مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

روح الله احمدزاده

معاون میراث فرهنگی در دولت دهم می‌گوید: مشایی به من گفت که راجع به پرونده تخلف امیرمنصور آریا که دیروز با آقای دکتر صحبت کردید، نظر آقای احمدی‌نژاد این است که آن پرونده را معدومش کنید.

سرویس سیاست مشرق - روح‌الله احمدزاده کرمانی در سال ۱۳۵۷ در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد، وی یکی از جوان‌ترین چهره‌های دولت نهم و دهم محمود احمدی‌نژاد بود، وی دانش‌آموخته دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در رشته مدیریت صنعتی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت رسانه از دانشگاه علوم و تحقیقات تهران است که توانست به مدت دو سال استاندار فارس شود؛ احمدزاده در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ با حکم محمود احمدی‌نژاد به ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری جمهوری اسلامی ایران منصوب شد ولی در ۱۴ دی‌ماه ۱۳۹۰ به دلایل نامعلومی از این سمت استعفا داد.

برای گفتگو درباره ناگفته‌های میراث فرهنگی و خانه ایران در فرانسه، بیش از ۱۰ ساعت با ایشان مصاحبه کردیم؛ حرف‌ها و اخبار بسیاری درباره رفتارها و اقدامات خلاف قانون معاون اجرایی رئیس‌جمهور سابق داشت و معتقد بود دولت دهم؛ به‌واسطه حضور اقلیتی در اطراف احمدی‌نژاد، برخلاف شعارها و وعده‌های سال ۸۴ عمل کرد و باعث منحرف شدن دولت دهم شد.

آنچه در ادامه می‌آید، قسمت سوم گفتگو با دکتر احمدزاده است. (قسمت اول و دوم  گفتگو را از اینجا بخوانید)

مشرق آمادگی دارد توضیحات کسانی را که در این مصاحبه از آنها نام برده شده است را منتشر نماید.

*********

** هر چه جلوتر می‌رویم، حاشیه‌های زوج مشایی  بقایی در میراث فرهنگی بیشتر می‌شود؛ درباره انتقال کارمندان میراث فرهنگی از تهران به شیراز و اصفهان موضوعی در خاطرتان هست؟ آن زمان خیلی در رسانه‌ها جنجال به پا کرد.

این ماجرا هم حکایتی دارد، من آن زمان در استانداری فارس مشغول بودم، مصوبه‌ای آقای احمدی‌نژاد در دولت گذراندند تحت عنوان تمرکززدایی از پایتخت، همه دستگاه‌های اجرایی موظف شدند که بعضی از زیرمجموعه‌های خود را به شهرستان‌های مشخص‌شده انتقال بدهند، در آن زمان آقای بقایی برای خودشیرینی آمد شیراز و به من گفت آقای احمدی‌نژاد برای اینکه شیراز و اصفهان شهرهای تاریخی و فرهنگی هستند، معاونت میراث و پژوهشی به این به شیراز منتقل شود و معاونت صنایع‌دستی به اصفهان.

به من گفتند که شما باید کمک کنید و منازل سازمانی برای این افراد تهیه بشود، من هم گفتم من نه بودجه‌ای دارم و نه در وضعیتی هستم که بخواهم خانه تهیه کنم، دولت مصوبه‌ای بگذراند و بودجه‌ای به این مسئله تخصیص دهد، بالاخره ما را مجبور کردند که ساختمانی را به این معاونت‌ها اختصاص بدهیم و حکایت تازه آغاز شد، بحث مسکن دردسرساز شد، گفتم من چگونه این مشکل را حل کنم، بقایی گفت به افراد قول وام بدهید.

من هم رفتم با هتلداران شیراز صحبت کردم برای اسکان این افراد، به هتلداران گفتم شما در حال حاضر با استانداری همکاری کنید و ما در آینده همکاری‌های بیشتری با شما خواهیم داشت و وام می‌دهیم و ...

به هر جهت چند ماهی گذشت و من متوجه شدم که خبری نیست و نمی‌خواهد کمکی به استانداری بشود، آرام‌آرام متوجه موضوعات دیگری هم شدم؛ اطلاع دادند که اینجا خانمی هست که شوهر دارد و شوهرش در شهرستان دیگری است. مردی است که زن دارد و همسرش در شهر دیگری است. این‌ها بماند که برخی بچه‌دارند... یکی از همسران آموزش‌وپرورشی است و دیگر کارمند میراث، خب این‌ها نمی‌توانند با هم هماهنگ بشوند برای انتقال به شیراز، خلاصه بساطی ایجاد شده بود با همین یک تصمیم بی مبنا...

خانمی آمد پیش من با گریه و زاری که من رفتم به آقای بقایی شرایطم را توضیح داده‌ام و گفتم که شوهرم از این وضعیت ناراحت است و زندگی من در حال خراب شدن است، آقای بقایی به من جواب داده است که استعفا بده یا برو طلاق بگیر، طلاق را برای چنین روزی گذاشتند!

این خانم می‌گفت من از همسر بچه‌دارم و ۲۰ سال کنار هم بودیم، چگونه می‌توانم به همین راحتی طلاق بگیرم، این‌ها قسمتی از مشکلاتی بود که به‌واسطه همین تصمیم‌گیری امثال بقایی ایجاد شد برای ما و برای کارمندان میراث.

حالا این مشکلات یک قسمت مسئله بود، زمانی که من وارد میراث شدم، در سفرهای حضور شکایت‌های عدیده‌ای از کارمندان منتقل‌شده، به من می‌رسید، به آقای افضل زاده رئیس حراست گفتم که پیگیری کنید چه اتفاقی افتاده است، موضوعات درباره مسائل اخلاقی بود و ارتباط‌هایی که بین بعضی از زنان و مردان کارمند اتفاق افتاده بود... تا این بنده خدا گزارش را مهیا کرد، بقایی فوراً عذر او را خواست...

** این تصمیم احمدی‌نژاد مبنی بر انتقال کارمندان از پایتخت، حاشیه‌های دیگری هم داشت؟

بله یکی از مسائل مبنی حیف‌ومیل اموال میراث فرهنگی بود، ما در سازمان میراث فرهنگی سه معاونت اصلی داریم و بقیه پشتیانی. صنایع‌دستی، گردشگری و میراث فرهنگی که طبیعتاً این‌ها در زیرمجموعه‌هایشان شرکت دارند و...

معاونت میراث فرهنگی چرا اهمیت دارد؟ به خاطر اینکه بخش مهمی از ظرفیت‌ها، اسناد، مدارک و مستندات تاریخی و میراث کشور در زیرمجموعه این معاونت قرار دارد. موزه‌ها اینجا هستند، انبار موزه ملی، کاوش و مدارک در این زیرمجموعه واقع‌شده است.

بسیاری از اسناد میراث فرهنگی در این نقل و انتقالات گم شده بود، اسنادی که میراث این مردم و این مملکت است، حجم قابل‌توجهی از اسناد، مدارک و کتاب‌های بسیار نفیس تاریخی در این نقل و انتقالات، ناپدید شد.

مثلاً در همان زمانی که ما وارد میراث فرهنگی شدیم، یک نفر آمد به من گفت آقای احمدزاده می‌دانید که حجم قابل توجهی طلا گم شده است! گفتم کدام طلا؟ گفت برای فلان طرح صنایع‌دستی، طلا نیاز بوده با یک خلوص خاص است، ولی طلای سفارش داده شده، گم شده است و اگر عمر مدیریتی من در میراث کفایت می‌کرد، این مسئله راهم پیگیری می‌کردم...

من بعدها فهمیدم یک کسی در دولت، یک مدل دارد برای پیشبرد اقداماتش، مدلش هم این است که فضای غبارآلود ایجاد کند انجام بعضی کارها...

