مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

 قسمت دوم

کودک آگاه و متعهد

فاطمه چگونه کودکى را پشت سرگذاشت؟ تاریخ براى ما چندان از دوران کودکى او در خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گزارش نداده است; با این حال از روایات موجود به دست مى آید که کودکى او همچون دیگر کودکان به بازى و سرگرمى نگذشت. در واقع او در خویش چنان نیرو و توانى مى یافت که زمینه و فرصتى براى رفتار کودکانه برایش باقى نمى گذاشت. گنجایش درون او بسى بیش از یک کودک ساده و معمولى بود. او در آن دوره دشوار از حیات پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بسان انسانى کامل در برابر کوشش ها و رنج هاى پدر، احساس مسؤولیت مى کرد. شخصیت مادر در نهاد این کودک شکل گرفته و او را در فضاى روحیات و معنویات آن بانوى گران قدر نهاده و نقش و جایگاه مادرى به او بخشیده بود.

فاطمه از آن روز که دیده بر جهان گشود، هر از چندگاهى پدر را خسته از فشار و آزار مشرکان شب هنگام بر سردر خانه مى دید; آن گاه او را در آغوش گرفته و با بذل دریاى مهر و عطوفت خویش از درد و رنج پدر مى کاست. روزى در مسجد الحرام، پدر را به نماز ایستاده دید; در حالى که جامه اش را مشرکان آلوده ساخته بودند. آن گاه او با اندوه تمام در حالى که سرشک غم از دیده فرو مى ریخت به پیش آمد و با دست هاى کوچکش به برطرف ساختن آلودگى ها پرداخت. بدین سان فاطمه از آغاز کودکى به ساحت تعهد و مسؤولیت پاگذاشته و با پذیرش آن براى حمایت از پدر و مهرورزى به او در کنارش قرار گرفته بود. پدرى که مادرش را از دیرباز در اوان کودکى از دست داده و همسر مهربانش نیز از جهان رخت بربسته و اکنون تنهاى تنها به همراهى زهرا نیازمند است. فاطمه کوچک نیز در حالى کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ایستاده و با تمام وجود به حمایت از او برمى خاست که پدر از هر سو مورد تهاجم قرار گرفته و او خود نیز با ابلاغ آیین جدید به تمام جاهلیت یورش برده بود. دشمنان از یک سو به او تهمت دیوانگى و جادوگرى مى زدند و از سوى دیگر با سنگ و کثافات بر او حمله مى بردند و به باد ناسزایش مى گرفتند تا آن جا که عمویش ابولهب نیز در برابرش نعره سر مى داد: اى قوم صد البته که او شما را جادو کرده است.([7])

رنج ها و سختى هاى تبلیغ دین بر دوش پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سنگینى مى کرد و او این همه را در روان بردبارش ذخیره مى ساخت و با دنیایى از صبر در برابر این فشار طاقت فرسا راست قامت مى ایستاد. محمد به خانه که مى رسید در ژرفاى اقیانوس مهر و عاطفه زهرا از نو نیرویى تازه مى یافت; چنان که گویا روزگارى در بهشت برین آرمیده است. عواطف زهرا نه همچون کودکى خام و گریه هایش نه تهى از شعور، بلکه دنیایى از بینش و آگاهى بود که براى کاستن از رنج هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و همراهى با آرمان هاى او به رویش گشوده مى شد.

