مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان

۱۳ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دمی با رئیس جمهور دمدمی!

ترامپ: خانم، خانم!

ملانیا: چی باز داد می زنی؟

ترامپ: قربون دستت تلویزیون رو روشن کن بزن فاکس نیوز، نه بزن شبکه یک ایران ببینم این شینزو نامه ما رو تحویل داده یا نه. از صبح هرچی بهش زنگ می زنم رد تماس می ده.

ملانیا: چقدر بهت گفتم به این ژاپنی ها اعتماد نکن، دیدی اصلا پذیرایی بلد نبودن، رفتیم اونجا اتاقشون رو دیدی نه یک مبل درستی نه یک تابلوی خوشگلی، انگاری رفته بودیم قبرستون.

ترامپ: ول کن بابا من نگران چی هستم تو نگران چی! برو تلوزیون رو روشن کن.

دقایقی بعد از پخش خبر ساعت 21 شبکه یک

ترامپ در حالی که از عصبانیت سرخ شده و موهای زردش به هم ریخته: خانم اون پاکته رو می‌بینی زیر شینزو؟ اون چقدر شبیه نامه منه. اون رو چرا اونجا گذاشته؟ عجب گوسفندیه این شینزو چرا نامه رو تحویل نداده؟ یکی نیست بیاد ترجمه کنه ببینم این حیاتی چی میگه.

ملانیا: گفتم بهت که این ژاپنی‌ها قابل اعتماد نیستن، یادت رفته برامون بجای سوشی، سوسک سرخ کرده آوردن؟ اصلا از اولش هم پیدا بود اینا عقب افتاده‌ان با اون حروف الفباشون.

ترامپ به سرعت از در اتاق خارج شده و از راهروی مخفی به اتاق سری جلسات می‌رود

ترامپ: بولتون جون الان دقیقا چی شد؟ مگه نگفتی نامه رو بفرستیم دیگه حله؟ الان چرا نامه ما شده نشیمن گاه شینزو؟

بولتون: ببینید قربان از اول هم گفتم یکی دوتا موشک ول بدید سمتشون، تنگ موشک آخری هم یک نامه بفرستید بهتر جواب می‌گیرید.

ترامپ: بابا تو که از بن سلمان هم بی‌شعورتری.

(تلفن پاناسونیک روی میز زنگ می‌خورد)

ترامپ: ببین چقدر اینا پررو هستن، نامه من رو گذاشتن اونجا بعد تلفنشون رو گذاشتن روی میز من..... هی پمپئو این تلفن رو بنداز توی توالت بعدشم برو یکی دوتا تحریم روی این تلفن سازی پاناسونیک و برادران ببند تا یاد بگیرن جای نامه من کجاست.

(نتانیاهو به خط شخصی ترامپ زنگ می‌زند)

ترامپ: تو چی میگی دیگه؟ هر چی می‌کشم از دست تو و اون داماد یهود پرست خودمه، حیف که دختر عزیزم زنشه و گرنه طلاقش رو ازش می‌گرفتم ( خودش تعحب می‌کند و زیر لب می‌گوید: اگه دخترم زنش نباشه دیگه طلاق کی رو باید بگیرم؟)

نتانیاهو: ترامپ جون به من چه؟ من که از اول گفتم بمب اتم بزن این ایران رو دود کن تا بتونیم راحت زندگی کنیم اما تو گوش نکردی.

ترامپ: ببین دور من رو کیا گرفتن! خب آخه قاطر، من اگه اتمی بزنم به ایران اونها هم یه جوری می‌زننت حماس رو از سپاه تشخیص ندی! یابویی هستی‌ها!

تلفن پاناسونیک دوباره زنگ می خورد.

ترامپ: ببین پمپئو اون گوساله شیرده سعودی داره زنگ می‌زنه خودت جواب بده بگو اعصابم داغونه، 100 میلیون دلار کارت به کارت کنه یه خورده حالم بهتر شه.

چند روز بعد در اتاق سرّی جنگ

فرمانده ارشد نظامی: قربان اون پهباد خوشگله بود فرستاده بودیم سمت ایران.

ترامپ: همون رادارگریزه؟ همون سوپر پیشرفته فوق تخصصی که الهی قربونش بشی؟

فرمانده: بله

ترامپ: همون که رفته بود ببینه نامه من سرنوشتش چی شد؟

فرمانده: نه قربان نامه شما که چندشمون می‌شه بهش دست بزنیم یا دنبالش بگردیم.

