مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است


انتشار 


عکسی از فائزه هاشمی با بهایی ها در رسانه های مجازی و غیر مجازی سوالاتی را در اذهان مخاطبان موجد شده است. مثلا بهایی چیست و چرا ایرانیان و جامعه مسلمان اعم از شیعه و سنی این فرقه را بر نمی تابند؟

یادم آمد در روزگار کودکی خانواده ای در همسایگی ما مستقر شد که پدر و مادر من و سایر بچه ها ما را از مؤآنست با آنان نهی می کردند. علت را نمی دانستیم اما کنجکاوی بچگانه موجب شد که نهی والدین را نشنیده بگیریم. البته بعدها این خانواده از ایران رفتند. اکنون که فکر می کنم «چرا با آمدن این خانواده همه در همان روز فهمیدند که این ها بهایی هستند» هیچ پاسخی ندارد جز اینکه خودشان تعمدا مسلک خویش را فاش می کردند تا در حکومتی که بسیار از روسای آن بهایی بودند، مصون از هر خطری جدی، در جذب کودکان و نوجوانان و جوانان به این مسلک و دور سازی آنان از باورهای دینی شان فعال شوند.

یادم می آید گاهی دور از چشم پدر و مادر با پسرشان که همسن و سال من بود، به منزلشان می رفتم. البته این موضوع فقط دو یا سه بار اتفاق افتاد. روزی در منزلشان چشمم به قفسه ای کتاب افتاد. در میان آن قفسه، کتابی قطور با جلد مشکی بود. بنابراین برای من که قطور ترین کتاب بعد از کتاب درسی ام، قرآن بود، دیدن قطر بزرگ کتاب کنجکاوی ام را بر انگیخت. از این روی کتاب را برداشتم و تا نگاهی کنیم. روی جلدش چیزی نوشته نشده بود اما در صفحه اول آن بزرگ نوشته بود تلمود با کسره ای که در زیر حرف «ت» بود . از پدر خانواده سوال کردم این کتاب چیست؟ فورا کتاب را از دستم گرفت و مانند بوسه ای که ما بر قرآن می زنیم، آن را بوسید و با احترام خاصی سر جای خودش نهاد و گفت: این کتاب مقدس است و بهترین کتاب من است. من چیزی از حرف و رفتارش نفهمیدم و البته چیزی هم سوال نکردم. فقط در زمانی که کتاب را سر جای خودش قرار می داد در کنار آن کتاب، کتاب دیگری دیدم که قطرش کمتر بود و روی آن نوشته بود کتاب مقدس.

از آن زمان سال ها گذشت، انقلاب اسلامی پیروز شد و در چشم برهم زدنی جنگ تحمیلی آغاز گردید و موضوع دشمنی اسرائیل نمود بیشتری یافت. حساسیت من هم مانند بسیاری از همسن و سال هایم برای شناختن اسرائیل زیاد شد. فهمیدم که اسرائیل را یک سری مهاجر از اروپا در سرزمین فلسطین تشکیل داده اند. دین آنان هم یهودی است، همان که مادرم آن ها را جهود (Judah) می خواند. بعد ها فهمیدم که یهودیان دو کتاب دینی دارند یکی تورات نام دارد و دیگری تلمود. تورات را ندیده بودم اما تلمود، یادم آمد که در دوران کودکی در خانه همسایه دیده بودم. اولین چیزی که در ذهنم گذشت این بود که آنها در واقع یهودی بوده اند و به ظاهر بهایی خوانده می شدند! اما همه آن ها را بهایی می شناختند و نه یهودی! بعد ها در جلوی دانشگاه تهران کتاب کوچکی دیدم که نوشته بود کتاب مقدس، موقع مطالعه فهمیدم که تورات بخشی از این کتاب مقدس است و آن کتاب دیگر در خانه همسایه بهایی دوران کودکی نیز تورات بوده و یا دستکم مشتمل بر تورات بوده است.

باز یادم می آید که آنان در روز خاصی از سال لباس تیره می پوشیدند. بعد ها که مطالعاتم را در باره بهایی ها افزایش دادم فهمیدم که آن روز، روز اعدام علی محمد باب سرکرده فرقه ضاله بهائیت توسط امیر کبیر بوده است. همین امر باعث شد که رابطه میان اسرائیل و بهایی ها را جستجو کنم. اکنون به بهانه انتشار آن عکس کذایی فائزه هاشمی و جماعتی بهایی، بر آن شدم تا به اختصار و اشاره از این رابطه بنویسم.

استعمار از دویست سال پیش، برنامه ای را در منطقه کلید زد که می توان از آن با عنوان دین سازی یاد کرد. هدف از این برنامه هم در واقع نفوذ در ارکان جوامع و سست کردن باورهایی بود که استعمار وجود شان را برای سلطه خود در منطقه خطرناک می دید. خصوصا که در باورهای اسلامی مفاهیمی چون " نفی سبیل"- " جهاد" – حمایت از مظلوم و... غیره وجود دارد که تمسک به این مفاهیم می توانست منافع استعمار را با مخاطره جدی روبرو کند.

علی محمد باب فردی بود که در جوامع شیعه پروژه دین سازی را کلید زد.

کما اینکه وهابیون در میان اهل سنت پیشتر این پروژه را کلید زده بودند. پس ازعلی محمد باب، میرزا حسینعلی معروف به بهاء الله جانشین وی شد و دین بهایی را رسما اعلام کرد. با توجه به مخالفت هایی که با این فرقه می شد دو دولت روس و انگلیس حمایت از این فرقه را بر عهده گرفتند. اما با توجه به افزایش حساسیت ها در ایران بهاء الله به امپراطوری عثمانی رفت و از آنجا به عکا در فلسطین تبعید شد.

پدیده بهائیت و رابطه ی بهائیان با یهودیان، از مسائل مهم تحولات تاریخ معاصر ایران است که باید مورد شناسایی علمی قرار گیرد. از سال 1868 م که میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) و همراهانش به بندر «عکا» منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانون های مقتدر یهودی تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین به ابزار مهمی برای عملیات بغرنج یهودیان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. به نوشته ی فریدون آدمیت: «... عنصر بهائی، چون عنصر جهود، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد، طرفه این که از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند».

این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (عبدالبهاء) بر فرقه ی بهائی تداوم یافت. در این زمان بهائیان در تحقق راهبرد تأسیس دولت یهود در فلسطین، که از دهه ی 1870 و 1880 م آغاز شده بود، با جدیت شرکت کردند، به طوری که عباس افندی در سال 1907 به حبیب مؤید که به یکی از خاندان های یهودی بهائی شده تعلق داشت، پیام پیروزی یهود را در سرزمین فلسطین نوید می دهد و می گوید: «اینجا فلسطین است، عن قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت، این از مواعید صریحه ی الهیه است و شک و تردید ندارم، قوم یهود عزیز می شود... و تمامی این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد، آباد و پرجمعیت می شود و تردیدی در آن نیست».