** چه کسی چنین مدلی داشت؟

بقایی

** چرا شما را از معاونت ریاست جمهوری عزل کردند؟

روزی که وارد دولت شدم با شوق‌وذوق آمده بودم. چون اولاً کار اقتصادی نمی‌کردم و مشایی در همین رابطه به من گفت آقای احمدزاده شما یک اشکال‌داری آن‌هم این است که شما هیچ‌چیزی در پرونده‌تان نیست. گفتم: این‌که آقای مشایی خیلی خوب است. پاسخ داد و گفت: آرِه... آرِه خوبه... بعد فهمیدم که این حرف مشایی خیلی مهم بوده. گفت شما مشکل مالی نداری، یکی مشکل اخلاقی نداری؛ که بعد در جلسه با احمدی‌نژاد این حرف را زدم که احمدی‌نژاد یک‌چیزی به من گفت که در ادامه توضیح می‌دهم.

** احمدی‌نژاد چه جوابی به شما داد؟

آخر بحث به شما خواهم گفت. اجازه بدهید درباره مقدمات خروجم از دولت صحبت کنم و به پاسخ این سؤال هم می‌رسیم.

نامه‌ای از کمیسیون اصل نود مجلس برای من آمد که این ماجرای امیر منصور آریا هر چه که هست را برای ما بفرستید. نامه را فکر کنم آقای پور مختار نامه را فرستاده بود. آقای سجادی را خدا شفا بدهد، به ایشان گفتم آقای سجادی یک زحمت بکشید و بروید درباره این ماجرای امیر منصور آریا تحقیق کنید که چه بوده و چه شده است.

یکی دو روز بررسی کرد و آمد گفت که یکسری امتیازات حمایتی در دوره آقای مشایی و بعدازآن بقایی به او داده‌اند. به این آقای امیر منصور آریا، یک زمین بسیار خوب در قالب طرح گردشگری در گیلان به داده‌اند و این زمین را برنگردانده است. ما یک سرفصلی داشتیم تحت عنوان یارانه سود تسهیلات. مثلاً آقای ایکس را به‌عنوان سرمایه‌گذار موفق می‌شناختیم و می‌گفتم فلانی شما می‌خواهی چقدر سرمایه‌گذاری کنی؟ اعلام می‌کرد ۵ میلیارد تومان و من می‌گفتم پانصد میلیون هم جایزه من به شما و برای خودت. به این می‌گفتند یارانه سود تسهیلات. ظاهراً از این یارانه سود تسهیلات را هم به امیر منصور آریا داده بودند که آدم موفق در طرح‌های گردشگری است. گفتم آخرش چه شده؟ گفت هیچی. اگر یک‌دانه آجر روی آجر گذاشته باشند. ایشان هیچ پروژه‌ای را جلو نبرده‌اند در آن.

** کدام منطقه؟

در گیلان. ما در گیلان ۵ الی ۶ طرح خوب داشتیم یکی از این‌ها دست امیر منصور آریا بود.

** در کدام شهر گیلان بود؟

حضور ذهن ندارم ولی در یکی از مناطق نمونه گردشگری بود. ما ۱۴۰۰ منطقه نمونه داشتیم. این ۱۴۰۰ تا طبقه‌بندی داشت و زمین‌های خوب و مستعد را به افراد توانمند می‌دادند...

این نامه آمد و ما هم اقدام کردیم، اما احمدی‌نژاد به ما گفته بود که هر نامه‌ای از مجلس می‌آید با من هماهنگ کنید که شما بروید یا نروید. من هم زنگ زدم قبل از ظهر به آقای مشایی. گفتم آقای مشایی من می‌خواهم شما را و آقای دکتر را ببینم. خلاصه ناهار را که داشتیم می‌خوردیم معمولاً این موارد را آقای دکتر سر ناهار می‌دید.

سر نماز دکتر گفت نامه آمده، تخلفی هم شده است؟ گفتم والا من چه بگویم. بگویم تخلف نشده دروغ نگفتم. تخلف به این منظور که امتیازی داده شده به امیر منصور آریا از طرف آقای مشایی و بقایی، اما طرف مقابل هم کاری نکرده است. قاعده‌اش این بوده که باید دولت علیه او اعلام‌جرم می‌کرد. هیچ کاری نشده و این به این معنا تخلف است.

به من گفت برو تا فردا به تو خبر بدهم. فردا آقای مشایی مرا صدا کرد. در دفتر خودش با او ملاقات کردم. گفت راجع به آن موضوعی که دیروز با آقای دکتر صحبت کردید، نظر آقای دکتر این است آن پرونده را معدومش کنید. گفتم: خود آقای دکتر گفتند؟ گفت: بله خود آقای دکتر گفتند.

گفتم آقای مشایی شما خودتان اطلاعاتی و امنیتی بودید، پرونده‌ای که در اداره کل میراث استان گیلان بوده، این پرونده رفته و آمده، قاعدتاً در سیستم حراست ردپا دارد، چرا باید معدوم کنیم؟ گفتم آقای مشایی شما نگران نباشید.

 مشایی گفت: این‌ها می‌خواهند مرا بزنند. گفتم: آقا شما نگران نباشید. امیر منصور آریا زمین گرفته به تعهداتش هم عمل‌نکرده ما علیه ایشان اعلام‌جرم می‌کنیم.

گفت: نه، با این کار می‌خواهند مرا بزنند، دکتر احمدی‌نژاد را می‌خواهند بزنند. هر چه ما بگوییم، شما باید گوش کنید.

گفتم: به هر جهت، آقای مشایی پرونده را نمی‌توانید معدوم و نابود کنید. خلاصه، رفتیم دفتر و پرونده دست آقای سجادی بود. چیزی به ذهنم رسید و پیش خودم گفتم یک‌وقت از آدم‌های آن‌ها، کسی پرونده را معدوم نکند، چون در شبکه آدم داشتند. گفتم آقای سجادی پرونده را بردار و توی گاوصندوقت بگذار. گفتم ممکن است یکی از افراد شبکه در اینجا دستش به این پرونده برسد و آن را معدوم کند. من فردا باید به سیستم پاسخگو باشم.

هیئت دولت هفته بعد، سفر بیرجند یا همدان رفت. جزء آخرین سفرهایی بود که ما توفیق داشتیم که در دولت محترم حضورداشته باشیم. سفر دولت تمام شد و ایشان در پایان سفر دولت گفت فلانی بیا، با شما کاری دارم.

** چه کسی؟

آقای مشایی. خصوصی مرا کشید کنار و گفت آقای احمدزاده چرا این کار را کردی؟ گفتم چه‌کاری؟ گفت من اصلاً از تو توقع نداشتم. ما می‌خواستیم باعث رشد و ارتقاء تو بشویم. ما می‌خواستیم تو را در مملکت بزرگ کنیم. تو امید احمدی‌نژاد بودی، احمدی‌نژاد تو را خیلی دوست داشت. تو داری به همه‌چیز پشت پا می‌زنی. گفتم خوب چه شده آقای مشایی، من تخلفی کردم که خودم خبر ندارم؟ خیلی ناراحت بود و او هم مدام گفت و گفت. من هم با ناراحتی زیاد گفتم" چه شده؟" گفت آن پرونده‌ای که به تو گفتم معدوم کن به‌جای اینکه معدوم کنید، بردید ودادید دست نهادهای اطلاعاتی – امنیتی!

قسم خوردم که من چنین کاری انجام ندادم، مشایی گفت " حالا مهم نیست، مهم این است که حرف‌های من و شما در بولتن‌های محرمانه آمده است؛ گفتم آقای مشایی، من نمی‌دانم حرف‌ها شنود شده یا اتفاق دیگری افتاده، ولی و الله، بالله، تالله من حرفی راجع به پرونده نزدم. البته این را هم بگویم که گفت که به کمیسیون گزارشی ارسال نکن...

به هر جهت مشایی گفت: آقای احمدزاده شما درون سیستم خودت سوراخ‌دارید، گفتم ما هدفمان خدمت است اگر فکر می‌کنید که صلاحیت برای کار در اینجا را نداریم، ما را بردارید...

