمان نبودم ولی شیطان را با تمام وجود حس کردم. و بعد با کمی تفکر به این نتیجه رسیدم که حتما باید نیرویی مقابل آن باشد که بتواند با آن مبارزه کند که آن نیروی خداست و البته چون نیروی خداوند را بسیار بالا می‌دانستم به این نتیجه رسیدم که باید از طرف خدا کسی برای مقابله با نیروی شیطان فرستاده شود که بعد از اسلام آوردن فهمیدم آن فرستاده وجود حضرت مهدی‌(عج) است. 
*حس و حال شما در لحظات تشرف به دین اسلام چگونه بود؟
 - احساس می‌کردم دوباره می‌خواهم متولد شوم. می‌دانستم با ورود به دین اسلام وظایف و مسئولیت‌های جدیدی پیدا می‌کنم که باید به انجام آن وفادار باشم. 
*چرا مذهب شیعه را انتخاب کردید؟ 
 - اطلاعاتی که در این زمینه به دست آوردم من را متوجه کرد راه مستقیم و آدرس صحیح همان چیزی است که از طریق امامان داده شده است به همین خاطر به این مذهب علاقه‌مند شدم. 
*واکنش خانواده‌تان در برابر اسلام آوردن شما چه بود؟ 
  - خانواده ما یک خانواده معتقد بود که خیلی از اصول را رعایت می‌کرد. نکته‌ای خدمتتان عرض کنم که جالب است. من از بچگی تا به حال نه مشروب خوردم و نه گوشت خوک. البته نه به خاطر مذهب بلکه پدر و مادرم به خاطر مسائل بهداشتی بر ما ممنوع کرده بودند. 
در اروپا خانواده به معنای خانواده ایرانی مفهوم ندارد. پدر من چند سال قبل فوت کردند و مادرم هم پیر هستند و دچار بیماری آلزایمر. در نتیجه به او در این مورد چیزی نگفتم. خواهرانم از کاتولیک‌های متعصب هستند و اگر از این ماجرا اطلاع پیدا کنند ممکن است رابطه‌شان را قطع کنند به همین خاطر به آنها نیز اطلاعی ندادم اما با دوستانم در این زمینه صحبت کردم تا جایی‌که یکی از آنها می‌گفت درباره دین اسلام تصورم بسیار غلط بود.
*آیا بعد از تشرف به اسلام مشکلاتی برای شما به وجود آمد؟ 
 - زمانی که من از ایران به اسپانیا بازگشتم به من مأموریت داده شد که باید به حیفا بروم. من هم از آنجا که درباره قتل‌عام فلسطینی‌ها توسط اسرائیل مطالبی می‌دانستم با این موضوع مخالفت کردم و اعلام کردم نمی‌روم. دوستان بخش امنیت کمپانی IBM به من گفتند اگر نروم مشکلات جدی برایم به وجود می‌آورند که همین هم شد. آنها مرا تحت فشار قرار دادند و حتی برای آمدن به ایران مورد بازجویی و مؤاخذه قرار گرفتم که باعث شد من کمپانی را ترک کنم و از درآمد خوب آنجا بگذرم و به پرو بروم. در حال حاضر هم تحت پیگرد قضایی هستم و اگر به آنجا برگردم ممکن است مرا به زندان بفرستند. البته آنها در دادگاه هیچ وقت دلیل اتهام را صریح نمی‌گویند بلکه با یک جرم ساختگی مثل حمل مواد مخدر شما را متهم می‌کنند.
*چه چیز در اسلام بود که باعث شد به خاطر آن این مشکلات را تحمل کنید؟ 
 - درون اسلام هر چه دیدم زیبایی بود. فلسفه اسلام، احکام آن و... همه با دلیل و منطق بود واین چیزی بود که باعث شد من دین اسلام را انتخاب کنم و در برابر مشکلات بایستم. 