به پاس این خدمات و تلاش ها، وقتی عبدالبهاء رهبر بهائیان (1300 ش) مرد، مأموران انگلیسی سفارتخانه ها و کنسولگری های بریتانیا مستقر در کشورهای خاورمیانه اظهار تأسف و همدردی کردند. ضمن آن که وزیر مستعمرات حکومت انگلیس «مستر وینستون چرچیل» به مجرد انتشار این خبر، پیام تلگرافی برای کمیسر عالی انگلستان در فلسطین - سر هربرت ساموئل - صادر کرد و به او نوشت: «از معظم له تقاضا نموده مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه ی بهائی ابلاغ نماید...»

در زمان جنگ اول جهانی بهایی ها در فلسطین علیه امپراطوری عثمانی با انگلیس همکاری می کنند که پس از جنگ فرمانده ارتش ترکیه قصد اعدام وی و تخریب مراکز بهایی را می کند اما با فشار دولت بریتاینا قصد خود را رها می کند. لرد بالفور که بیانیه رسمی همکاری دولت انگلیس برای تاسیس وطن یهودی به یهودیان را صادر کرده بود، طی تلگرافی فوری به ژنرال آلن بی، فرمانده ارتش اشغالگر انگلیس، به وی فرمان می دهد که " جمیع قوای بریتانیا در صیانت از عبدالبهاء، خانواده و دوستان وی بکوشند" ژنرال آلن بی هم به عبدالبهاء لقب "سر" می دهد و مدال قهرمانی " نایت هود" را نیز به وی اهدا می کند. عبدالبهاء نیز برای امپراطور جرج پنجم دعا می کند.

دولت استعماری فرانسه هم در مقطعی به کنسول خود در بغداد دستور می دهد که برای عبدالبهاء و خانواده اش و دوستانش تابعیت فرانسه صادر کند. همچنین دولت فرانسه از عباس افندی درخواست می کند که به مستعمرات افریقایی این کشور مبلغان بهایی اعزام کند تا هزینه های سلطه فرانسه بر این مستعمرات کاهش یابد. زیرا تا مفاهیم دینی مانند جهاد وجود دارد هزینه ای استعمار افزایش خواهد یافت.

در زمان قیمومیت انگلیس بر فلسطین بهایی های زیادی در دو منطقه عکا و حیفا مستقر می شوند. از این روی با کمک انگلیس بیت العدل اعظم را در حیفا تاسیس می کنند.

عبد البهاء تاکید داشت که یهود باید در ارض مقدس تجمع کرده و عزت یابد. در سال 1954 دولت صهیونیستی شعبات محافل بهایی را در انگلیس، کانادا و فلسطین اشغالی به رسمیت می شناسد و از آن زمان تاکنون این فرقه ضاله را مورد حمایت خود قرار داده است. همانطور که گزارش های ساواک تاکید می کند؛ بهایی ها در ایران همواره از اسرائیل حمایت کرده و درخدمت اسرائیل بوده اند. " اسرائیل مذهب بهایی ها را به عنوان یک مذهب رسمی شناسایی کرد و دولت این رژیم با اجرای برنامه ای به نام – تحبیب – می کوشد از اقلیت های فوق الذکر در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی کند" .

همچنین گزارش 9/9/ 1349ساواک می گوید" شنیده شده است که چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چند میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند." در سال 1967 که اسرائیل به چند کشور عربی حمله کرد بهائیان ایران مبلغ 120 میلیون تومان کمک مالی جمع آوری کرده و به اسرائیل فرستادند. در سال 1973 که مصر و سوریه به اسرائیل حمله کردند و در روزهای اول که پیروزی هایی بدست آوردند، محافل بهایی ایران این جنگ را مذموم اعلام کردند و نوشتند" نزاع و جدال منفور در گاه کبریاست و حتی در نشریات کودکان نیز به حمایت از اسرائیل برخاستند.

در طول دو قرن گذشته شاهد بوده‌ایم که استعمارگران برای پیشبرد اهداف ظالمانه‌ در مستعمره‌های تحت نفوذ خود با شیوه تفرقه‌افکنی در جوامع حکومت کردند و گاه با ساخت فرقه‌های انحرافی از مذاهب رسمی هر جامعه بهره‌ می‌بردند، شیوه‌ای که در ایران هم عملیاتی شد و با حمایت روسیه و انگلیس پایه‌های یک مسلک انحرافی به نام «بهائیت» در دوره قاجار و به تبع آن در دوره پهلوی شکل گرفت.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت دینی در این کشور آن هم در قرن بیستم، دشمنان این مرز و بوم که نتوانستند این تحول بزرگ را برتابند، با استفاده از این فرقه انحرافی برای ضربه زدن بهره جستند، اکنون «بهائیت» بیش از اینکه یک فرقه انحرافی دینی باشد،‌ یک فرقه سیاسی است که با حمایت همه‌ جانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی همچنان درصدد ضربه زدن به ایران اسلامی است.

اکنون حیفا و عکا در فلسطین اشغالی به مرکز فعالیت های بهائیان جهان معروف هستند. یکی از مکان های مقدس بهائیان در بندر حیفا در کوه کرمل همان جایی است که بهائیان ادعا می کنند استخوان های علی محمد باب  را 40 سال بعد از اینکه امیرکبیر او را اعدام کرد از ایران منتقل و در آنجا دفن کرده اند که حالا آنجا مقبره ساختگی و جعلی او است.علاوه براین حیفا یکی از مهمترین کانون های حضور شیطان پرستان و کاهنان و مرکز اصلی تولید و توزیع فیلم های مبتذل در جهان است. زنان و دختران بهایی در پیوندی با شیطان پرستان وظیفه ترویج فساد اخلاقی را در جوامع دیگر خصوصا جوامع مسلمان برعهده دارند.

شهر عکا هم از دیگر مکان های مقدس بهائیان در فلسطین اشغالی است که قبر حسینعلی نوری در آنجا واقع شده است و در واقع به نوعی قبله بهائیان هم به آن سمت است و آن نماز صغری که پیروان این فرقه عباراتی در حد سه خط دعا می شود را تحت عنوان نماز می خوانند.

بهایی ها خود را سربازان اسرائیل می دانند. خصوصا که وقتی به تاریخ مراجعه می کنیم می بینیم که اکثر کسانی که بهایی شده اند، در آغاز یهودی بوده و بعد به اسلام گرویده اند و بعد از آن بهایی شده اند. قبل از فتنه باب، جماعتی از یهود در مشهد همه با هم مسلمان شدند و بعد به باب گرویدند و پس از آن بهایی شدند. در گیلان نیز میرزا ابراهیم جدید الاسلام ساکن رشت که یک یهودی بود مروج فرقه بهایی در سیاهکل شد.

شوقی افندی رسما اعلام کرد که حمایت از اسرائیل بر همه دولت های جهان ترجیح دارد و فرمان داد که بهائیان برای تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین اسرائیل اقدام کنند. وی مهمترین وظیفه شورای بین المللی بهائیان را برقراری رابطه با اسرائیل اعلام کرده است.