جواب داد: تو پسر خیلی خوبی هستی، جوان بسیار خوبی هستی، سالم هستی اما...، شاید این جایگاه برای تو زود بود. گفتم شاید حق با شماست و این جایگاه برای من زود بود. گفت" قاعده بازی بزرگان کاملاً فرق دارد. تو آمدی می‌خواهی در مقابل احمدی‌نژاد علم عدالت‌خواهی را ببری بالا و شلوغش کنی؟! می‌خواهی گزارش بدهی؟ چه خبر است؟ احمدی‌نژاد رئیس توست و تو را معاون خودش گذاشته است و به تو جایگاهی داده، گفتم: من علیه آقای احمدی‌نژاد دارم کاری می‌کنم؟

مشایی گفت: تو وقتی در میراث فرهنگی گزارش می‌دهی، علیه چه کسی تمام می‌شود؟ برای من که مهم نیست. احمدی‌نژاد را می‌زنند. او هدف قرار می‌گیرد. به‌هرحال یک تصمیماتی ما داریم، حالا این تصمیمات را به شما ابلاغ خواهیم کرد. گفتم هر موقع بگویید ما آمادگی رفتن دارم، تعلقی ندارم. من معلم دانشگاه هستم برمی‌گردم دوباره به دانشگاه و تدریس می‌کنم. از این ماجرا گذشت و جلسه بعدی دولت در تهران بود، آقای احمدی‌نژاد مرا صدا زد.

گفت همین امشب می‌روی آقای دهقانان را برمی‌دارید از معاونت گردشگری. ایشان از رفقای هم‌دانشگاهی من بود و از دوره بسیج دانشجویی باهم بودیم و با من آمد به استانداری فارس و بچه متدین و سالمی بود. گفت برو امشب (عزلش کن). گفتم یک‌شبه که بد است اجازه بدهید. شأن او را رعایت کنیم. گفت تو نمی‌دانی ماجرا چیست.

گفت کشمیری و مهدی هاشمی همین‌طوری نزدیک می‌شدند. گفتم آقای احمدی‌نژاد چه شده؟ پیش خودم گفتم نکند نیروی بیگانه باشد و فلان. گفت این آدم منافق است.

من رنگم پرید. رئیس شورای امنیت ملی داشت حرف می‌زد و می‌گفت این آدم (رفیق من) منافق است. گفتم منافق است یعنی چه؟ گفت جزء حلقه نفاق است. سریع امشب (عزلش کن) که همین امشب قصد دارند دستگیرش کنند. من خیلی ناراحت بودم، فکر کردم مثلاً با سرویس‌های بیگانه ارتباط گرفته و... من با حامد (دهقانان) چهارده سال است که رفیق هستیم. از دوره کارشناسی باهم بودیم، هم‌اتاق بودیم تو خوابگاه دانشگاه، دکترا باهم امتحان دادیم، همکلاس بودیم، مگر می‌شود؟...

دهقانان را صدا زدم و نمی‌دانستم چه بگویم. صدایش کردم و گفتم آقای دکتر لطفاً می‌توانید استعفا بنویسید. سریع یک برگه کاغذ برداشت بدون آنکه از من سؤالی بپرسد، درجا استعفایش را نوشت. هیچی هم نپرسید.

یازده شب از دولت زنگ زدند که آقای احمدی‌نژاد گفتند متن استعفا را بگذارید روی وب‌سایت میراث فرهنگی. گفتم حالا چه عجله‌ای دارید؟ به هر جهت ما همان شب استعفا را گذاشتیم روی وب‌سایت میراث فرهنگی.

دولت شنبه رفت سفر استانی و بازگشتیم، در داخل پاویون آقای مشایی مرا خواست. گفت این سجادی جزء منافقین است. گفتم: اِ... اِ ... جل‌الخالق.

گفت این جزء حلقه نفاق است؛ یعنی می‌خواستند قبل از عزل، از من انتقام بگیرند و این آخرین کارهایی بود که داشتند با من می‌کردند...

رفتیم دفتر و سجادی را از کرج کشیدم تهران و گفتم لطفاً یک متن استعفا برای خودت بنویس، او بر خلاف دهقانان سؤال کرد برای چه؟ گفتم بعداً خواهم گفت. گفت اتفاقی افتاده، ناراحتید از من؟

گفتم من ناراحت نیستم ولی شما استعفایت را بنویس، بعداً جریان را به شما خواهم گفت. نمی‌توانستم به او بگویم جریان چیست. چه بگویم؟ من خیلی ساده بودم و نمی‌دانستم مشایی و احمدی‌نژاد برای من چه نقشه‌ای کشیده بودند...

ما این دو نفر را عزل کردیم و فردا شد و هیچ اتفاقی نیفتاد. پس‌فردا هیچ اتفاقی نیفتاد. زنگ زدم به آقای مشایی به ایشان گفتم من می‌خواهم شما را ببینم. گفت من ناهار دفتر نیستم و در سازمان مرکز مطالعات جهانی‌شدن هستم، کاری دارید بیایید اینجا. رفت آنجا و گفتم احمدی‌نژاد راجع به دکتر دهقانان این‌طوری گفت و شما هم راجع آقای سجادی این‌طوری گفتید اما اتفاقی نیفتاد و دستگیر نشدند. احمدی‌نژاد این دوستان را با کشمیری و مهدی هاشمی مقایسه کرد و گفت بهشتی و رجایی چگونه شهید شدند...

به مشایی گفتم: این ماجرای نفاق چیست؟ هم احمدی‌نژاد گفت و هم شما اشاره کردید. گفت این دو نفر جاسوس سپاه بودند، نجاتت دادیم. بهترین لحظه عمر، همین لحظه‌ای بود که مشایی گفت این دو نفر جاسوس سپاه بودند. این‌قدر خوشحال شدم که گفتم الحمدالله، خدا را صد هزار مرتبه شکر کردم که آوردن این دو نفر برای ما، مایه بدنامی نشد.

به مشایی گفتم: شوخی می‌کنید؟ گفت: " نه، این‌ها اطلاعات تو را می‌بردند می‌دادند به فرمانده سازمان اطلاعات سپاه. ما تو را از دست این‌ها نجات دادیم. دیگر با این‌ها ارتباط نگیرید، این‌ها جاسوسان سپاه بودند، سپاه در بدنه سازمان میراث نفوذ کرده است و باید مراقبت کنید.

ظهر دهم بهمن‌ماه بود که آقای احمدی‌نژاد مرا خواست و خیلی در آن جلسه صحبت کردیم که اگر بخواهم بگویم، یک گفت‌وگوی مجزا می‌شود برای شناخت بیشتر احمدی‌نژاد. ولی لپ کلام این بود که می‌خواهند تو را از بین ببرند و تو حیف هستی. تو نیروی خیلی خوبی هستی، عین عبارت این بود که دائماً تکرار می‌کرد."می‌خواهند تو را نابود کنند".

بعد گفتم آقای احمدی‌نژاد من دو تا کار توی زندگی‌ام نکردم. یکی مشکل اخلاقی ندارم، یکی هم اینکه مشکل مالی ندارم. برگشت گفت: " ما تو را می‌خواهیم حفظت کنیم، آن‌ها می‌خواهند تو را نابودت کنند (با لحن احمدی‌نژادی). تو یک استعفا بده، برو. گفتم چشم. بعد گفت که کی استعفا می‌دهی؟ گفتم الآن می‌دهم. گفت: تا چند ساعت دیگر استعفا می‌دهی؟

گفتم من می‌خواهم مزاحمتان نشوم، اجازه بدهید بروم یک متنی تهیه کنم. گفت چه می‌خواهی داخل آن بنویسی؟ گفتم هر چه شما بگویید. دلتان می‌خواهد من داخل متن استعفایم چه چیزی بنویسم؟ گفت بنویس مشکلات خانوادگی و این‌جور چیزا...

گفت تا امروز استعفایت را به من می‌دهی یا رسانه‌ای کنم؟ گفتم اشکالی ندارد شما هر چه زودتر می‌خواهید مسئله را رسانه‌ای کنید. من استعفا را به دستان خواهم رساند. گفت امشب می‌رسانی؟ گفتم الآن ظهر است تا یک ساعت آینده به دست شما خواهم رساند.

تا آمدم دفتر، از دفتر احمدی‌نژاد به من زنگ زدند، گفتند آقای احمدی‌نژاد می‌گوید استعفایت را نوشتی. گفتم آقا بگذارید من یک قطره آب بخوریم بعد سرمان را ببرید، ساکم را جمع کردم و گزارش‌هایی که تهیه‌کرده بودم را جمع‌آوری کردم...