فاطمه(علیها السلام) در همان دنیاى کودکى خویش، رنج هاى بزرگ پیامبر را رنج خویش احساس مى نمود و همه اهتمامات مقام نبوّت را در کنار دردهاى نبىّ در نهاد خویش مى گنجاند و طبیعى است که بازى و سرگرمى براى چنین کودکى بى معنى نماید. زمینه بازى و سرگرمى در اوقات فراغت انسان پدید مى آید و لذا کسى که خِرَدش را اندیشه اى سرشار و عاطفه اش را احساساتى لبریز و زندگى اش را واقعیّتى پایان ناپذیر در برگرفته است، دیگر فرصتى براى خوش گذرانى و اتلاف وقت نخواهد یافت. فاطمه زهرا(علیها السلام) این چنین و نه بسان دیگر کودکان پرورش یافت; تعهدى در احساس و عاطفه و نگرش و رفتار که در سرتاسر حیات او نمودار گشته بود. نسیم مهر و عاطفه فاطمى که دل و روان پدر را درمى نوردید، الهام بخش ما در زندگى خانوادگى امروز است. این شیوه تربیتى به ما مى آموزد که فرایند پرورش فرزندان برپایه تعمیق عواطف و تقویت مهرورزى در آنان استوار مى باشد. پدران و مادران در چنین فضایى به هنگام خستگى از بار سنگین زندگى بر ساحل عاطفه و محبت دختران و پسرانشان نشسته و از فشار آن بر روان خویش مى کاهند. بدین سان نقش هاى خانواده در فرایندى دو سویه جایگزین یکدیگر مى شوند; گاه فرزندان در نقش پدر و مادر به تعادل روانى والدینشان یارى مى رسانند و گاه والدین به هنگام بازى با کودکان در نقش همسالانشان ظاهر مى شوند و به این گفته پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)جامه عمل مى پوشانند که «هرکسى سروکارش با کودک افتاد، لاجرم زبان کودکى باید گشاد.»([8])

 

شبیه ترین مردم به پیامبر خدا

ابن عبدالبر در «الاستیعاب» به نقل از عایشه آورده است که «هیچ کس را همچون فاطمه در سخن و شکل و منش و رفتارِ با وقار به پیامبر خدا شبیه ندیده بودم; هرگاه به دیدار پیامبر مى رفت آن حضرت دست او را مى گرفت و بر او بوسه مى زد و برجاى خویش مى نشاند و هرگاه پیامبر به دیدنش مى رفت او دست پیامبر را مى گرفت و بر آن بوسه مى زد و او را بر جاى خودش مى نشاند.»([9]) این روایت را به عمد از منابع اهل سنت، نقل کردیم که در این زمینه کاملا بى طرف به شمار آمده و اتهام فرقه گرایى به آنها وارد نیست. مطالعه این روایت ما را به دو نکته مهم رهنمون مى سازد:

1) اندماج کامل شخصیت فاطمه در شخصیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به نحوى که در همه زمینه ها با او شباهتى تمام یافته و حتى بنا به برخى روایات دیگر روش راه رفتن او نیز بسان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گشته بود: «فاطمه بسان پیامبر راه مى فت و مانند او گام برمى داشت.»([10]) پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پدر او و مربى او و آموزگار او در زندگى بود. فاطمه در هر روز از اخلاق پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)توشه اى و از روح او معنویتى و از خرد او اندیشه و بینشى برمى گرفت. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مکه، همه زندگى فاطمه و در مدینه همواره بخشى از زندگى او بود; آن دو در شب و روز با یکدیگر زمزمه ها داشته و دختر بسان شاگردى مستعد در محضر پدر مى نشست و از دانش و اخلاق او بهره مى گرفت.

2) پیوند عمیق معنوى میان پیامبر و فاطمه منحصر به فرد بود; زیرا پیامبر با هیچ کس دیگرى این گونه برخورد نمى کرد که هنگام ورودش به احترامش برخیزد و بر او بوسه زند و بر جاى خویش بنشاند. فاطمه نیز با هیچ کس دیگرى به همین گونه رفتار نمى کرد. بنابراین رابطه آنها نه شکلى و ظاهرى و بلکه پیوندى عمیق در ژرفاى روح و روان بود.[7])   تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 66.

[8])   من کان له صبی فلیتصاب له - من لا یحضره الفقیه، ج 3، ب148، ص 312، ح21 و الوافى، ج12،  ص1388.