پیوند برنامه ریزی شده میان بهائیت و صهیونیسم، دقیقا جهت پایه و بنیاد و اساسی طراحی شده بود که شوقی افندی در رأس آن قرار گرفت. در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین به طور رسمی تشکیل شد. با توجه به اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان، شوقی تصمیم گرفت سرزمین اسرائیل را مرکز اصلی بهائیان قرار داده و دولت یهود را به عنوان پناهگاه و پایگاه این فرقه درآورد. این امر البته می تواند به نوعی انتقامجویی و کینه توزی تلقی شود.

با توجه به این سوابق تاریخی و فرامین فرقه ای نمی توان هیچ فرد بهایی را جدای از اسرائیل دانست. اکنون باید پرسید دوستی با بهائیان آیا دوستی با اسرائیل نیست که با جهان اسلام و ایران اسلامی اشکارا دشمنی می کند؟

 

منبع: فارس

rajanews.com

  • .......


مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: دیده و شنیده شده است که اشخاصى در مشاهد مشرّفه به امامى که صاحب ضریح است سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند.

تسنیم: مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: دیده و شنیده شده است که اشخاصى در مشاهد مشرّفه به امامى که صاحب ضریح است سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند. شخصى گفته است: هر وقت براى زیارت حضرت امام رضا (علیه السّلام) به مشهد مشرّف مى شوم (شاید در هر سال یک زیارت بیشتر نمی کرده است ) در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیّت، تا ضریح راه برایم باز مى‌شود، به ضریح نزدیک مى شوم و زیارت مى کنم، و حضرت رضا (علیه السّلام)خرجى راه و حتّى مقدارى پول براى خرید سوغات را نیز به من مى دهند.

در خانه‌اى که ما در مشهد بودیم نیز عَلویّه‌اى بود که مى‌گفت: هر وقت که براى زیارت به حرم مى روم، براى من هم راه به سوى استلام (بوسیدن ضریح و دست کشیدن بر آن) ضریح باز مى‌شود.

کتاب در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص 

rajanews.com/news

  • .......

چند روز مانده به نیمه شعبان و باید گفت این روز از جمله ایامی است که باید برای ورود به آن آماده شد و ارزش دارد بدانیم وارد چه شبی و با چه فضیلتی می شویم. برای چند ساعتی که ارزش شب قدر را دارد باید همانطور که کم کم کوچه ها را چراغانی می کنیم، آرام آرام دلهایمان را نیز آماده کنیم تا شاید گوشه ای از حقیقت این شب را درک نماییم.

وجه نام‌گذاری به لیلة البرات
نیمه شعبان در فرهنگنامه ها و متون کهن، «شب برات» نامیده شده و این بدان خاطر است که بنا به روایات ، خداوند در این شب «برات آزادی» از دوزخ را به بندگان خود می بخشد و این شب برات در ادب فارسی و متون کهن نظم و نثر بازتابهایی داشته که به چند مورد آن اشاره می رود:
ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» در این باره چنین آورده:«و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همی پندارم، این از قبیل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نیکی به جای آورد، بیزاری یابد از دوزخ». [1]
رامپوری نیز در «غیاث اللغات» شب نیمه شعبان را «شب برات» دانسته می نویسد:«شب برات شب پانزدهم شعبان است که در آن شب ملائکه به حکم الهی حساب عمر و تقسیم رزق می کنند». [2]
حافظ ، شب برات را شب قدر دانسته و در غزل معروف خود، شب قدر و «شب برات» را هنرمندانه با هم آورده می سراید:
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن «شب قدر» که این تازه «براتم» دادند
اما این که «برات» به چه معناست و بن و ریشه این واژه چیست؟ در «حافظ نامه» این توضیحات آورده شده است:«برات» از «برائت» عربی است و آن:«نوشته ای است که بدان، دولت بر خزانه یا حکام، حواله وجهی دهد». [3]
علامه قزوینی در حواشی خود بر «چهار مقاله» با استناد به «ذیل قوامیس عرب» به نقل از «دُزی» می نویسد:«برات را به «بروات» جمع بندند و این کلمه عربی است و در اصل «برائت» بوده و به معنای «بریءالذمّه گردیدن از دَین» است و صواب آن در جمع «براءات» یا براوات است. گویندگان فارسی به اعتبار حواله مکتوب هر حواله یا وارد معنوی را نیز «برات» اصطلاح کرده اند». [4]

فضیلت نیمه شعبان
نیمۀ شعبان اگرچه شرافتش را وامدار مولود خجسته‌ای است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرک ساخته است، در تقویم عبادی اهل ایمان ، نیز از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار است. در روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، [5] [6] [7] [8]فضیلت‌های بسیاری برای عبادت و راز و نیاز در شب و روز خجسته نیمۀ شعبان برشمرده شده است.
بنابراین شایسته است افزون بر برپایی جشن و سرور در شب با عظمت نیمۀ شعبان، از بزرگی و عظمت آن شب غافل نشده، اعمال عبادی را به دقت انجام دهیم.

فضیلت شب نیمه شعبان
امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:«نیمه شعبان، شبی است که حق تعالی آن را برای ما اهل بیت قرار داد در برابر «لیله القدر» که آن را برای پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داده است».
مرحوم سید بن طاووس در کتاب «اقبال» در والایی این شب، این گونه آورده است:«جدم ابوجعفر طوسی ( شیخ طوسی ) به نقل از ابویحیی آورده که امام صادق علیه السلام فرمودند:از پدرم امام باقر علیه السلام درباره فضیلت شب نیمه شعبان پرسیده شد، فرمودند:«این شب برترین شب بعد از شب قدر است. خداوند در این شب، نعمتهای افزون خود را به بندگانش ارزانی می دارد و به منت خود می آمرزد، در این شب در تقرب به درگاه خداوند متعال بکوشید زیرا این شبی است که خداوند عزّوجل بر خود سوگند یاد کرده که هیچ خواهنده و سائلی را تا زمانی که معصیتی را نطلبد، ردّ نکند. همچنین این شبی است که خداوند آن را در برابر شب قدر که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار داده، برای ما اهل بیت قرار داده است. پس در دعا و ثنا به درگاه خدای متعال بکوشید». [9]
سید همچنین در فضل و فضیلت این شب شریف روایتی معروف را که در آن سرآمد عمر آدمیان و تقسیم روزی همگان و رویدادهای سال آینده تقدیر می گردد، آورده و آن را با روایت مشهوری که همه رخدادهای بالا در شب قدر رمضان هر سال اتفاق می افتد، سنجیده آن را به خوبی تأویل و توجیه می نماید که به خاطر اهمیت آن، سخنان سید را به طور کامل می آوریم:«در برخی از کتابهای دعا آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:در شب نیمه شعبان خوابیده بودم که جبرئیل آمد و گفت:ای محمّد! آیا در این شب می خوابی؟ گفتم:مگر امشب چه شبی است؟ گفت:نیمه شعبان! برخیز! پس مرا این سان بیدار کرد و با خود به بقیع برد و گفت:سرت را بلند کن که امشب، درهای آسمان گشوده می گردد و در نتیجه درهای رحمت، خشنودی، آمرزش، تفضّل، توبه ، نعمت، بخشش و نیکی در آن گشاده می گردد و خداوند در آن به شماره مو و پشم چارپایان، بندگان را آتش جهنم آزاد می کند و سر آمد عمر انسانها را در آن استوار می سازد و روزیهای همگان را تا سال آینده تعمیم می کند و همه رخدادهای سال آینده در این شب نازل می گردد...». [10]

روایت پیامبر
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم )فرمود:
«من احیا لیلة العید و لیلة النصف من شعبان لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ [11] هرکس شب عید و شب نیمه شعبان را با عبادت زنده بدارد، روزی که قلب‌ها همه بمیرند، قلب او نخواهد مرد.»