اسلام چیزی است که تمام مردم روی کره زمین به آن احتیاج دارند. با اتفاقات ناخوشایندی که برایتان مختصری از آنها را گفتم و هر روزه ابعادش در غرب گسترده‌تر می‌شود دنیا به دین اسلام احتیاج دارد. من همیشه می‌گویم کشورهای غربی بیشتر از هوایی که تنفس می‌کنند به اسلام نیاز دارند.
*کدام یک از ابعاد اسلام برای شما جذابیت بیشتری داشته است؟ 
 - با توجه به اینکه من خودم آدم اهل علمی ‌هستم و با توجه به رشته مهندسی که خواندم و ذهنم بسیار سیستماتیک طراحی شده، احکام اسلام برایم بسیار جالب است. در اسلام برای تمام مسائل، قانون و احکام خاصی در نظر گرفته شده است. من رساله امام خمینی(‌ره )را دانلود کرده و مطالعه می‌کنم و این همه قانون برایم بسیار جذاب است.
*رابطه‌تان با قرآن چگونه است؟ 
 - من قرآن را زیاد می‌خوانم اما فهم تمام آیات آن برایم مقدور نیست بلکه به تفسیرهای اسپانیایی که از طرف همان گروه قم به من معرفی می‌شود رجوع می‌کنم.
یک نکته جالب برایتان بگویم. من وقتی ۸ ساله بودم با پدرم به مغازه‌ای رفتیم. در آنجا کتابی بود که من از پدرم درباره‌اش سؤال کردم و پدرم برایم گفت که این قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است و بعد هم آن را برایم خرید که من آن را نگه داشتم تا زمانی که اسلام آوردم و آن را خواندم. 
*رابطه حسی و درونی شما با کدام یک از ائمه بهتر است؟ 
 - درست است که من به همه امامان علاقه دارم اما به خاطر اینکه امام زنده ما حضرت مهدی‌(عج) است و ما وظیفه داریم هر کاری از دستمان برمی‌آید برای ایشان انجام دهیم، یک حس خاص به ایشان دارم. حتی خیلی از وقت‌ها که از خواب بلند می‌شوم از اینکه هنوز کاری در این زمینه انجام ندادم بسیار ناراحت می‌شوم. البته من طرح‌های بسیاری را ارائه دادم حتی تلاش کردم کتاب بنویسم اما کمکی دریافت نکردم و گاهی به من گفته شده است که نمی‌شود به شما اعتماد کرد! حتی من شنیدم که آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند که دعا برای انتظار خوب است اما کافی نیست و باید عمل هم در کنارش باشد. 
*به نظرتان درحال حاضر بهترین شیوه برای تبلیغ اسلام کدام است؟ 
   - این سؤال بسیار خوبی است. به نظر من باید در دو جهت کار کرد. یکی در بعد خارج و دیگری در بعد داخل ایران. چون با توجه به شرایطی که من از داخل ایران و اعتقادات جوانان آن می‌بینم باید در داخل هم کارهایی صورت بگیرد. 
در بعد داخلی باید رفتار جوانان مورد تحلیل واقع شود و علت دوری برخی جوانان از اعتقادات را در بین آنها مشخص کنیم. همین‌طور باید فیلم‌هایی درباره واقعیت زندگی غربی ساخته و برای کودکان و نوجوانان نمایش داده شود تا آنها شیفته غرب و زندگی آنجا نباشند. یا کتاب‌های مختلف نوشته و کنفرانس‌های مختلف و جذاب برگزار شود. 