ما در آن جلسه با آقای احمدی‌نژاد خیلی بحث کردیم. یکی از بحث‌هایی که با آقای احمدی‌نژاد کردیم راجع این بود که جهت‌گیری‌های سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور باید به سمتی برود که حرف‌وحدیثی نماند...

یک حرف آقای احمدی‌نژاد زد که من هیچ‌وقت یادم نمی‌رود و من این حرف را هیچ‌وقت هیچ کجا نزدم. آنچه می‌گویم تاریخ شفاهی است و باید بماند، احمدی‌نژاد به من گفت آقای احمدزاده تو چرا کاری می‌کنی که من تحت‌فشار بقایی و مشایی قرار بگیرم؟

** در همان جلسه خصوصی گفتند؟

بله، این حرف خیلی مرا به هم ریخت؛ که آقای احمدی‌نژاد که تا آن زمان برای من سمبل اقتدار و مبارزه با استکبار جهانی است، آدمی که در فضای مدیریتی کشور این‌قدر اقتدار دارد، چرا این حرف را می‌زند.

** شما در این مصاحبه از خانم آزاده اردکانی خیلی اسم بردید، ایشان در موزه ملی چه می‌کرد؟

در خصوص خانم اردکانی چند تا نکته را بگویم که ایشان متعلق به یک حلقه‌ای بود به نام حلقه پارسه. حلقه پارسه در واقع ۷ الی ۸ نفر از افرادی را شامل می‌شود که از اطرافیان و نزدیکان آقای بقایی بودند؛ یعنی ارادت ویژه‌ای به آقای بقایی و مشایی داشتند؛ یعنی حلقه پارسه شامل خانم‌ها آرزو و آزاده اردکانی (رئیس موزه ملی)، آقایان شهبازی (منطقه آزاد چابهار)، محسنی، ذوالفقاری، بهمنی، موسوی (منطقه آزاد کیش)، آقای حیدری (منطقه آزاد قشم) می‌شد و زمانی که من می‌خواستم به میراث فرهنگی بیایم، بقایی شرط گذاشت که باید در جلسات پارسه به‌صورت مرتب شرکت کنید.

** جلسات کجا برگزار می‌شد؟

در ساختمان مناطق آزاد در خیابان اسفندیار برگزار می‌شد خیلی با طبقه‌بندی بود؛ که هیچ‌وقت شرکت نکردم. ورق برگشت و بنده از همان ابتدا همان‌طور که طی این جلسات توضیح دادم با بقایی درگیر شدیم.

** شما می‌دانید از کجا با آقای بقایی آشنا شدند؟

بله این خانم معلم آموزش زبان انگلیسی بود. معلم خصوصی ایشان بود. از طریق بقایی به مشایی وصل می‌شود. خلاصه چند بار گزارش از ایشان خواستم ایشان به من گزارشی ندادند؛ یعنی خیلی بی‌توجهی کرد و این باعث شد که هیچ رابطه‌ای میان ما شکل نگیرد. برای اینکه هیچ جلسه‌ای میان من و خانم اردکانی به وجود نیامد.

** شما زمان خانه‌نشینی احمدی‌نژاد معاون بودید یا استاندار؟

در ماجرای خانه‌نشینی فشار در استان‌ها زیاد شد برای استاندارها. روزی آمدم تهران گفتم آقای مشایی، ما می‌خواهیم کار کنیم، کار عمرانی خوابیده و فشار در استان‌ها زیاد است. این مسئله را (خانه‌نشینی رئیس‌جمهور وقت) به‌صورتی جمع کنید.

ما که بالاسر یک استان بودیم، برایمان مشخص بود که فضا در کشور به‌هم‌ریخته است. نگران بودیم. گفتم برو احمدی‌نژاد را راضی کن برگردد.  گفت: اگر آقای احمدی‌نژاد برنگردد، نظام سقوط می‌کند. نگاهشان این بود.

رفتم پیش آقای جوان فکر گفتم چرا این‌جوری شد. گفت ببین آقای احمدزاده، همین الآن اگر ما یک فراخوان بزنیم، شاید ۴۰ الی ۵۰ هزارتا جانباز و خانواده شهید می‌ریزند جلوی مراکز نظام و تحصن می‌کنند. احمدی‌نژاد نمی‌خواهد...

* آقای دکتر؛ در انتهای گفتگو اگر مطلبی برای جمع بندی دارید، بفرمایید

اگر بخواهم یک جمع بندی بدم و در عین حال به دلیل حذف خودم اشاره کنم باید بگم که اولاً سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی علیرغم اهمیت وافر آن تبدیل به یک حیاط خلوت شده بود و ثانیاً به جهت عدم نظارت کافی در دوره مدیریت زوج مرتب مذکور و بویژه بقایی تبدیل به کلکسیونی از انواع تخلفات شده بود.

ثالثاً زمانی که اقدامات اصلاحی من شروع شد یک نگرانی شدیدی در آقایان بویژه بقایی بوجود آمده بود طوریکه فشار به آقای احمدی نژاد را چند چندان کرده بود...

هیچ گاه یادم نمی‌رود در آخرین جلسه که خدمت آقای دکتر احمدی نژاد بودم ایشان گفتند فلانی من از ناحیه تو تحت فشار بقایی و مشایی هستم رابعاً دریافته بودم که دوستان با توجه به اینکه من علاقه و باور زیادی به آقای احمدی نژاد داشتم انتظار هیچ پاسخ منفی را از من نداشتند و بیشتر برای من نقش محلل برای واگذاری شرکت توسعه و چند اقدام خلاف قانون تعریف کرده بودند...یادم است بقایی به یک دوست مشترک گفته بود ما انتظار داشتیم فلانی سرباز ما باشد اما ظاهراً می‌خواهد ژنرال باشد که به آن دوست مشترک گفتم به بقایی بگو که اولاً من همان سربازم، منتهی سرباز مردم و ولایت و نه امثال تو و ثانیاً پسر خوب مراقب باش که پشت هر پست تو این مملکت ۷۰ سر بر نیزه رفته است و هزاران شهید به مسلخ انقلاب رفته‌اند که امروز تو داری جولان میدی...

در هر صورت دیگر تاب تحمل پستوخانه کثیف دولت دهم را نداشتم... پستوخانه ای که هر از گاهی به آن سرک می‌کشیدم مدام فردی در حال خبر آوردن از آسمان بود که مثلاً از آسمان امروز خبر آمد که فلان عالم دینی در قم صورت باطنی‌اش بر من عیان شده و از قتله حضرت سید الشهدا در روز عاشورا است که گاهی آنقدر از این حرفها حالم بد می‌شد که تپش شدید قلب پیدا می‌کردم و دست و پایم یخ می‌شد یا مواجه با زد و بندهایی می‌شدم که حالم را خراب می‌کرد.

جریان ارزشی همچون ثمره هاشمی و الهام و زری بافان و حسینی وزیر ارشاد بایکوت شده بودند و جریان اعوجاجی متن دولت شده بود... عده‌ای هم در دولت تشریف داشتند که تا روز آخر دقیقاً در نقطه صفر مرزی اعتقادی ایستاده بودند و زمانی که دولت تموم شد و از اتوبوس دولت پیاده شدند شروع به شعار مرگ بر مکتب ایران کردند در حالیکه در برابر این جرثومه‌های انحراف انعطاف حداکثری داشتند در دولت ...

به یاد دارم دو اصطلاح بکار می‌بردند که بعد نصیب خود شد یکی فلانی جاسوس سپاه است و یکی نفاق دارد..

  • .......


آنچه باید درباره جریان شیرازی‌‌ها و فرقه انحرافی در شیعه دانست
حامیان جریان شیرازی که سال‏‎ها بر طبق تفرقه میان شیعه و سنی کوبیده اند، این بار با حمله به سفارت جمهوری اسلامی در لندن اثبات کردند که مورد حمایت انگلستان هستند.

به گزارش خبرگزاری رسا، جریانی که یکی از بسترهای رشدش را از طریق هیات­های مذهبی دنبال می­ کند، این جریان غیرمعقول که بدون نگاه به مکان و زمان و بدون توجه به مسائل جاری در جهان اسلام، به اشاعه بدعت­هایی می­پردازد که نتیجه آن جز کشتار شیعیان بی­گناه نیست.