روایت امام صادق
از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است که پدر بزرگوارش(در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمۀ شعبان پرسیده بود)فرمود:
این شب، برترین شب‌ها پس از شب قدر است. خداوند سبحانه و تعالی در این شب، فضلش را بر بندگان جاری می‌سازد و از منت خویش، گناهان آنان را می‌بخشد. پس بکوشید در این شب به خداوند سبحانه و تعالی نزدیک شوید.
همانا این شب، شبی است که خداوند سبحانه و تعالی به وجود خود سوگند خورده است که در آن، درخواست کننده‌ای را (تا آن گاه که درخواست گناه نداشته باشد) از درگاه خود نراند. این شب، شبی است که خداوند سبحانه و تعالی آن را برای ما خاندان قرار داده است؛ همچنان که شب قدر را برای پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) قرار داده است؛ پس بر دعا و ثنای خداوند تعالی بکوشید، که هرکس در این شب صد بار او را تسبیح گوید، و صد بار حمد الهی را بر زبان جاری سازد و صد بار زبان به تکبیر گشاید و صد بار بگوید: «لا اله الا الله»، خداوند سبحانه و تعالی از سر فضل و احسانی که بر بندگان دارد، همۀ گناهان او را بیامرزد و درخواست‌های دنیایی و آخرتی او را برآورده سازد؛ چه درخواست‌هایی که بر خداوند سبحانه و تعالی اظهار کرده و چه درخواست‌هایی که اظهار نکرده و خداوند سبحانه و تعالی با علم خود بر آن‌ها آگاه است. [12] [13]

اعمال
اعمال این شب مبارک فراوان است؛ از جمله آنها غسل است و احیاء و شب زنده داری به نماز و دعا و استغفار . اما بافضیلت ترین عمل این شب، زیارت امام حسین علیه السلام است. آمده است که اگر کسی خواست روح یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر با او مصافحه کند، در این شب امام حسین علیه السلام را زیارت کند و کمترین حد این زیارت آن است که زیر آسمان یا روی بام بروی، سمت راست و چپ خود را نگاه کنی، آنگاه سر به آسمان بلند کنی و بگویی:«السلام علیک یا اباعبدالله یابن رسول الله السلام علیک و رحمه الله و برکاته».

1.  خرمشاهی، بهاءالدین، حافظ نامه، ج1، ص672.
2.  غیاث اللغات، ص504.
3. فرهنگ معین.
4. مولوی، جلال الدّین، دیوان شمس به تصحیح عزیزالله کاسب، ص252.
5. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7450.   
6. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7451.   
7. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7461.   
8. قرطبی، شمس الدین، تفسیر القرطبی، ج12، ص167 و...   
9. ابن طاووس، على بن موسى‌،اقبال الاعمال بالاعمال الحسنه، ص898-897.
10. ابن طاووس، على بن موسى‌،اقبال الاعمال بالاعمال الحسنه، ص893-894.
11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج7، ص478، ح 9903.   
12. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج94، ص85، ح 5.   
13. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج6، ص27.

mashreghnews.ir

  • .......


استعمار زبانی یا زبان استعمار؟

ناگهان از گوشه‌یی یک نفر تشخیص داده که باید ما به کودکان دبستانی، از کلاس اول - یا حتّی پیش‌دبستانی - زبان انگلیسی یاد بدهیم؛ چرا؟ وقتی بزرگ شدند، هر کس نیاز دارد، میرود زبان انگلیسی را یاد میگیرد. چقدر دولت انگلیس و دولت امریکا باید پول خرج کنند تا بتوانند این‌طور آسان زبان خودشان را در میان یک ملت بیگانه ترویج کنند؟ ... بنده با فراگرفتن زبان خارجی صددرصد موافقم؛ نه یک زبان، بلکه ده زبان ... منتها این کار جزو فرهنگ جامعه نشود. ۸۴/۲/۱۲»

"ایزاک چاتینر"، نویسنده‌ی روزنامه‌های نیویورک‌‌تایمز و نیویورکر در یادداشتی با عنوان "دنیای زبان، زبان دنیا"، از قول پژوهشگری آمریکایی می‌نویسد که مردم کشور آمریکا، آنچنان از اشغال کشورشان توسط انگلیسی‌ها به ستوه آمده بودند که به هر طریق ممکن، درصدد ایجاد "لهجه‌ای" کاملا متفاوت از انگلیسی‌ها برای خود بودند. بدین ترتیب، شکل‌گیری لهجه‌ی آمریکایی زبان انگلیسی، اتفاقی کاملا عامدانه و در واکنش به دخالت دولت انگلیس بود. تفاوت لهجه‌ی آمریکایی‌ها اگرچه مبتنی بر همان زبان انگلیسی بود، اما خود عاملی بود برای نشان دادن تمایزات فرهنگی و هویتی بین مردم خود و انگلیسی‌ها. چاتینر در ادامه‌ی مطلب خود چنین می‌نویسد: "یکی از پرسش‌هایی که مک کرام در کتابش مطرح کرده این است که اگر به جای انگلیسی‌ها، مردم کشور استعمارگر دیگری- مثلا فرانسوی‌ها یا اسپانیایی‌ها- به آمریکا می‌آمدند، باز هم تمایل به ایجاد زبانی متفاوت از زبان انگلیسیِ بریتانیا وجود داشت؟   مک کرام سعی کرده که از دو بعد به این پرسش، جواب بدهد. او می‌نویسد زبان فقط وسیله‌ای ضروری برای برقراری ارتباط نیست؛ بلکه خواسته‌های مردم هر عصر را نیز مطرح می‌کند و تمایل آنها به ایده‌های جدید و کلمات جدید را نشان می‌دهد. بعضی‌ها می‌گویند زبان ذاتا پدیده‌ای خنثی است؛ اما اگر بگوییم که زبان انگلیسی وضعیتی کاملا متفاوت داشته، اصلا اغراق نکرده‌ایم."
"زبان" را می‌توان یکی از پایه‌های اصلی هر فرهنگ و تمدنی تلقی کرد. بنابراین انتقال زبان از کشوری به کشور دیگر، به‌مثابه "انتقال فرهنگ" به آن کشور است. «الان آموزش زبان انگلیسی - بالخصوص زبان انگلیسی... خیلی رواج پیدا کرده، آموزشگاه‌های فراوانی به‌وجود می‌آورند... همه‌ی کتاب‌های آموزش که خیلی هم با شیوه‌های جدید و خوبی این کتاب‌های آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقل‌کننده‌ی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچه‌ی ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را می‌خواند، فقط زبان یاد نمی‌گیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، اما آنچه بیشتر در او اثر می‌گذارد آن تأثیر و انطباعی [است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او به‌وجود می‌آید.» ۹۲/۹/۱۹