ترامپ: حالا بگو ببینم چی شده؟

فرمانده: قربان ترکید!!!! یعنی ایرانی ها زدن پودرش کردن.

ترامپ: یعنی چی ترکید؟ مگه رادار گریز نبود؟ اینا خیلی دیگه پررو شدن. بیار اون کیف تسلیحات هسته‌ای من رو.

بولتون، پمپئو و نتانیابو از خوشحالی دستاشون رو به هم می‌مالن.

سربازی با یک کیف سیاه رنگ وارد می‌شود و کیف را جلوی ترامپ قرار می‌دهد؛

ترامپ: الان می‌زنم چهارتا نقطه شون رو پودر می‌کنم تا بفهمن نباید با من لج کنن.

نتانیابو: قربان ولی ایران سه تا نقطه بیشتر نداره‌هاااا (صدای خنده اتاق را فرا می‌گیرد)

ترامپ عصبانی از این شوخی لوس در کیف را باز می‌کند که یک پاکت نامه بیرون می‌افتد.

ترامپ: وا اینکه همون نامه من به ایرانی‌هاست که. این چیه روش نوشته شده؟

بولتون: نوشته اگر لازم باشه از این هم نزدیک‌تر می‌شیم - اداره پست جمهوری اسلامی.

 در همین لحظه فرمانده نظامی سراسیمه وارد اتاق جنگ می‌شود.

فرمانده نظامی: قربان گزارش تحلیلی تبعات حمله به ایران را آوردن. بفرمایید؛

ترامپ مشغول مطالعه می‌شود و لحظه به لحظه صورتش سرخ و چشمانش گشادتر می‌شود. بعد از لحظاتی می‌گوید: حالا چه کاریه بخوایم جنگ کنیم؟ یک پهباد بود دیگه، تازه تصادفی بود و بغلش رنگ داشت؛ انصافا ارزش نداره بخواهیم حمله کنیم.

پمپئو: ولی قربان نمیشه هیچ کاری نکنیم. آبرومون میره.

ترامپ: باشه، یه زنگ بزن به بن سلمان بگو پول پهپاد رو کارت به کارت کنه واسم. این جوری ما هم یه کاری کردیم.

  • .......

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/42906/C/13980402_0442906.jpg


عرض کنم که در مورد آمدن به دستگاه قضایی، با توجه به این که به آستان مقدس رضوی علیه‌السلام دل بسته‌ بودم، دوست داشتم که مأموریتم در آستان قدس ادامه پیدا کند، لکن وقتی با تصمیم و دستور حضرت آقا مواجه شدم، بر خود لازم دیدم که به امر ولایت عمل کنم. یعنی آن‌جایی که نه خواست خودم هست، بلکه تشخیص ولیّ امر است و تشخیص ایشان برای من حجت است.


ایشان در آن دیدار برای من یک خاطره‌ای از خودشان تعریف کردند. فرمودند: چند سالی از درس من در قم گذشته بود. من مشغول درس و بحث بودم و با توجه به این که اساتید و حوزه‌های درس بسیار خوبی داشتیم و درس می‌خواندیم، یک‌باره مرحوم پدرم دچار عارضه‌ی چشم شد و مرا به مشهد طلبید، آن هم نه برای یک بار، بلکه گفتند شما اصلاً باید به مشهد منتقل شوی و قم را رها کن. برای من بسیار سخت بود، چون فکر می‌کردم که آینده‌ی من در ماندن در قم است‌ و با رها کردن قم و رفتن از آن‌جا دیگر آینده‌ای برایم وجود نخواهد داشت و آینده‌ی تاریکی را برای خودم می‌‌دیدم.