شبکه‌های ماهواره­ای متعدد، امپراتوری اینترنتی و مراکز وسیع آموزشی در کشورهای مختلف اسلامی، تنها ثمره بخشی از حمایت‌های مادی و توزیع پول‌های کلان این جریان است. این در حالی است که کشورهای اروپایی شبکه‌های بین المللی جمهوری اسلامی ایران را می‌بندند و شبکه المنار حزب­الله در بسیاری از ماهواره‌ها توقیف شده و اجازه پخش ندارد.

این جریان باوجود اینکه ادعای حمایت و دستگیری از تمام شیعیان و محبان اهل بیت را دارد، اما در ماجرای سوریه کوچک­ترین اظهارنظری نکرده است. حتی زمانی­که دشمن در صدد تخریب مرقد مطهر حضرت زینب(سلام الله علیها) بود هیچ عکس ­العملی از این فرقه نشان داده نشد. تکته جالب ماجرا جایی است که تنها جریان مسلمانی که بعد از تکفیری‌ها علیه سید حسن نصر الله در لبنان فعالیت می‌کند، این جریان است.

راهکار این فرقه در جذب هیئات مذهبی تاکید بر هیات غیرسیاسی است. دلیلی که این جریان بر این مساله اقامه می کند فرار مردم عادی از هیئات با بیان مسائل سیاسی است. ولی این فرقه در اصل، به دنبال ایجاد شکاف بین هیات­ ها و نظام اسلامی هستند.

در ادامه به بخشی از تاریخچه فعالیت و اندیشه­ های انحرافی این جریان اشاره خواهیم کرد:

از نمازخواندن پشت امام تا مقابله با انقلاب اسلامی

آیت‌الله سید محمد شیرازی برادر بزرگ‌تر شیرازی‌هاست که از همان ابتدای مطرح شدن امام به عنوان زعیم تشییع با ایشان مشکل پیدا کرد. با وجودی که مرحوم آیت‌الله شیرازی هنگام ورود امام به کربلا استقبال بسیار خوبی از ایشان به عمل آورد و حتی از امام خواست که به جای او در صحن امام حسین نماز جماعت بخواند، اما پس از رحلت آیت‌الله العظمی حکیم و طرح مرجعیت آیت‌الله شیرازی از سوی کربلایی‌ها این روابط تیره و سرد شد.

در خاطرات روز ورود امام به کربلا و سنگ تمام سید محمد شیرازی در استقبال از امام گفته شده است: «عصر روز جمعه ۱۶/۷/۴۴ امام خمینی همراه با شهید سید مصطفی و شماری از علما و روحانیان عازم کربلا شد. در سی کیلومتری شهر کربلا در قصبه «مسیب» نزدیک پانصد نفر از علما و محصلان علوم اسلامی کربلا و نجف و شماری از مردم به استقبال امام شتافتند. هنگام ورود به کربلا بلندگوی صحن مطهر امام حسین (ع) به صدا در آمد و ورود امام خمینی را به پیشگاه قهرمان شهید کربلا حضرت حسین بن علی علیه السلام و عموم اهالی آن شهر مقدس تبریک گفت و رو به آستانه حضرت امام حسین (ع) کرد و گفت: «امروز یکی از فرزندان فداکارت که به پیروی از راه و فکر تو قیام کرده و آوارگی کشیده به حضورت می­آید» آنگاه خطاب به امام خمینی گفت: «ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی». پلاکاردی در درب قبله صحن مطهر حضرت امام حسین (ع) بالا برده بودند که این شعار روی آن جلب نظر می‌کرد: «ترفوف رایه­الاسلام بید آیه الله الخمینی»

«سید محمد شیرازی نفر دوم سمت راست در استقبال از ورود امام به کربلا»

«سید محمد شیرازی نفر دوم سمت راست در استقبال از ورود امام به کربلا»

در همین حال در مدخل شهر کربلا پشت صحن حضرت ابوالفضل و درب صحن حضرت سیدالشهدا (ع) چندین رأس گوسفند از طرف اهالی شهر قربانی شد… پس از زیارت، نماز مغرب و عشا را بنا به درخواست آقای سید محمد شیرازی به جای او در صحن مطهر برگزار شد و انبوهی از روحانیان و مردم به او اقتدا کردند. پس از پایان نماز آقای شیرازی از طرف اهالی کربلا از امام خواست که اقلاً برای یک هفته در کربلا توقف نماید. این درخواست از طرف امام پذیرفته شد و امام مدت یک هفته ای که در کربلا توقف داشتند نماز را به جای آقای شیرازی به جماعت برگزار می‌کرد. در شب اول ورود امام به کربلا در اقامتگاه او نزدیک به پانصد نفر از روحانیان و مردم اطعام شدند و جشن باشکوهی به مدت سه روز در کربلا برگزار شد و اشعار و قصاید زیبایی در مدح ایشان و نهضت اسلامی ایران سروده و خوانده شد.»

آیت‌الله خویی: کار این سید، شبهه‌ناک است

البته مهم‌ترین مخالفت‌ها با مرجعیت این آیت‌الله جوان مقیم کربلا از سوی آیت‌الله خویی و آیت‌الله سید محمود شاهرودی صورت گرفت و این دو مرجع تقلید در موضع‌گیری‌های تندی اجتهاد سید محمد شیرازی را زیر سؤال برده و طرح مرجعیت وی را مشکوک قلمداد کردند.

آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خویی و آیت‌الله العظمی شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیه‌ای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیه‌اش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشته‌ای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است. در مرحله بعد حمله‌ها، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سؤالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشه‌دار شد… مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالقاسم خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبهه‌ناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.

سید محمد شیرازی که در ابتدای جنگ، مردم عراق را به رهبری امام خمینی دعوت کرده بوده در یک اقدام عجیب مرگ آقا مصطفی را ساخته و پرداخته خود انقلابیون دانست!

بیت آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران بود

عدم ارتباط با امام تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت، اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهام‌های ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.

سید صادق شیرازی در ایام جوانی

در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی و آقای فردوسی‌پور که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت می‌رفتند، نقل می‌کردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه می‌کند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی ضد رژیم نگوییم.

با این وصف حضرت امام در تمام این مراحل از موضع‌گیری صریح و علنی درباره ایشان، همچنین اجتهاد و عدالت او خودداری می‌کرد. یک بار جمعی از کویتی‌ها خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی این‌ها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود.

این در حالی بود که سید محمد شیرازی به درخواست علمای بزرگ عراق برای ارجاع مردم به مرجعیت امام چنین پاسخ داده بودند: «جواب آقای شیرازی این بود که دوستان صلاح ندیدند که من، مردم را به آقای خمینی ارجاع بدهم؛ بنابراین بنده بر سر همان ادعای مرجعیت و الامام المجدد بودن هستم و خداوند ما را از شر اغیار حفظ خواهد کرد.»

ماجراجویی در تدفین پیکر مرجعیت شیعه

خانواده شیرازی‌ها حتی از جسم برادرشان برای اعلام مواضع سیاسی‌شان علیه نظام جمهوری اسلامی دریغ نکردند ایشان علی‌رغم اینکه به دستور رهبری در صحن حرم حضرت معصومه برای قبر سید محمد شیرازی جایابی صورت گرفت در یک اقدام ناصواب تشییع جنازه برادرشان را به یک میتینگ سیاسی تبدیل کردند و اقدام به ایجاد بلوا و آشوب در شهر مقدس قم کردند که بنا به استشهادات شاهدان عینی مورد اعتراض بسیاری از اهالی قم قرار گرفت. در این هنگام است که نیروهای امنیتی در مقابل ایجاد چنین آشوبی ایستادگی کرده و تابوت سید محمد شیرازی را برای دفن به حرم مطهر انتقال می‌دهند. این ماجرا تا سال‌ها مستمسکی برای خانواده شیرازی‌ها برای حمله به شخص مقام معظم رهبری قرار گرفت و این اتفاق در حالی صورت گرفت که رهبر انقلاب، هم در پیامی از مجاهدت‌های سید محمد شیرازی تقدیر کرده بودند هم مجلس ختمی در مسجد اعظم قم برای ایشان برگزار کرد.

