قسمت دوم
کودک آگاه و متعهد
فاطمه چگونه کودکى را پشت سرگذاشت؟ تاریخ براى ما چندان از دوران کودکى او در خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گزارش نداده است; با این حال از روایات موجود به دست مى آید که کودکى او همچون دیگر کودکان به بازى و سرگرمى نگذشت. در واقع او در خویش چنان نیرو و توانى مى یافت که زمینه و فرصتى براى رفتار کودکانه برایش باقى نمى گذاشت. گنجایش درون او بسى بیش از یک کودک ساده و معمولى بود. او در آن دوره دشوار از حیات پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بسان انسانى کامل در برابر کوشش ها و رنج هاى پدر، احساس مسؤولیت مى کرد. شخصیت مادر در نهاد این کودک شکل گرفته و او را در فضاى روحیات و معنویات آن بانوى گران قدر نهاده و نقش و جایگاه مادرى به او بخشیده بود.
فاطمه از آن روز که دیده بر جهان گشود، هر از چندگاهى پدر را خسته از فشار و آزار مشرکان شب هنگام بر سردر خانه مى دید; آن گاه او را در آغوش گرفته و با بذل دریاى مهر و عطوفت خویش از درد و رنج پدر مى کاست. روزى در مسجد الحرام، پدر را به نماز ایستاده دید; در حالى که جامه اش را مشرکان آلوده ساخته بودند. آن گاه او با اندوه تمام در حالى که سرشک غم از دیده فرو مى ریخت به پیش آمد و با دست هاى کوچکش به برطرف ساختن آلودگى ها پرداخت. بدین سان فاطمه از آغاز کودکى به ساحت تعهد و مسؤولیت پاگذاشته و با پذیرش آن براى حمایت از پدر و مهرورزى به او در کنارش قرار گرفته بود. پدرى که مادرش را از دیرباز در اوان کودکى از دست داده و همسر مهربانش نیز از جهان رخت بربسته و اکنون تنهاى تنها به همراهى زهرا نیازمند است. فاطمه کوچک نیز در حالى کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) ایستاده و با تمام وجود به حمایت از او برمى خاست که پدر از هر سو مورد تهاجم قرار گرفته و او خود نیز با ابلاغ آیین جدید به تمام جاهلیت یورش برده بود. دشمنان از یک سو به او تهمت دیوانگى و جادوگرى مى زدند و از سوى دیگر با سنگ و کثافات بر او حمله مى بردند و به باد ناسزایش مى گرفتند تا آن جا که عمویش ابولهب نیز در برابرش نعره سر مى داد: اى قوم صد البته که او شما را جادو کرده است.([7])
رنج ها و سختى هاى تبلیغ دین بر دوش پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سنگینى مى کرد و او این همه را در روان بردبارش ذخیره مى ساخت و با دنیایى از صبر در برابر این فشار طاقت فرسا راست قامت مى ایستاد. محمد به خانه که مى رسید در ژرفاى اقیانوس مهر و عاطفه زهرا از نو نیرویى تازه مى یافت; چنان که گویا روزگارى در بهشت برین آرمیده است. عواطف زهرا نه همچون کودکى خام و گریه هایش نه تهى از شعور، بلکه دنیایى از بینش و آگاهى بود که براى کاستن از رنج هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و همراهى با آرمان هاى او به رویش گشوده مى شد.
فاطمه(علیها السلام) در همان دنیاى کودکى خویش، رنج هاى بزرگ پیامبر را رنج خویش احساس مى نمود و همه اهتمامات مقام نبوّت را در کنار دردهاى نبىّ در نهاد خویش مى گنجاند و طبیعى است که بازى و سرگرمى براى چنین کودکى بى معنى نماید. زمینه بازى و سرگرمى در اوقات فراغت انسان پدید مى آید و لذا کسى که خِرَدش را اندیشه اى سرشار و عاطفه اش را احساساتى لبریز و زندگى اش را واقعیّتى پایان ناپذیر در برگرفته است، دیگر فرصتى براى خوش گذرانى و اتلاف وقت نخواهد یافت. فاطمه زهرا(علیها السلام) این چنین و نه بسان دیگر کودکان پرورش یافت; تعهدى در احساس و عاطفه و نگرش و رفتار که در سرتاسر حیات او نمودار گشته بود. نسیم مهر و عاطفه فاطمى که دل و روان پدر را درمى نوردید، الهام بخش ما در زندگى خانوادگى امروز است. این شیوه تربیتى به ما مى آموزد که فرایند پرورش فرزندان برپایه تعمیق عواطف و تقویت مهرورزى در آنان استوار مى باشد. پدران و مادران در چنین فضایى به هنگام خستگى از بار سنگین زندگى بر ساحل عاطفه و محبت دختران و پسرانشان نشسته و از فشار آن بر روان خویش مى کاهند. بدین سان نقش هاى خانواده در فرایندى دو سویه جایگزین یکدیگر مى شوند; گاه فرزندان در نقش پدر و مادر به تعادل روانى والدینشان یارى مى رسانند و گاه والدین به هنگام بازى با کودکان در نقش همسالانشان ظاهر مى شوند و به این گفته پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)جامه عمل مى پوشانند که «هرکسى سروکارش با کودک افتاد، لاجرم زبان کودکى باید گشاد.»([8])
شبیه ترین مردم به پیامبر خدا
ابن عبدالبر در «الاستیعاب» به نقل از عایشه آورده است که «هیچ کس را همچون فاطمه در سخن و شکل و منش و رفتارِ با وقار به پیامبر خدا شبیه ندیده بودم; هرگاه به دیدار پیامبر مى رفت آن حضرت دست او را مى گرفت و بر او بوسه مى زد و برجاى خویش مى نشاند و هرگاه پیامبر به دیدنش مى رفت او دست پیامبر را مى گرفت و بر آن بوسه مى زد و او را بر جاى خودش مى نشاند.»([9]) این روایت را به عمد از منابع اهل سنت، نقل کردیم که در این زمینه کاملا بى طرف به شمار آمده و اتهام فرقه گرایى به آنها وارد نیست. مطالعه این روایت ما را به دو نکته مهم رهنمون مى سازد:
1) اندماج کامل شخصیت فاطمه در شخصیت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به نحوى که در همه زمینه ها با او شباهتى تمام یافته و حتى بنا به برخى روایات دیگر روش راه رفتن او نیز بسان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) گشته بود: «فاطمه بسان پیامبر راه مى فت و مانند او گام برمى داشت.»([10]) پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پدر او و مربى او و آموزگار او در زندگى بود. فاطمه در هر روز از اخلاق پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)توشه اى و از روح او معنویتى و از خرد او اندیشه و بینشى برمى گرفت. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مکه، همه زندگى فاطمه و در مدینه همواره بخشى از زندگى او بود; آن دو در شب و روز با یکدیگر زمزمه ها داشته و دختر بسان شاگردى مستعد در محضر پدر مى نشست و از دانش و اخلاق او بهره مى گرفت.