از همین‌روی، حداقل از دو دهه پیش، پژوهش‌های بسیاری در این‌باب مخصوصا آثار سوء یادگیری بدون برنامه‌ی زبان انگلیسی نوشته شده است. ظهور اصطلاحاتی چون "امپریالیسم زبان انگلیسی" نیز تحت تأثیر همین فضا بوده است. "رابرت فیلیپسون"، زبان‌شناس انگلیسی در کتاب خود با عنوان "امپریالیسم زبانی"، در کنار اشکال دیگر استعمار کشورها چون امپریالیسم اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...، از امپریالیسم زبان انگلیسی نیز به‌عنوان شکل نوینی از استعمار در دوران حاضر یاد می‌کند. از نظر او، ترویج زبان انگلیسی توسط دو کشور آمریکا و انگلیس در سایر کشورها، به‌منزله‌ی "نفوذ و استیلا" یافتن در آنها به شکلی نرم و آرام است. از نظر فیلیپسون، ترویج زبان انگلیسی از طرفی موجب افزایش منافع غرب در کشورها شده و از طرفی دیگر، فرهنگ‌ها و زبان‌های ملی و محلی را در بلندمدت به سمت تضعیف یا نابودی پیش می‌برد. «هر جا انگلیس‌ها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه‌قاره‌ی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مکاتبات دستگاه‌های حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیت‌های برجسته، با زبان فارسی انجام می‌گرفت. انگلیس‌ها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رائج کردند.» ۹۱/۷/۲۳
"جواهر لعل نهرو" در کتاب خود با عنوان "نگاهی به تاریخ جهان"، به همین موضوع اشاره می‌کند که چگونه تبلیغ و آموزش زبان انگلیسی توسط عمال این کشور در هند، موجب به وجود آمدن طبقه‌ای جدید در این کشور شد که با مردم خود هیچ ارتباطی نداشت. او چنین می‌نویسد: "آموزش انگلیسی در هند هدفش پرورش کارمندان اداری و در عین حال، آشنا ساختن هندیان با جریان‌های فکری غرب بود. در نتیجه یک طبقه‌ی جدید در هند به وجود آمد. طبقه‌ای که آموزش زبان انگلیسی یافته بود. این طبقه هرچند تعدادش محدود بود و با توده‌های مردم هم تماس و ارتباط نداشت اما بالاخره رهبری نهضت‌های ملی تازه را عهده‌دار گردید."
شاید به همین دلیل بود که دولت چین، در سال ۲۰۱۰، کاربرد زبان انگلیسی را در رسانه‌های دیداری و مجازی چین ممنوع اعلام کرد. دولت چین، سیاست جدید خود در این‌باره را اینگونه توضیح داد که استفاده از زبان انگلیسی و مخلوط شدن انگلیسی با زبان چینی به سرعت در حال تخریب اصالت زبان چینی است و به شدت به ارزش‌های فرهنگی و سنتی ملت چین حمله کرده است. حتی «بعضی از کشورهای اروپائی هم نگذاشتند زبان انگلیسی تبدیل شود به زبان علمی آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اینها زبان خودشان را به عنوان زبان علمی در دانشگاه‌هایشان حفظ کردند.» ۱۵/۵/۹۲ نظیر چنین موانعی را بر سر زبان فارسی نیز ایجاد کرده‌اند. «ما برای ترویج زبان فارسی چقدر در دنیا مشکل داریم؟ خانه‌ی فرهنگ ما را می‌بندند، عنصر فرهنگی ما را ترور می‌کنند، ده جور مانع در مقابل رایزنی‌های فرهنگی ما درست می‌کنند؛ چرا؟ چون در آن‌جا زبان فارسی یاد می‌دهیم. ولی ما بیاییم به دست خود، مفت و مجانی، به نفع صاحبان این زبان - که مایه‌ی انتقال فرهنگ آنهاست - این کار را انجام دهیم!» ۸۴/۲/۱۲
از همین‌روی رهبر انقلاب در دیدار معلمان و فرهنگیان، بر اصل طراحی و برنامه‌ریزی برای یادگیری زبان انگلیسی تأکید کرده‌اند. «[البتّه‌] نمی‌گویم که فردا برویم زبان انگلیسى را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چه‌کار داریم می‌کنیم؛ بدانیم طرف می‌خواهد چگونه نسلى در این کشور پرورش بیابد،  و با چه خصوصیّاتى.» ۹۵/۲/۱۳
۳۷ سال پیش، یعنی همان ماه‌های نخستین انقلاب، امام خمینی() ، نسبت به این موضوع چنین فرمودند: «از مسائلی که مبتلا ما به آن هستیم آدم عبارت از آن است که چهار تا کلمه مثلًا فرنگی یاد بگیرد، و دو سه دفعه هم که تو صحبت‌هایش می‌شود، در هر چند کلمه‌ای یک کلمه‌ی فرنگی جایش بگذارد. شما نطق‌ها را ببینید. هر کس بیشتر الفاظ فرنگی در کلماتش باشد این بسیار دانشمند است! دانشمندی را به این می‌دانند که چند تا کلمه‌ی فرنگی در کلماتش باشد. این برای این است که نطق‌ها هم استعماری است. خودش آدم استعماری شده است.»

 ۵۸/۹/۲۱farsi.khamenei.i

  • .......

تاثیر زبان بیگانه بر فرهنگ اصیل ایرانی!

ا؟




"زبان" را می‌توان یکی از پایه‌های اصلی هر فرهنگ و تمدنی تلقی کرد. بنابراین انتقال زبان از کشوری به کشور دیگر، به‌مثابه "انتقال فرهنگ" به آن کشور است.


، «ناگهان از گوشه‌یی یک نفر تشخیص داده که باید ما به کودکان دبستانی، از کلاس اول - یا حتّی پیش‌دبستانی - زبان انگلیسی یاد بدهیم؛ چرا


 وقتی بزرگ شدند، هر کس نیاز دارد، می‌رود زبان انگلیسی را یاد می‌گیرد. چقدر دولت انگلیس و دولت امریکا باید پول خرج کنند تا بتوانند این‌طور آ


سان زبان خودشان را در میان یک ملت بیگانه ترویج کنند؟ ... بنده با فراگرفتن زبان خارجی صددرصد موافقم؛ نه یک زبان، بلکه ده زبان ... منتها این کر جزو فرهنگ جامعه نشود.»(1384/02/12)

 

"ایزاک چاتینر"، نویسنده‌ی روزنامه‌های نیویورک‌‌تایمز و نیویورکر در یادداشتی با عنوان "دنیای زبان، زبان دنیا"، از قول پژوهشگری آمریکایی می‌نویسد 