در بعد خارج هم باید با مطالعه دقیق و علمی کشورهای مختلف، برای هر کشوری با توجه به فرهنگ آن نسخه‌های متفاوت ارائه داد. در حال حاضر روش تبلیغ به این صورت است که یک روحانی به مسجدی کوچک در کشورهای مختلف فرستاده می‌شود گرچه این خوب است اما کافی نیست. 
ما در هر کشوری گروه‌های بزرگ ضداسرائیلی می‌شناسیم. از آنجایی که دشمن ما و آنها یکی است می‌توانیم از این فرصت استفاده کنیم و دین اسلام را به آنها نشان دهیم که به احتمال زیاد بسیاری از آنها به اسلام روی می‌آورند. 
*در این چند سال اقامت در ایران مردم و جامعه ایران را چگونه دیدید؟ 
 - به عقیده من و در نظر کلی، مردم ایران بهترین مردم دنیا هستند. مهربان، خونگرم و به راحتی ارتباط برقرار می‌کنند. اما در اینجا چیزهایی مثل حجاب بد و نادرست بانوان ناراحتم می‌کند. من با خیلی از جوان‌های ایرانی ارتباط برقرار کردم و با آنها حرف زدم. متأسفانه برخی از این جوان‌ها تحت‌تأثیر تبلیغات غلط و مسموم آمریکا و غرب قرار گرفته و باورهایشان را از دست داده‌اند. آنها فکر می‌کنند غرب یک بهشت است در حالی‌که من که آنجا زندگی کردم می‌دانم اینها همه دروغ است. 
نکته‌ ناراحت‌کننده دیگر عدم احترام به قانون و آمار بالای تصادفات در ایران است. در این تصادفات خیلی از جوانان جان خود را از دست می‌دهند که این اصلا خوب نیست. اگر کسانی که مسئول رسیدگی به این حوادث هستند نمی‌توانند کار درستی انجام دهند باید عوض شوند و کسانی که علم و تجربه بیشتری دارند در این جایگاه قرار گیرند. 
*بهترین کتاب‌هایی که خواندید چه کتاب‌هایی بوده است؟ 
 - یکی از کتاب‌هایی که خیلی دوستش دارم کتاب «مفاتیح‌الجنان» است. کتاب‌هایی که درباره حضرت مهدی‌(عج) نوشته شدند نیز جزو علاقه‌مندی‌های من هستندو یک کتاب با عنوان و زبان اسپانیایی از آیت‌الله ربانی در مورد اسلام هست که آن را هم دوست دارم. 
*نظرتان راجع به شخصیت امام خمینی(‌ره) چیست؟ 
 - زمانی که مبارزات امام برای انقلاب شروع شد من بچه بودم اما همان موقع هم یادم هست پدرم به ایشان خیلی علاقه داشتند و ایشان را بابت شجاعتشان تحسین می‌کردند. از اینکه ایشان قاطعانه و بدون هیچ ترسی روبه‌روی آمریکا ایستاده بودند، برایم بسیار قابل احترام بود. 
در حال حاضر هم که سخنان آیت‌الله خامنه‌ای را مطالعه می‌کنم یا همسرم برایم ترجمه می‌کند برایم بسیار جالب است. ایشان نسبت به غرب و زندگی غربی چنان دید دقیق و روشنی دارند که انگار مانند من سال‌ها در آنجا زندگی کرده‌اند و همه چیز را از نزدیک دیده‌اند. ایشان یک فرد خردمند و با بصیرتی هستند و من در مورد ایشان می‌توانم بگویم بالاتر از یک فرد هوشمند هستند. نکته جالب سخنان ایشان این است که با شجاعت تمام از آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمنان ما نام می‌برند و ترسی از این بابت ندارند. یکی از آرزوهایم این است که به زودی ایشان را از نزدیک ملاقات کنم. 
* در مورد حجاب بانوان چه نظری دارید؟