[9])   ما رأیت احداً کان اشبه کلاماً و سمتاً و هدیاً و دلا برسول الله من فاطمه، و کانت اذا دخلت علیه قام الیها فاخذ بیدها فقبّلها و اجلسها فی مجلسه، و کانت اذا دخل علیها قامت الیه فاخذت بیده فقبّلتها و اجلسته فی مجلسها - به نقل از اعیان الشیعه، ج 1، ص 307.

[10])   ان فاطمه اقبلت ما تخطئ مشیة رسول الله - مسند احمد، ج 7، ص 5401 و اعیان الشیعه، ج 1، ص 307.

[11])   کان رسول الله اذا رجع من غزاة او سفر اتى المسجد فصلى فیه رکعتین شکراً لله على انه ارجعه من سفره ثم ثنّى بفاطمة ثم یأتی ازواجه - به نقل از: اعیان الشیعه، ج 1، ص 307 و فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 3، ص 132 به نقل از صحیح ابى داود، مستدرک صحیحین و...  .

[12])   کان رسول الله اذا سافر آخر عهده بانسان من اهله، فاطمة و اول من یدخل علیه اذا قدم فاطمة - مسند ابن حنبل، ج 6، ص 370، این روایت را حاکم نیشابورى نیز با اندکى اختلاف در مستدرک خویش آورده است. نک: اعیان الشیعة، ج1، ص307.

[13])   به نقل از: اعیان الشیعه، ج1، ص 208 ترمذى نیز این روایت را در صحیح خویش نقل کرده و در کتاب عوالم سیدة النساء، ص 123 نیز آمده است. شیخ طوسى در امالى خود به نقل از جمیع بن عمیر نقل مى کند که «روزى به همراه مادرم به نزد عایشه رفتیم و من در آن مجلس از على یاد کردم. پس او گفت: هیچ مردى را محبوبتر از او نزد پیامبر و هیچ زنى را محبوب تر از همسر او نزد آن حضرت ندیده بودم.» نک: عوالم الزهراء، ص 124.

[14])   اعیان الشیعه، ج 1، ص 310.

[15])   صحیح مسلم، کتاب جهاد و سیره، باب آزارهاى مشرکان به پیامبر و هم چنین: صحیح بخارى، کتاب آغاز آفرینش، باب آزارهاى مشرکان به پیامبر و هم چنین فضائل الخسمة، ج 3، ص130.

[16])   انت منی ائتینی یا فاطمة - بحار الانوار، ج 43، ب4، ص 84، ج 6 و مسند فاطمه، ص 107.

[17])   قد فعلت، فداها ابوها، فداها ابوها، فداها ابوها، ما لآل محمد و للدنیا فانهم خُلقوا للآخرة - بحار الانوار، ج 43، ب4، ص 86، ح8 و مسند فاطمه، ص 106 و عوالم الزهراء، ص 213 و 263.

[18])   انت منی بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبی بعدی - الارشاد، ج 1، ص156 و صحیح مسلم، ج4، ص187 و بحار الانوار، ج2، ب29، ص486، ح3.http://www.bayynat.ir/

  • .......


فاطمه در خانه نبوّت

 قسمت اول

موهبت کوثر به پیامبر

زهرا دختر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و فرزندان او تنها نسل پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) هستند. در شأن نزول سوره کوثر آمده است: قریش بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عیب مى گرفتند که تو از خود نسلى ندارى و خداوند در پاسخ آنها این سوره را نازل ساخت: «ما به تو کوثر بخشیدیم * پس به درگاه پروردگارت نماز گذار و قربانى ذبح کن * که همانا دشمن بدگوى تو خود دنباله بریده است.»([2])