که مردم کشور آمریکا، آنچنان از اشغال کشورشان توسط انگلیسی‌ها به ستوه آمده بودند که به هر طریق ممکن، درصدد ایجاد "لهجه‌ای" کاملا 

متفاوت از انگلیسی‌ها برای خود بودند. بدین ترتیب، شکل‌گیری لهجه‌ی آمریکایی زبان انگلیسی، اتفاقی کاملا عامدانه و در واکنش به دخالت دولت ا

نگلیس بود. تفاوت لهجه‌ی آمریکایی‌ها اگرچه مبتنی بر همان زبان انگلیسی بود، اما خود عاملی بود برای نشان دادن تمایزات فرهنگی و هویتی بین 

مردم خود و انگلیسی‌ها. چاتینر در ادامه‌ی مطلب خود چنین می‌نویسد: "یکی از پرسش‌هایی که مک کرام در کتابش مطرح کرده این است که اگر به جای انگلیسی‌ها، مردم کشور استعمارگر دیگری- مثلا فرانسوی‌ها یا اسپانیایی‌ها- به آمریکا می‌آمدند، باز هم تمایل به ایجاد زبانی متفاوت از زبان انگلیسیِ بریتانیا وجود داشت؟ مک کرام سعی کرده که از دو بعد به این پرسش، جواب بدهد. او می‌نویسد زبان فقط وسیله‌ای ضروری برای برقراری ارتباط نیست؛ بلکه خواسته‌های مردم هر عصر را نیز مطرح می‌کند و تمایل آنها به ایده‌های جدید و کلمات جدید را نشان می‌دهد. بعضی‌ها می‌گویند زبان ذاتا پدیده‌ای خنثی است؛ اما اگر بگوییم که زبان انگلیسی وضعیتی کاملا متفاوت داشته، اصلا اغراق نکرده‌ایم."

 

"زبان" را می‌توان یکی از پایه‌های اصلی هر فرهنگ و تمدنی تلقی کرد. بنابراین انتقال زبان از کشوری به کشور دیگر، به‌مثابه "انتقال فرهنگ" به آن کشور است. «الان آموزش زبان انگلیسی - بالخصوص زبان انگلیسی... خیلی رواج پیدا کرده، آموزشگاه‌های فراوانی به‌وجود می‌آورند... همه‌ی کتاب‌های آموزش که خیلی هم با شیوه‌های جدید و خوبی این کتاب‌های آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقل‌کننده‌ی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچه‌ی ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را می‌خواند، فقط زبان یاد نمی‌گیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، اما آنچه بیشتر در او اثر می‌گذارد آن تأثیر و انطباعی [است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او به‌وجود می‌آید.»(1392/09/19)

 

از همین‌روی، حداقل از دو دهه پیش، پژوهش‌های بسیاری در این‌باب مخصوصا آثار سوء یادگیری بدون برنامه‌ی زبان انگلیسی نوشته شده است. 

ظهور اصطلاحاتی چون "امپریالیسم زبان انگلیسی" نیز تحت تأثیر همین فضا بوده است. "رابرت فیلیپسون"، زبان‌شناس انگلیسی در کتاب خود با 

عنوان "امپریالیسم زبانی"، در کنار اشکال دیگر استعمار کشورها چون امپریالیسم اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...، از امپریالیسم زبان انگلیسی نیز به‌عنوان شکل نوینی از استعمار در دوران حاضر یاد می‌کند. از نظر او، ترویج زبان انگلیسی توسط دو کشور آمریکا و انگلیس در سایر کشورها، به‌منزله‌ی "نفوذ و استیلا" یافتن در آنها به شکلی نرم و آرام است. از نظر فیلیپسون، ترویج زبان انگلیسی از طرفی موجب افزایش منافع غرب در 

کشورها شده و از طرفی دیگر، فرهنگ‌ها و زبان‌های ملی و محلی را در بلندمدت به سمت تضعیف یا نابودی پیش می‌برد. «هر جا انگلیس‌ها وارد 

شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه‌قاره‌ی هند، زبان فارسی چند قرن زبان 

رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مکاتبات دستگاه‌های حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیت‌های برجسته، با زبان فارسی انجام می‌گرفت. انگلیس‌ها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رائج کردند.»(1391/07/23)

 

"جواهر لعل نهرو" در کتاب خود با عنوان "نگاهی به تاریخ جهان"، به همین موضوع اشاره می‌کند که چگونه تبلیغ و آموزش زبان انگلیسی توسط عمال این کشور در هند، موجب به وجود آمدن طبقه‌ای جدید در این کشور شد که با مردم خود هیچ ارتباطی نداشت. او چنین می‌نویسد: "آموزش انگلیسی در هند هدفش پرورش کارمندان اداری و در عین حال، آشنا ساختن هندیان با جریان‌های فکری غرب بود. در نتیجه یک طبقه‌ی جدید در هند به وجود آمد. طبقه‌ای که آموزش زبان انگلیسی یافته بود. این طبقه هرچند تعدادش محدود بود و با توده‌های مردم هم تماس و ارتباط نداشت اما بالاخره رهبری نهضت‌های ملی تازه را عهده‌دار گردید."

 

شاید به همین دلیل بود که دولت چین، در سال 2010، کاربرد زبان انگلیسی را در رسانه‌های دیداری و مجازی چین ممنوع اعلام کرد. دولت چین، 

سیاست جدید خود در این‌باره را اینگونه توضیح داد که استفاده از زبان انگلیسی و مخلوط شدن انگلیسی با زبان چینی به سرعت در حال تخریب اصالت زبان چینی است و به شدت به ارزش‌های فرهنگی و سنتی ملت چین حمله کرده است. حتی «بعضی از کشورهای اروپائی هم نگذاشتند زبان انگلیسی تبدیل شود به زبان علمی آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اینها زبان خودشان را به عنوان زبان علمی در دانشگاه‌هایشان حفظ کردند.»(1392/05/15) نظیر چنین موانعی را بر سر زبان فارسی نیز ایجاد کرده‌اند. «ما برای ترویج زبان فارسی چقدر در دنیا مشکل داریم؟ خانه‌ی فرهنگ ما را می‌بندند، عنصر فرهنگی ما را ترور می‌کنند، ده جور مانع در مقابل رایزنی‌های فرهنگی ما درست می‌کنند؛ چرا؟ چون در آن‌جا زبان فارسی یاد می‌دهیم. ولی ما بیاییم به دست خود، مفت و مجانی، به نفع صاحبان این زبان - که مایه‌ی انتقال فرهنگ آنهاست - این کار را انجام دهیم!»(1384/02/12)

 

از همین‌روی رهبر انقلاب در دیدار معلمان و فرهنگیان، بر اصل طراحی و برنامه‌ریزی برای یادگیری زبان انگلیسی تأکید کرده‌اند. «[البتّه] نمی‌گویم که فردا برویم زبان انگلیسى را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چه‌کار داریم می‌کنیم؛ بدانیم طرف می‌خواهد چگونه نسلى در این کشور پرورش بیابد، و با چه خصوصیّاتى.» (1395/02/13)

 

37سال پیش، یعنی همان ماه‌های نخستین انقلاب، امام خمینی رحمة‌الله‌علیه، نسبت به این موضوع چنین فرمودند: «از مسائلی که مبتلا ما به آن 


هستیم آدم عبارت از آن است که چهار تا کلمه مثلًا فرنگی یاد بگیرد، و دو سه دفعه هم که تو صحبت‌هایش می‌شود، در هر چند کلمه‌ای یک 

کلمه‌ی فرنگی جایش بگذارد. شما نطق‌ها را ببینید. هر کس بیشتر الفاظ فرنگی در کلماتش باشد این بسیار دانشمند است! دانشمندی را به این 

می‌دانند که چند تا کلمه‌ی فرنگی در کلماتش باشد. این برای این است که نطق‌ها هم استعماری است. خودش آدم استعماری شده است.(1358/09/21)

Khamenei.ir

.jamnews.ir

  • .......