2) پیوند عمیق معنوى میان پیامبر و فاطمه منحصر به فرد بود; زیرا پیامبر با هیچ کس دیگرى این گونه برخورد نمى کرد که هنگام ورودش به احترامش برخیزد و بر او بوسه زند و بر جاى خویش بنشاند. فاطمه نیز با هیچ کس دیگرى به همین گونه رفتار نمى کرد. بنابراین رابطه آنها نه شکلى و ظاهرى و بلکه پیوندى عمیق در ژرفاى روح و روان بود.[7]) تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 66.
[8]) من کان له صبی فلیتصاب له - من لا یحضره الفقیه، ج 3، ب148، ص 312، ح21 و الوافى، ج12، ص1388.
[9]) ما رأیت احداً کان اشبه کلاماً و سمتاً و هدیاً و دلا برسول الله من فاطمه، و کانت اذا دخلت علیه قام الیها فاخذ بیدها فقبّلها و اجلسها فی مجلسه، و کانت اذا دخل علیها قامت الیه فاخذت بیده فقبّلتها و اجلسته فی مجلسها - به نقل از اعیان الشیعه، ج 1، ص 307.
[10]) ان فاطمه اقبلت ما تخطئ مشیة رسول الله - مسند احمد، ج 7، ص 5401 و اعیان الشیعه، ج 1، ص 307.
[11]) کان رسول الله اذا رجع من غزاة او سفر اتى المسجد فصلى فیه رکعتین شکراً لله على انه ارجعه من سفره ثم ثنّى بفاطمة ثم یأتی ازواجه - به نقل از: اعیان الشیعه، ج 1، ص 307 و فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 3، ص 132 به نقل از صحیح ابى داود، مستدرک صحیحین و... .
[12]) کان رسول الله اذا سافر آخر عهده بانسان من اهله، فاطمة و اول من یدخل علیه اذا قدم فاطمة - مسند ابن حنبل، ج 6، ص 370، این روایت را حاکم نیشابورى نیز با اندکى اختلاف در مستدرک خویش آورده است. نک: اعیان الشیعة، ج1، ص307.
[13]) به نقل از: اعیان الشیعه، ج1، ص 208 ترمذى نیز این روایت را در صحیح خویش نقل کرده و در کتاب عوالم سیدة النساء، ص 123 نیز آمده است. شیخ طوسى در امالى خود به نقل از جمیع بن عمیر نقل مى کند که «روزى به همراه مادرم به نزد عایشه رفتیم و من در آن مجلس از على یاد کردم. پس او گفت: هیچ مردى را محبوبتر از او نزد پیامبر و هیچ زنى را محبوب تر از همسر او نزد آن حضرت ندیده بودم.» نک: عوالم الزهراء، ص 124.
[14]) اعیان الشیعه، ج 1، ص 310.
[15]) صحیح مسلم، کتاب جهاد و سیره، باب آزارهاى مشرکان به پیامبر و هم چنین: صحیح بخارى، کتاب آغاز آفرینش، باب آزارهاى مشرکان به پیامبر و هم چنین فضائل الخسمة، ج 3، ص130.
[16]) انت منی ائتینی یا فاطمة - بحار الانوار، ج 43، ب4، ص 84، ج 6 و مسند فاطمه، ص 107.
[17]) قد فعلت، فداها ابوها، فداها ابوها، فداها ابوها، ما لآل محمد و للدنیا فانهم خُلقوا للآخرة - بحار الانوار، ج 43، ب4، ص 86، ح8 و مسند فاطمه، ص 106 و عوالم الزهراء، ص 213 و 263.
[18]) انت منی بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبی بعدی - الارشاد، ج 1، ص156 و صحیح مسلم، ج4، ص187 و بحار الانوار، ج2، ب29، ص486، ح3.http://www.bayynat.ir/
- ۰ نظر
- ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۶