کوثر به آن خیر فراوانى گفته مى شود که در سرتاسر زندگى و حتى پس از آن مى گسترد. پس اى پیامبر به سوى پروردگارت نماز بگذار که نسل تو هیچ گاه از میان نرفته و یاد تو تا ابد زنده خواهد ماند. آن که نسلش سزاوار نابودى است، دشمن تو و مخالف تو است. روایات اسباب نزول اشاره مى کنند که برخى از جاهلان قریش مانند: عاص بن وائل، ابوجهل، عقبة بن ابى معیط و کعب بن اشرف پس از مرگ قاسم، فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) او را دنباله بریده و بى نسل و ذریه مى خواندند. نزول سوره کوثر در چنین فضایى به این واقعیت اشاره دارد که خیر فراوانى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)از نسل فاطمه پدید خواهد آمد. این بیان، پاسخ طبیعى خداوند به ایراد مشرکان قریش بود; چرا که آنان براى تضعیف روحیه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به یکى از نمادهاى منفى و نقص شخصیتى در جامعه آن روز متوسل شده و او را دنباله بریده نامیده بودند و در مقابل خداوند به اعطاى خیر فروان به او اشاره نموده و از دنباله بریدگى دشمنانش خبر مى دهد. علامه طباطبایى در حاشیه این تفسیر از سوره کوثر تأکید مى کند که در غیر این صورت دیگر تأیید سخن با تعبیر «همانا دشمن بدگوى تو همو خود بى تبار است» بى فایده و لغو خواهد بود.([3])

 

خواهران فاطمه

آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به جز فاطمه زهرا(علیها السلام) دختران دیگرى نیز داشت؟ گزارش هاى تاریخى تصریح مى کنند که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به جز فاطمه(علیها السلام)پسران و دختران دیگرى نیز داشته است;([4]) اما پسران ایشان همگى در دوره کودکى از جهان رخت بربستند. دختران حضرت عبارتند از: زینب، ام کلثوم و رقیه که تا سن جوانى ادامه حیات داده و ازدواج نیز نمودند. البته عده بسیار اندکى از معاصران به تبع تعداد ناچیزى از متقدمان معتقدند که این دختران نه از آنِ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و بلکه فرزندخوانده هاى آن حضرت بوده اند. این سخن شگفت در تعارض با صریح قرآن است([5]) که مى فرماید: «اى پیامبر، به همسرانت و دخترانت و همسران مؤمنشان بگو...»([6])منابع و مآخذ:

[1])   محقق شوشترى در کتاب «تواریخ النبى و الآل» ص34 درباره تاریخ ولادت فاطمه زهرا(علیها السلام) چنین مى نویسد: «بنا به گفته شیخ مفید در مسارّ الشیعة و شیخ طوسى در مصباح المتهجد و بنا به روایت ابن جریر طبرى از امام صادق(علیه السلام) تاریخ ولادت آن حضرت، بیستم جمادى الثانى بوده و هیچ مخالفتى با این قول به چشم نمى خورد.» از امام باقر(علیه السلام) در باره تاریخ ولادت و وفات آن حضرت نقل شده است که «فاطمه دخت پیامبر در سال پنجم بعثت به دنیا آمده و به هنگام وفات، هجده سال و هفتاد و پنج روز داشت.»، کافى، ج1، ص457، ح10.

[2])   انا اعطیناک الکوثر * فصل لربک و انحر * ان شانئک هو الابتر - کوثر.

[3])   المیزان، ج20، ص 429.

[4])   البدایة و النهایة، ج 2، ص 273 و بحار الانوار، ج 22، ص 150 و الکامل فى التاریخ، ج1، ص 655 و سیره ابن هشام، ج2، ص202.

[5])   قول مزبور، مخالف روایات متعددى از اهل بیت(علیهم السلام) نیز است; از قبیل روایات امام صادق(علیه السلام) که فرمود: «پیامبر از خدیجه، داراى قاسم و طاهر-که نام دیگر او عبدالله است-و ام کلثوم و رقیه و زینب و فاطمه گشت» و هم چنین آن حضرت از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل فرمود: «خدیجه براى من طاهر-که نام دیگر او عبدالله و مطهر است-و قاسم و فاطمه و رقیه و ام کلثوم و زینب را آورد.» نک: خصال صدوق، ص 404.

[6])   قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین... - احزاب

  • .......