در زیارات و کلماتی که از ائمه علیهم‌السّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است:

یکی بصیرت، یکی وفا.

بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌ای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما! نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا این‌که به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس -برادر بزرگتر- جعفر، عبدالله و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسین‌بن‌علی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا این‌که مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.

وفاداری حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفی در همه دهانها است که امام حسین علیه‌السّلام حضرت اباالفضل را برای آوردن آب فرستاد. اما آنچه که من در نقلهای معتبر -مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابن‌طاووس- دیدم، اندکی با این نقل تفاوت دارد. که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر این‌طور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آن‌قدر بر این بچه‌ها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات -شعبه‌ای از نهر فرات که در منطقه بود- رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نام‌آوران بی‌نظیر است. دیگری هم برادر جوان سیوچند ساله‌اش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناخته‌اند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافند. برای این‌که خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس میکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آن‌طور که نقل میکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمه‌ها ببرد. در این‌جا هر انسانی به خود حق میدهد که یک مشت آب هم به لبهای تشنه خودش برساند؛ اما او در این‌جا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فَذَکِّر عطش الحسین»؛ به یاد لبهای تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علی‌اصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ میدهد و امام حسین علیه‌السّلام ناگهان صدای برادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد: «یا اخا ادرک اخاک».

بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران‌
  • .......

 مناجات شعبانیه که از سلسله مناجات های خاص حضرت امیر و فرزندان والا مقام وی ـ علیهم السلام ـ است از نورانیت و جلالت در خور توجهی برخوردار بوده، همواره زمزمه لبان عارفان سالک، جویندگان معرفت، و علمای عامل بوده و می باشد، بخش های بلند و پرمحتوای آن از چنان مغز و مفهومی برخوردار است که انصافا حاکی از قطعیت سند آن و اتصال حتمی آن به معصومان ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ است و به راحتی می تواند ما را به این نتیجه رهنمون سازد که چنین عبارات رسایی جز از شخصیتی که به وحی و غیب اتصال دارد، و از فصاحت و بلاغت حقیقی برخوردار است، نمی تواند صادر شده باشد.

* مرغ صلوات

در آسمان ، دریایی است که آن را دریای برکات گویند و بر لب آن دریا درختی است که آن را درخت تحیّات نامند . بر آن درخت آشیانة مرغی است به نام مرغ صلوات و وقتی مؤمنی در ماه شعبان برسیّد پیغمبران (ص) صلوات فرستد ، خدا آن مرغ را امر نماید تا در آن دریا غوطه خورد و پرهای خود را بفشارد و هر قطره ای که از پرهای آن مرغ بریزد ، ملکی خلق نماید و جمیع آن فرشتگان به تقدیس و تحمید و مدح و ثنای پروردگار مشغول گردند و ثواب آنها در دیوان اعمال صلوات فرستنده ثبت گردد .

درروایت آمده یک صلوات در ماه شعبان برابر است با ده صلوات در غیر ماه شعبان .   وسائل الشیعه ، ج 10 ، ص 492  و مصباح المتهجد ، ص 28

*متن صلوات شعبانیه

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد

شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعِ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ

درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان

وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ، وَاَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ و آل‏ مُحَمَّدٍ

و معدن دانش و خاندان وحى خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد

الْفُلْکِ الْجارِیَةِ، فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها، وَیَغْرَقُ‏ مَنْ تَرَکَهَا،

کشتى جارى در اقیانوس هاى بیکران ایمن شود هر که سوار آن کشى گردد و غرق شود کسى که آن را واگذارد،

الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ ‏‏لاحِقٌ،

هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الْکَهْفِ الْحَصینِ

ولى ملازم ایشان حق خواهد رسید خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد آن پناه‏گاه محکم

وَغِیاثِ‏ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ، وَمَلْجَأِ الْهارِبینَ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ،

و فریادرس بیچاره درمانده و پناه گریختگان و دستاویز محکم براى وسیله‏ جویان

اَللّهُمَ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، صَلوةً کَثیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً،

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد درود بسیارى که موجب خوشنودى ایشان گردد

وَلِحَقِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَدآءً وَقَضآءً، بِحَوْلٍ مِنْکَ وَقُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ

حق محمد و آل محمد اداء گشته و انجام وظیفه ما شده و باشد به جنبش و نیروى تو ای پروردگار عالمیان

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الطَّیِّبینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ،

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد آن پاکان نیکوکار اى پروردگار جهانیان برگزیده

الَّذینَ‏ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلایَتَهُمْ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،

آن کسانى‏که حقوقشان را واجب کردى و اطاعت و دوستیشان را فرض نمودى خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاعْمُرْ قَلْبى‏بِطاعَتِکَ، وَلا تُخْزِنى‏ بِمَعْصِیَتِکَ

و آباد کن دل مرا به اطاعت خود و به وسیله نافرمانیت رسوایم مکن

وَارْزُقْنى‏ مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ،

و روزى من گردان که کمک مالى دهم بر کسى‏که روزیت را بر او تنگ کردى بوسیله آنچه بر من فراخ گرداندى از فضل خویش

وَنَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِکَ، وَاَحْیَیْتَنى‏ تَحْتَ ظِلِّکَ، وَهذا شَهْرُ نَبِیِّکَ‏ سَیِّدِ رُسُلِکَ،

و گستردى بر من از عدل خویش و مرا در زیر سایه‏ات زنده داشتى و این ماه پیمبرت و آقاى رسولانت

شَعْبانُ الَّذى‏ حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ،

ماه شعبان است که اطراف آن را به رحمت و خوشنودى خود پوشاندى

الَّذى‏ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِه‏ وَسَلَّمَ، یَدْاَبُ فى‏ صِیامِهِ‏ وَقِیامِهِ،

آن ماهى که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم کوشش بسیار داشت در روزه‏ و شب زنده‏داریش

فى‏ لَیالیهِ وَاَیَّامِهِ، بُخُوعاً لَکَ فى‏ اِکْرامِهِ وَاِعْظامِهِ، اِلى‏ مَحَلِ حِمامِهِ،

هم در شبها و هم در روزهایش بخاطر فروتنى در برابر تو در مورد گرامى داشتن و بزرگداشتنش هم‏چنان تا هنگام مرگش