 - به نظر من حجاب برتر، چادر است. ارزش یک زن به ویژگی‌های درونی اوست نه به ظاهر و زیبایی‌هایش. زنانی که بدن و زیبایی‌هایشان را در معرض نمایش می‌گذارند کاری می‌کنند که مردان مثل یک شیء با آنها برخورد کنند. 
*اگر بخواهید کسی را به اسلام دعوت کنید، در یک جمله اسلام را برایش چگونه تعریف می‌کنید؟ 
 - به او می‌گویم اسلام دین دلیل و منطق است. مثل مذاهب دیگر نیست. می‌توانی پاسخ تمام سؤالاتت را در آن پیدا کنی. 
*اگر اجازه بدهید چند سؤال هم از همسرتان بپرسیم. لطف می‌کنید خودتان را معرفی کنید. 
 - فاطمه حدادی هستم. کارشناس هنر. 
*چطور با آقای خوان آشنا شدید؟ 
  - دو تا از دخترخاله‌های من زبان اسپانیایی می‌خواندند و در اینترنت با ایشان آشنا شده بودند. اربعین بود که ما تصمیم گرفتیم برای زیارت حضرت معصومه به قم برویم که دقیقا همان زمانی بود که ایشان برای گذراندن دوره اسلام‌شناسی به قم آمده بودند. دخترخاله‌های من از این قضیه اطلاع داشتند و پیشنهاد دادند در قم به دیدن آقای خوان هم برویم که بعد از آن دیدار، ایشان از من خواستگاری کردند. ما در ایران محرم شدیم و من با ایشان به پرو رفتم و ازدواجمان را در سفارت ایران در برزیل به ثبت رساندیم. چون ازدواج با یک فرد خارجی در سفارت به مراتب راحت‌تر از ایران است. زندگی در آنجا بسیار برای من سخت بود. زمانی که برای دیدن خانواده‌ام آمدم گفتم شما به ایران بیایید و زندگی‌مان را در اینجا ادامه دهیم که ایشان موافقت کردند. 
*خانواده‌تان با این ازدواج مخالفتی نداشتند؟
 -  چرا، تمام خانواده و فامیل با این ازدواج مخالف بودند. چون من فرزند کوچک خانواده بودم. پدر و مادرم ابتدا به شدت مخالفت کردند اما بعد از مدتی حامی من شدند و بسیار به من کمک کردند و هنوز هم همیشه در مشکلات پشتیبان ما هستند که جا دارد همین جا از ایشان تشکر ویژه کنم. 
* ازدواج با همسرتان در نحوه نگرش شما نسبت به اسلام تأثیری داشته است؟ 
 - بله، بسیار زیاد. دغدغه ایشان در مورد کمک به حضرت مهدی‌(عج) روی من هم تأثیر داشته است. از آنجایی که من مترجم ایشان در جلسات و کنفرانس‌های مختلفی که دعوت می‌شوند هستم، قبل از جلسات با من حرف می‌زنند، مطالب و فیلم‌هایی که پیدا می‌کنند به من نشان می‌دهند و برایم توضیح می‌دهند و خلاصه راه و روش زندگی من را عوض کرده‌اند. 
* از رفتار و برخوردهای ایشان در منزل و برخورد ایشان با دیگران بگویید.
 - اخلاق بسیار خوبی دارند. با همه مهربان هستند. در این ۴ سال زندگی مشترکمان تا به حال صدای بلند از ایشان نشنیده‌ام. خیلی اهل رعایت حلال و حرام هستند. برایشان بسیار مهم است که پولی بگیرند که برایش زحمت کشیده ‌باشند. در منزل بسیار کمک می‌کنند و رفتارشان به نحوی است که خانواده و اقوام من می‌گویند ایشان انگار از قبل مسلمان بوده است. من به خودشان هم گفته‌ام که ایشان هدیه خداوند به من هستند چون براساس انتخاب خودم شاید هیچ‌وقت ایشان را انتخاب نمی‌کردم.