برادر کوچکی که از برادر بزرگ جلو افتاد!

سید صادق برادر کوچک‌تر سید محمد است که بعد از فوت وی در سال ۱۳۸۰ در شهر قم، عملاً تبدیل به بزرگ خاندان شیرازی‌ها شد. عناد و دشمنی این جریان با انقلاب اسلامی ایران و شخص حضرت امام خمینی و نیز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، امری است که ایشان هیچ واهمه‌ای از ابراز علنی آن حتی در داخل جمهوری اسلامی ایران نداشته‌اند.

دیدار سید صادق شیرازی با منتظری

برادر دیگر سید صادق، سید مجتبی است که اکنون در انگلیس حضور دارد و وی نیز در کسوت علما ظاهر می‌شود. فیلم صحبت‌های سید مجتبی علیه شخص رهبری و مجموعه فحش‌های رکیک وی نسبت به رهبری نظام هزاران بار در فضای مجازی دیده شده است و به جرات می‌توان گفت که از میان تمامی جریانات ضد انقلاب اسلامی ایران و رهبری در سرتاسر دنیا، هیچ‌کدام چنین جسارتی در توهین نسبت به ایشان نداشته‌اند.

«سید مجتبی شیرازی برادر سید صادق و فحاش به مقام معظم رهبری- پدر زن یاسر الحبیب»

این جریان با به راه افتادن شبکه الفدک سابق و صوت الاطهار از سوی شیخ کویتی یاسرالحبیب جانی تازه گرفت و گفته می‌شود که میان ایشان و یاسرالحبیب رابطه‌ای سببی نیز وجود دارد (ظاهراً یاسرالحبیب داماد سید مجتبی شیرازی است). علی‌رغم تکفیر طیفی از علمای شیعی از شهید محمدباقر الصدر گرفته تا آیت‌الله سیستانی، مکارم شیرازی و رهبری و… از سوی یاسرالحبیب در ۱۳ شبکه‌ ماهواره‌ای منتسب به شیعه، جریان شیرازی‌ها به هیچ‌وجه حاضر به تبری از وی نبوده و نیست.

۱۳ شبکه با هزینه‌های حداقل ۹۵ هزار دلاری ماهیانه برای هر شبکه

از مهم‌ترین اقدامات ضد شیعی و مذهبی این گروه منتسب به شیعه در فضای ماهواره‌ای جهان، می‌توان به تأسیس چند شبکه فارسی و عربی زبان با نام‌های شبکه جهانی امام حسین ۱و۲و۳، مرجعیت، فدک، سلام، رقیه، ابوالفضل العباس، الانوار، خدیجه، الزهرا، المهدی و… اشاره کرد که در ایام محرم با تبلیغ شنیع‌ترین مسائل با عنوان شعائر حسینی، باعث وحشت مردم دنیا از شیعیان شده‌اند! شبکه‌هایی که با پنهان شدن در ظاهر دینی سعی می‌کنند جلوه‌های واقعی شیعی بودن را به صورت کاملاً وارونه نشان دهد. البته اکثر این شبکه‌ها با حمایت شخص آیت‌الله سید صادق شیرازی و بیت آن تأسیس و به فعالیت خود ادامه می‌دهند. نکته قابل تأمل آنجاست که هزینه احداث و راه‌اندازی و مدیریت این شبکه‌ها چگونه تأمین می‌شود؟ آن هم بدون حتی پخش یک برنامه تبلیغاتی!

آقای هدایتی مدیر شبکه سلام درباره میزان هزینه ­های یکی از این شبکه‌ها می­گوید: « هزینه های پخش و تولید ما ماهیانه بالغ بر ۹۵ هزار دلار است. ۷۵ هزار دلار آن استودیو پخش و ۲۰ هزار دلار آن به تولید برنامه اختصاص دارد که این مبلغ در مقایسه با دیگر شبکه های ماهواره ای بسیار ناچیز است.»

نکته مهم‌تر این مطلب اینجاست که باید باز هم شاهد نمایش خون و خونریزی و ضرب و شتم به نام شعائر حسینی در فضای مجازی و ماهواره­ای باشیم. نمونه کوچک این اقدامات را می‌توانید با سرچ کلمه Muharram در بخش تصاویر موتورهای جستجو مشاهده کنید. تصاویر این اعمال شنیع به قدری زجرآور و دردناک است که حتی خود شیعیان را اذیت می‌کند چه برسد به کسانی که از سرتاسر دنیا با ادیان دیگر سر و کار دارند و نظاره‌گر شعائر حسینی از این دست هستند.

نمونه‌ای از عزاداری های ساختگی جریان شیرازی

دکتر تیجانی در کتاب «اهل بیت(علیهم السلام)؛ کلید مشکل ها» ترجمه سید محمدجواد مهری درباره نقش سرویس جاسوسی انگلستان در ایجاد تفرقه و خرافه پراکنی در مذهب تشیع می‌نویسد: «شمشیرهایی که در گذشته شیعیان آن را در برابر ظالمان بلند می‌کردند، امروز برای زدن به سرهای خود، از آن استفاده می‌کنند. تاجایی که انگلیسی‌ها مقدار زیادی شمشیر، در میان دسته‌های عزاداری – در کربلا- تقسیم می‌کردند.»

سال گذشته هم به دنبال نام‌گذاری نهم تا پانزدهم ربیع‌الاول به عنوان هفته برائت از سوی شبکه ماهواره‌ای امام حسین (ع) که از سوی  بیت آیت‌الله سید صادق شیرازی اداره می‌شود آن هم دقیقاً در ایام هفته وحدت، موجبات نگرانی بسیاری از شیعیان فراهم آمد که البته این ماجرا با عکس‌العمل خوب و به موقع بزرگان اهل سنت و شیعه همراه بود.

درباره مسئله قمه زنی هم که تقریباً اکثر مراجع اعلم شیعه این کار را شنیع دانسته‌اند هم آقای سید صادق شیرازی فتوای استحباب صادر کرده‌اند.

البته این مسأله در طول تاریخ همواره مورد توجه علمای شیعه بوده تا جایی که حتی در دوران مشروطه نیز مراجع تقلید شیعه بیانیه‌ای جهت حفظ وحدت اسلامی صادر کردند و نوشتند «چون دیدیم که اختلاف فرقه‌های پنج‌گانه مسلمین (اختلافاتی که مربوط به اصول دیانت نیست) موجب انحطاط دول اسلام و استیلای خارجیان شده‌ است، به جهت حفظ کلمه جامع دینیه و دفاع از شریعت محمدیه، فتاوای مجتهدین عظام، که روسای شیعه جعفریه هستند، و مجتهدین اهل سنت، اتفاق نموده بر وجوب تمسک به حبل اسلام… اتفاق شد بر وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگهداری جمع مملکت های اسلامی از تشبهات دول بیگانه و حمله‌های سلطنت های صلیبیه، متحد شد رای جمیعا برای حفظ حوزه اسلامیه بر این که تمام قوت و نفوذ خود را براین خصوص مبذول داریم و از هیچ‌گونه اقدامی که مقتضی است فروگذار نکنیم… چنانچه حق تعالی فرموده اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم و متذکر می سازیم عامه مسلمانان را به برادری که خداوند بین تمام مومنین بست و اعلان می کنیم وجوب اجتناب از چیزهایی که موجب نفاق و شقاق است…» آیت‌الله نورالله نجفی اصفهانی، آخوند خراسانی، سید اسماعیل صدر، شیخ‌الشریعه اصفهانی و شیخ عبدالله مازندرانی از امضاکنندگان این بیانیه بودند.

این اتفاقات در حالی می‌افتد که امام علی(علیه السلام) درباره انجام کارهایی که موجبات تفرقه را فراهم می‌کند می‌فرماید: «لَوسَکَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ اگر نادان خاموشی می گزید، مردم دچار اختلاف نمی شدند.»

مثل پدراتون گول نخورید!