اَللّهُمَّ فَاَعِنَّاعَلَى الْأِسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ، وَنَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ،

خدایا پس ما را کمک ده تا روش او را در این ماه پیروى کنیم و به شفاعتى که نزد او است برسیم

اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَطَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً، وَاجْعَلْنى‏ لَهُ‏ مُتَّبِعاً،

خدایا قرار ده او را براى من شفیعى پذیرفته و راهى بسویت که همواره باشد و مرا پیرو او گردان

حَتّى‏ اَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى‏ راضِیاً، وَ عَنْ ذُنُوبى‏ غاضِیاً، قَدْ اَوْجَبْتَ لى‏ مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ،

تا به جایى که در روز قیامت تو را در حالى دیدار کنم که از من خوشنود باشى و گناهانم را نادیده‏گیرى و براى من واجب کرده‏باشى از جانب خود رحمت و خوشنودى را

وَاَنْزَلْتَنى‏ دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ الْأَخْیارِ،

و مرا در خانه همیشگى (بهشت جاویدان) و منزلگاه نیکان فرود آرى.

منبع:حوزه

  • .......

💐پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:


آیا شما را از شبیه ترینتان به خودم با خبر نسازم؟ 

گفتند: آرى اى رسول خدا! 

فرمودند: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینى اش دوست دارتر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندى و خشم با انصاف  تر باشد

📚کافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 240 


  • .......

:

سخنان رهبر معظم انقلاب درباره لزوم خارج شدن آمریکا از خلیج فارس و بازگشتش به خلیج خوک‌ها، در یک رسانه معتبر غربی بازتاب گسترده‌ای داشت.

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، امروز دوشنبه در دیدار جمعی از فرهنگیان سخنانی پیرامون حضور نظامی ایران در خلیج فارس مطرح کردند.

ایشان فرمودند: وقتی مقابل دشمن از نشان دادن قدرت بترسیم، دشمن پررو می‌شود، می‌گویند ایران در خلیج‌فارس رزمایش نداشته باشد؛ چه غلط ها!

فرمانده معظم کل قوا تاکید کردند: از آن طرف دنیا می‌آید رزمایش برگزار می‌کند؛ خب بروید همان خلیج‌ خوک‌ها، اینجا چه می‌کنید!؟ خلیج فارس خانه‌ی ما است. جای حضور ملت ایران است، این‌طور باید باقدرت‌های زیاده‌خواه مواجه شد.

بلافاصله پس از انتشار متن سخنان رهبر معظم انقلاب، این بخش از محورهای اظهارات آیت‌الله خامنه‌ای در رسانه‌ معتبر آمریکایی بازتاب گسترده‌ای داشت.

آسوشیتدپرس در گزارشی درباره سخنان آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای نوشت: «رهبر عالی ایران از حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس انتقاد کرد و می‌گوید که نیروهای آمریکایی باید به خلیج خوک‌ها برگردند».

در ادامه گزارش این رسانه آمریکایی آمده است: «اظهارات رهبر ایران، اشاره آشکاری به حمله ناکام سال 1961 کوبایی‌های تبعیدی‌ و آموزش دیده سیا به کوبا بود. مسلمانان همچنین خوک‌ها را حیواناتی کثیف می‌دانند و قرآن(کریم) پیروان اسلام را از خوردن خوک منع می‌کند».

در 17 آوریل 1961کوبا شاهد عملیات موسوم به خلیج خوک‌ها به‌منظور براندازی دولت فیدل کاسترو بود. در آن زمان حدود 1500 تبعیدی کوبایی که توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا سازمان‌یافته و مسلح شده‌ بودند، در این منطقه فرود آمدند.

دولت کوبا از نقشه عملیات مطلع شد و نیروهای طرفدار فیدل کاسترو، با غافلگیر کردن نیروهای متجاوز، ظرف 48 ساعت نیروهای شرکت‌کننده در عملیات خلیج خوک‌ها را دستگیر، زندانی و اعدام کردند.rajanews.com

  • .......

: امیرالمومنین، امام علی ابن ابی‏طالب، هاشمی‌النسب، پسر عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و دامادش است، اوست همسر فاطمه زهرا؛ محبوبه پیامبر، پدران و اجدادی با عظمت دارد و فرزندانی چون حسنین (علیهما السلام) دو ماه فروزان و جگر گوشه‏‌های رسول خدا؛ پدرش ابوطالب، سید البطحاء و اهل الثنا و حامل الواست.

 

علی بن ابی طالب، ساقی کوثر، امام اول شیعیان، صحابی، راوی، داماد پیامبر اکرم(ص)، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت. به گفته مورخین شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد. او نخستین کسی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد. از نظر شیعه، وی به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا(ص) است.[سوره مائده، آیه 5]. بنابر منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه در قرآن کریم در فضیلت او نازل شده است.[سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۱۸۹]. وی همسر حضرت فاطمه(س) و پدر و جد ۱۱ امام شیعه است. پیامبر(ص) فقط با وی عقد اخوت خود را بست.[المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۴]. ایشان، جانشین بلافصل پیامبر اسلام و به تنصیص الهی بود، لکن با واقعه سقیفه، به عنوان نقطه آغازین جدایی خلافت و امامت، مسیر اسلام تغییر کرد تا با ظهور منجی حق و حکومت جهانی اسلام، خورشید ولایت بار دیگر طلوع نماید. انهم یرونه بعیدا و نراه قرییا.

 

بسته مطالعاتی امام علی علیه‌السلام

 

پایگاه پژوهشی-تحلیلی راهبردی، به‌مناسبت 13 رجب و سالروز با سعادت ولادت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام، اقدام به انتشار بسته مطالعاتی پیشنهادی ویژه‌ای، پیرامون شخصیت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام به همراه پوستر و اینفوگرافی می‌نماید. کتاب‌های این بسته مطالعاتی توسط حجت‌الاسلام مصطفی امیری، دانش‌آموخته حوزه علمیه قم در قالب 24 کتاب و 15 موضوع تدوین و تنظیم گردیده است.

 

موضوعات سیر مطالعاتی امام علی، عبارتند از: 1. زندگی نامه امام علی، 2. تاریخ امام علی، 3. سیره و سبک زندگی امام علی، 4. فضائل و مناقب امام علی، 5. سیمای امام علی در قرآن، 6. عید غدیرخم، 7. امامت و ولایت امام علی، 8. حکومت امام علی، 9. اصحاب و یاران امام علی، 10. امام علی و خلفاء، 11. امام علی از دیدگاه اهل سنت، 12. شهادت امام علی، 13. احادیث امام علی، 14. ادبیات داستانی، 15. کتاب شناسی امام علی.

 

البته نهج‌البلاغه، غدیرخم و شهادت امام علی علیه‌السلام، خود احتیاج به پرداخت جداگانه و تفصیلی دارد که ان‌شاءالله بسته‌های مطالعاتی مربوط به آن‌ها در آینده ارائه خواهد شد

.rajanews.com

  • .......