  • .......


توسط نیروهای ارتش و کمیته های مردمی یمن

در پاسخ به متجاوزان سعودی و اماراتی در منطقه صافر


برای دریافت کلیپ اینجا کلیک کنید دریافت





http://www.mobarezclip.com/

  • .......
پاسخ: 

احساس خجلت و شرمندگی در برابر خداوند نسبت به پیشینه‏های سوء خود از بهترین حالات روحی و معنوی و زمینه ساز توبه و جلب رحمت و عنایت پروردگار است. کسی که مرتکب معصیت شده و سپس از کار خود پشیمان شود، لازم است توبه نماید و از خدا طلب آمرزش کند. خداوند در قرآن می فرماید:
«قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله أنّ الله یغفر الذنوب جمیعاً، إنّه هوالغفور الرّحیم.»(1)
بگو: ای بندگان من که (با گناه کردن) بر خود ظلم و ستم روا داشتید، از رحمت خداوند مأیوس و نا امید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد.» و در آیه ای دیگر می فرماید: «توبوا الی الله جمیعاً» (2) هر گناهکاری دعوت به توبه شده‏ است.
- توبه از هر گناهی(کبیره و صغیره) دو رکن اساسی دارد:
1- پشیمانی از گناه.
2- عزم بر ترک آن. امام علی(ع) می فرماید: «توبه به دل پشیمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترک نمودن است».(3) بر این اساس می توان گفت:
حقیقت توبه، پشیمانی از گناه و قصد و عزم جدی برای ترک آن است. اگر کسی به این حالت دست یافت، حقیقت توبه در او محقق شده است. توبه هر گاه حقیقى و واقعى باشد و از اعماق جان برخیزد، واقعاً از گناهى که مرتکب شده، احساس خجلت و ندامت کند و خود را در پیشگاه خدا شرمنده ببیند و در صدد کسب رضاى حق تعالى باشد, مقبول درگاه احدیت واقع شده و آثار و برکاتش نمایان مى گردد. هر چند گناه کبیره یا بسیار باشد.
رسول اکرم فرمود:
«هر مرضی، دارویی دارد. داروی گناهان، استغفار و طلب عفو و آمرزش از خدا است».(4)
شاعر چه زیبا سروده:
غرق گنه ناامید مشو ز دربار ما که عفو کردن بود در همه دم کار ما
توبه حقیقی در کنار انجام کارهای خیر و خداپسندانه، گناهکار را از گناهان پاک کرده و توبه کننده را محبوب خدا می سازد:«اِنّ الله یحبّ التوابین»(5) خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد.
بنابراین توبه راهکار خاصی جز پشیمانی از گناه و قصد و عزم جدی برای ترک آن ندارد. اما در عین حال توبه آداب خاصی دارد که باید آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1. غسل توبه؛
2. خواندن دو رکعت نماز؛
3. استغفار (درخواست بخشش)؛ گفتن هفتاد مرتبه« استغفر الله و اتوب الیه» بعد از نماز؛(6)
4. زمزمه دعاهای توبه؛
5. به سجده رفتن و قدری گریه کردن( هر چند به اندازه بسیار کمی باشد)؛
همچنین می توانید، در روز یکشنبه غسل کنید. وضو بگیرید و چهار رکعت نماز بخوانید. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را یک مرتبه بخوانید، بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کنید و آخرش بگویید: لا حول و لا قول الاّ بالله العلی العظیم، سپس این دعا را بخوانید: «یا عَزِیزُ، یا غَفّارُ، اغْفِر لی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ فَاًّنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ» پیامبر فرمود: هر کس از امت من این عمل را به‏ جا آورد، از آسمان ندا می‏شود که توبه ‏ات پذیرفته و همه گناهانت آمرزیده شد.(7)
درباره توبه می توانید کتاب هاى "قلب سلیم"و"گناهان کبیره" شهید دستغیب و کتاب "اخلاق عملی" از آیة الله مهدوى کنى و "معراج السعاده" از مرحوم ملا احمد نراقى را مطالعه کنید.

پی نوشت ها:
1. زمر(39) آیة 53.
2. نور(24) آیه 31.
3. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، دار الحدیث، 1416 ه.ق، ج 2، ص997، ماده «ذنب».
4. همان، ص997.
5. بقره (2) آیه 222.
6. ثقة الاسلام کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، طهران، 1365 ه.ش، ج 2، ص 435.
7. إقبال الأعمال، السید علی بن طاوس الحلی، دار الکتب الإسلامیة - طهران، 1367ه. ش، ص308.

  • .......