آیت‌الله سید صادق شیرازی البته دارای سوابق سیاسی نیز هستند، وی در سال ۸۸ به دفاع از فتنه گران پرداخت و در ویدئویی به نظام مقدس جمهوری اسلامی شدیداً حمله کرد. البته سابقه حملات وی و خانواده‌اش به انقلاب اسلامی مردم ایران در اوایل انقلاب و برادرش به رهبری انقلاب امام خمینی بین انقلاب مشهور است. مسؤول دفتر وی محمد حنافروش، مدیر مسؤول شبکه جهانی امام حسین و سید حسین شیرازی نیز به خاطر حمایت از فتنه گران در سال ۸۸ و ترویج خرافات در شبکه‌های جهانی نیز مدتی بازداشت شده بودند. نکته جالب توجه ماجرا آنجاست که با این که ایشان از مراسم­ها و شعائر حسینی به صورت خاص و غیر معتبر بسیار دفاع می‌کند، اما در عاشورای سال ۱۳۸۸ که عده‌ای فتنه­ گر به نمادها و شعائر حسینی توهین کردند، واکنشی نشان نداند.

آیت‌الله سید صادق شیرازی در سخنرانی خود که در تاریخ ۲۸ صفر ۱۴۳۱ در قم ایراد می‌کرد با استفاده از کلماتی ناشایست اقدام به توهین به رهبری نظام اسلامی کرد: «جوونا گول نخورید مثل پدراتون که بعضی­هاشون گول خوردن نشید تاریخ پیغمبر رو خودتون بخونید هر چی میگن نگید راست میگه! نگید درست می­گه… کشور اسلامی مردمش انقلاب می­کنن برید ببیند اون وقت این حکومتی که به اسم مردم اومده با باتوم میاد می­زنه مردم رو! این اسلام نیست! این زیبا نیست! با این اسلام می خوایم دنیا رو دعوت کنیم به اسلام! مگه منافق رو باید کشت؟ پیغمبر خدا یه دونه منافق نکشتن! وقتی در حکومت اسلامی ملت خودش رو به خاطر اینکه یه تظاهرات کرده با باتوم می­زنه می­کشه به خاک و خون می­کشه چه توقع هست توقعی هم ندارم … خزی دنیاست که خود ملت خودشون لعن شون می کنه شب نامه ضدشون می نویسه یه خورده توسعه پیدا کرد انقلاب می کنه اون رو هم می­کُشه یا حبس می­کنه … فکر می­کنید کشور اسلامی اسمش فقط اسلامیه پیغمبر همین بودن این مسؤولیت من و شماست در هر مسؤولیتی هستیم هر قدر قدرت داریم اینو به دنیا نشون بدیم تاریخ پیغمبر خدا رو نشون بدیم.»

امام خمینی (ره) در لزوم توجه بیشتر روحانیت به مسائل شرعی و سیاسی و هشدار نسبت به خطرات این قشر در صورت انحراف می‌فرمایند:«آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است». ایشان در بیان ضرر وجود حتی یک روحانی که در خط اسلام آمریکایی باشد می‌فرمایند: «خدای متعال می‌داند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ساواکی پیش من محترم تر از آخوند فاسد است.»

توهم توطئه یا دست آویزی برای مظلوم نمایی

آقای سید محمد شیرازی در سن ۷۵ سالگی بر اثر بیماری در کهولت سن فوت کردند. ولی طرفداران شیرازی­ها و همین­طور برخی نزدیکان به ایشان مرگ آیت الله شیرازی را مشکوک تلقی می­کنند. همچنین مرگ پسر ایشان سید محمد رضا شیرازی را که در خانه­اش فوت کرده است و تاکنون هیچ یک از نزدیکان ایشان حتی خود آیت الله سید صادق شیرازی نیز به کشته شدن پسر برادر خود بوسیله نظام اسلامی اشاره ای نمی­ کند. از همه مهم تر آنکه روایت هایی که درباره فوت ایشان ذکر گردیده است همگی در تناقض جدی با یکدیگر و ساختگی بودن آن در ذهن هر مخاطبی حتمی جلوه می­ کند. به تمام این موارد باید منفعتی که نظام از کشتن این دو نفر می برده است را اضافه کرد.

تا­کنون این آقایان به این سوال مخاطبین پاسخ نداده­اند که نظام اسلامی از کشتن این دو نفر چه سودی می برده است؟مخالفانِ بی­اثری که، توان مقابله­ای چه الان و چه در آینده با نظام را نداشته اند چرا باید حذف شوند؟ آیا از این دو نفر موثرتر و مخالف­تر وجود نداشنه که نوبت این دو نفر می­رسد؟ پرداختن بی حجت و سند به کشته شدن این دو نفر از سوی نظام اسلامی تنها به کسانی کمک می­ کند که از این دو متوفی قصد ایجاد جایگاه حق به جانبی برای خود را دارند.

دار و دسته انحرافی ها

یاسر الحبیب طلبه خوش‌پوش لندن نشین

یاسر الحبیب یک طلبه خوش‌پوش است که در حسینیه‌ای در لندن منبر برود سینه‌چاک شیعیان و دشمن درجه یک وهابیت به شمار می‌رود. «یاسر یحیی عبدالله الحبیب» یکی از شبکه‌های تحت حمایت آیت‌الله سید صادق شیرازی یعنی شبکه فدک را مدیریت می‌کند ولی از حضور چشم‌گیر و پررنگ در دیگر شبکه‌های زنجیره‌ای این طیف فکری نیز غفلت نمی‌کند. تنها سه سال از راه‌اندازی «هیئت خدّام‌المهدی» در کویت می‌گذشت که تندروی‌های یاسر الحبیب، دولت کویت را مجبور کرد هیئتش را پلمپ و او را روانه زندان کند.

اجازه نامه یاسر الحبیب از سید صادق شیرازی

اما این جوان جسور چشم انگلیسی‌ها را گرفته بود؛ پس سریع به سوژه مورد نظر سازمان‌های حقوق بشری انگلیس و آمریکا تبدیل شد. حتماً خود مقامات کویتی هم متعجب شده بودند که این سازمان‌ها چرا بین این همه زندانی و شکنجه‌شده، به این روحانی جوان این قدر توجه می‌کنند. دو سال وقت کافی بود تا بعد از رایزنی انگلیسی‌ها و ساکن شدن وی در لندن حیطه فعالیت‌های یاسر الحبیب به شدّت گسترش پیدا کند. روزنامه‌ای با نام «shianewspaper» منتشر می کند، حوزه علمیه «امامین عسکریین» را در لندن به راه اندازد، شبکه ماهواره‌ای «فدک» را نیز با حمایت آیت‌الله سید صادق شیرازی تأسیس کند و در سال ۲۰۱۰ نیز مکان هیأتش در لندن را به حسینیه‌ای بزرگ به نام «حسینیه سیّدالشّهدا» منتقل و مکان جدید را مجتمعی برای حوزه علمیه، هیأت، دفتر کار، مؤسسه رسانه‌ای، شبکه ماهواره‌ای فدک، روزنامه شیعه و پایگاه اطلاع‌رسانی اینترنتی قرار می دهد.

رمضان المبارک ۱۴۳۱ قمری شیخ مقیم در انگلیس در هفدهم ماه مبارک و در سالروز وفات عایشه همسر پیامبر اکرم (ص) مجلسی در حسینیه خود در لندن تشکیل داد و از فراز منبر جملات رکیک و نسبت‌های وقیحانه‌ای متوجه او کرد.

او پس از ذکر ادلّه خویش برای اثبات نفاق و هرز‌گی و… به همسر پیامبر اسلام، سخن خود را با این توصیه راهبُردی! به پایان رسانید که: «جشن گرفتن به مناسبت هلاک عایشه، ضرورتی دینی است؛ چه این­که روز هلاکت عایشه، پیروزی اسلامی عظیمی به شمار می ­رود.» سایت وی نیز با افتخار تمام در این‌باره گزارش می‌دهد: «لازم به ذکر است که شبکه ماهواره‌ای فدک این جشن مبارک و وقایع آن را پوشش داده و پخش نمود. ضمن این‌که در بالای صفحه این شبکه نیز «شعار الله اکبر … عایشه فی النّار» برای اولین بار در تاریخ شبکه‌های تلویزیونی قرار داده شد! و در فواصل مختلف برنامه، سرودهایی به مناسبت و شادی از هلاکت رأس الکفر عایشه و شکر نعمت برائت از او، پخش گردید.

«شیخ عبدالعزیز آل الشّیخ» مفتی اوّل سعودی در برابر این اقدام چنین واکنش می‌دهد: «بعد از اسائه ادب یاسر الحبیب به أم المؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیّع در کشورهای عربی و اسلامی متوقّف شده است». وی در دیدار خود با ائمه جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفت: «سخنان یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهل سنّت که تمایلی به تشیّع داشتند، از مسیر انحرافی خود برگشته و راه مستقیم را برگزینند.» آل‌الشّیخ ادامه داد: «مُخبرین ما در کشورهای عربی به من اطلاع دادند عدّه زیادی از اهل سنّتی که شیعه شده بودند، به خصوص در شمال آفریقا، پس از گفته های یاسر الحبیب متوجّه شده اند که تشیّع، مذهبی باطل است و به مذهب حقّ برگشته اند.»

اما سخنان مشکوک شیخ، مشکلات بسیاری برای شیعیان کویت و عربستان نیز به بار آورد. علمای شیعه این دو کشور ـاز جمله «شیخ عَمری»، «شیخ حسین معتوق»، «شیخ حسن صفّار»، «شیخ علی آل محسن»، «شیخ عبدالجلیل السمین»، «شیخ نمر» و «سیّدهاشم السلمان» ـ مواضع سختی در برابر وی گرفته و او را از خود طرد کردند.

تا اینکه این دست موضع‌گیری‌ها که باعث ورود فشارهای فراوان به شیعیان عرب نیز شده بود، جمعی از علماء و فرهیختگان شیعه منطقه احصاء عربستان را بر آن داشت تا استفتائی را خدمت مقام معظم رهبری ارسال کنند. پاسخ معظم له آبی بود بر آتش:«اهانت به نمادهای برادران اهل سنّت از جمله اتّهام ­زنی به همسر پیامبر اسلام حرام است. این موضوع، شامل زنان همه پیامبران و به­ ویژه سیّدالانبیاء پیامبر اعظم -حضرت محمّد صلّی­ الله ­علیه­ و آله– می­ شود.» فتوایی که از شبکه ماهواره‌ای الجزیره گرفته تا روزنامه الانباء کویت، سایت پرمخاطب محیط، روزنامه‌های السّفیر لبنان و الحیات چاپ لندن و سایت رادیو تلویزیون مصر و … به انعکاس درآمد و مورد تحلیل قرار گرفت.

حتّی احمد الطّیب، شیخ الازهر در بیانیه‌ای رسمی، این‌چنین به فتوای رهبر حکیم انقلاب، واکنش نشان داد: «با تمجید و خرسندی، فتوای مبارک حضرت امام علی خامنه ­ای را در خصوص تحریم اهانت به صحابه رضوان­ الله­علیهم یا تعرّض به همسران حضرت رسول­(ص) دریافت کردم. این فتوایی است که با دانش صحیح و درک عمیق از خطرناکی آن­چه که اهل فتنه انجام می­ دهند، صادر شده و بیان­گر علاقه و اشتیاق به وحدت مسلمانان است. آن­چه که باعث می­ شود بر اهمیت این فتوا افزوده شود، آن است که عالمی از علمای بزرگ مسلمان و از بزرگ­ترین مراجع شیعه و به ­عنوان رهبر عالی جمهوری اسلامی ایران، چنین فتوایی را صادر کرده است.»

یکی دیگر از اقدامات این جریان مشکوک که حامیانی نیز در شهر مقدس قم دارد نام‌گذاری هفته برائت! در ربیع‌الاول سال پیش بود. این جریان در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «با نزدیک شدن به ایام فرحة الزهرا و غدیر ثانی، شورای سیاست گذاری شبکه جهانی امام حسین علیه‎السلام در بیانیه ای اعلام داشت: روز نهم ربیع الاول طبق فرموده اهل‌بیت علیهم‎ السلام روز غدیر ثانی نام‌گذاری شده است… از این رو بر خود لازم می‎دانیم که از روز نهم لغایت ۱۵ ربیع الاول را به عنوان هفته برائت نام‌گذاری کنیم تا از این شبکه مقدسه پیام برائت از دشمنان خاندان رسالت را با اتکا به عمل معصومین به جهان صادر نماییم.»

این حرکات زشت بدعت آلوده در حالی صورت می ­گیرد که خداوند در آیه ۱۷ سورة الانعام فرموده است: [وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا به غیر عِلْمٍ] یعنی به خدایان و بت‌های مشرکین و کفار حرف زشت نزنید چون آن‌ها مقابله به مثل کرده و به مقدسات شما توهین می‌کنند این آیه شریفه به طریق اولی دستور عدم توهین به مقدسات سنی‌ها را ثابت می‌کند.

بهترین تعبیر راجع به یاسر الحبیب سخن سید مقاومت، نصرالله عزیز است که شیخ هتاک را «شخصٌ شیعیٌ غیرُ معروفٍ عند الشیعة أساساً» دانسته است. یاسرالحبیب با کمک‌های بی‌دریغ دولت انگلستان و بیت آیت‌الله سید صادق شیرازی روز به روز به فعالیت‌های به ظاهر مذهبی‌اش می‌افزاید. قابل‌توجه اینجاست که در یک اقدام هماهنگ شبکه مورد حمایت آیت‌الله سید صادق شیرازی -شبکه امام حسین-درست در همین ایام اقدام به اعلام گستره برگزاری برنامه‌های هفته برائت این فرقه مشکوک کرد.

محمد هدایتی مدیر مسؤول شبکه سلام

محمد هدایتی مدیر مسؤول شبکه سلام یکی از کسانی است که با بیت شیرازی‌ها ارتباط کامل دارد و در مسائل سیاسی ضد نظام جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند. تا به حال با شبکه صدای آمریکا مصاحبه کرده و از قمه زنی دفاع و جمهوری اسلامی را بارها متهم به دیکتاتوری کرده است.

از جمله فعالیت‌های وی، مدیریت سایت ضد انقلابی رسام -روحانیون سنتی ایران معاصر- است. جدیداً گروهی را به نام «ستاد بین المللی تعظیم شعائر حسینی» اداره می‌کند و اکثر کلیه‌های که می‌سازند، صحنه‌هایی از قمه یا لطمه زنی است. یکی از علمایی که به دلیل رفتارهای غلط ایشان، از آنان جدا شد، «آیت‌الله حسینی قزوینی» است. ایشان ابتدا با دادن بیانیه‌ای به شبکه «سلام» هشدار داد که در صورت دفاع از قمه زنی و توهین به مسؤولان نظام، با آنان همکاری نخواهد کرد. سپس در سال ۱۳۸۸ و با اوج فتنه ۸۸ و تحرکات این شبکه، ایشان از همکاری با شبکه «سلام» خودداری و شبکه «ولایت» را تأسیس نمودند.

یکی از دستاوردهای این فرقه های افراطی برای تشیع

ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزی در یک سفر دوره­ای به ایران، از جمهوری اسلامی ایران خواست تا در مالزی برای تبلیغ اسلام و مبارزه با فرقه ضاله بهاییت به آنها کمک کند. چون منشا بهاییت در ایران بود و بهایی­ها یکی از مراکز اصلی شان در مالزی قرار دادشت و از آنجا نیرو می ­گرفتند. اما از حدود چهار سال قبل، به دلیل فعالیت­های جریان شیرازی­ ها در مالزی و مبارزه رسمی با خلفا، به دعوای میان شیعه و سنی چنان دامن زدند که به شعار نویسی­ های خیابانی انجامید و این مساله موجب شد، ماهاتیر محمد که تا دیروز از جمهوری اسلامی دفاع می­ کرد، چند ماه قبل نسبت به خطر گسترش شیعه در مالزی هشدار داد و خواستار مبارزه با شیعیان به عنوان یک فرقه ضاله شد

  • .......

امام جمعه طراز انقلاب 

 

 

 

  • .......

  • .......