حضرت آقا در ادامه فرمودند که در تهران به خانه‌ی فرزند مرحوم آشیخ محمدتقی آملی که از بزرگان و عرفا بودند، رفتم و به ایشان گفتم چنین مشکلی برای من پیش آمده است و نظر شما چیست؟ ایشان نسبت به این سؤالی که من کردم، یک تأملی کردند و به من گفتند شما برای رضای خدا، دعوت و خواسته‌ی پدرت را اجابت کن، خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را در این کار برای شما قرار خواهد داد. یعنی خیر دنیا و آخرت را شما در اطاعت امر پدر قطعاً‌ خواهید داشت. من هم پس از گفته‌ی ایشان چون مسأله برایم روشن شده بود، درس و بحث را رها کردم و از اساتیدم در قم خداحافظی کردم و به مشهد رفتم و عنایت خداوند متعال را در اطاعت از فرمان پدرم دیدم.
بعد از نقل این خاطره حضرت آقا به من فرمودند: فلانی می‌دانم که شما به‌ این که در آستان مقدس رضوی علیه‌السلام هستید علاقه‌مندی دارید و از آمدن به دستگاه قضایی کراهت دارید و تمایل ندارید، ولی بدانید که در این وظیفه و این کاری که به شما محول می‌شود، یقیناً خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برای شما قرار خواهد داد. از آن لحظه‌ای که ایشان این جمله‌ را به من فرمودند، دلم آرام شد. یعنی دیگر هیچ احساس خاصی در دلم نبود. حتی به خانواده و اطرافیانم هم گفتم که در انجام این وظیفه خیلی آرامش دارم. امیدوارم ان‌شاءاللّه دعای ایشان در حق ما مستجاب شود و بتوانیم گرهی از این مأموریت و مسئولیت خطیر باز کنیم و آن‌چنان که رضای خداوند و حضرت ولی ‌عصر(عج) است، کارنامه‌ی درخشانی را تقدیم ایشان کنیم.

  • .......

 


«پس از انتقال محمد صلاح به تیم لیورپول در سال ۲۰۱۷، میزان پیام‌های ضد اسلامی طرفداران این تیم در مقایسه با سایر تیم‌ها ۵۰ درصد کاهش یافته است. همچنین اسلام‌هراسی در شهر لیورپول نیز ۱۸.۹ درصد کاهش نشان می‌دهد.»

این نتایج تحقیقی است که دانشگاه معتبر استنفورد انجام داده است. محمد صلاح به تنهایی در قامت یک مبلغ موفق ظاهر شده و آتش اسلام‌ستیزی را با آب موفقیت و نیز اخلاق نیکویش کم فروغ کرده است.

اما واقعا ریشه­‌های اسلام‌ستیزی که همواره یکی از مشکلات فرهنگی و نیز امنیتی سال‌های اخیر قاره­‌ی سبز بوده، چیست و چگونه می‌توان آن را کاهش داد؟

شیطنت رسانه‌ای

شکی نیست که بسیاری از مردم اروپا تصویری از اسلام جز آن چه رسانه­‌ها عرضه می­‌کنند ندارند. فقط کافی است نگاهی گذرا به برنامه‌­های خبری، سیاسی و تحلیلی بیاندازیم تا ببینم جعبه‌­ی جادویی چه بر سر ذهن و ضمیر مخاطب چشم‌آبی ناآگاه می‌­آورد. «تروریسم اسلامی» «دولت اسلامی» «بنیادگرایان مسلمان» بخشی از تعابیری است که این رسانه‌­ها درباره‌­ی اسلام به کار می‌­برند. طبیعی است مخاطب پس از دیدن این برنامه‌ها تصور خوبی از اسلام پیدا نخواهد کرد و چه بسا آزار یک مسلمان را وظیفه­‌ی خود قلمداد کند!

انگیزه­‌ی این رسانه­‌ها البته ممکن است متفاوت باشد، اما بدون شک رشد روزافزون جمعیت مسلمانان در اروپا که در آیند‌‌ه‌­ای نزدیک حتما به حضور در ساختار سیاسی این کشور‌ها خواهد انجامید در این درو‌غ‌­پردازی و نفرت‌پراکنی موثر است.

پاس گل سلفی­‌ها

عربستان سعودی به کمک دلار‌های نفتی پیش­تاز تبلیغ اسلام در جهان است. از این رو نباید از افزایش آمار مسلمانان در کشور‌های مختلف چندان خوشحال شویم؛ چه آن‌که بسیاری­‌شان در دام وهابیت جزم‌اندیش گرفتار شده­‌اند. فقط به‌عنوان نمونه به یک مورد اشاره می­‌کنم: دکتر سهید اسعد مبلغ موفق بین‌الملل در گفتگویی که سال پیش با ایشان داشتم می­‌گفت: «چند سال پیش به ونزوئلا سفری تبلیغی داشتم. در هواپیما، حدود پانزده مبلغ وهابی که اعزامی از طرف عربستان بودند سوار هواپیما شدند و من یک نفر بودم. یک شیعه در مقابل پانزده وهابی!

انحراف و کژی اعتقادات و فقه وهابی بر کسی پوشیده نیست؛ بنابراین نخبگان و رسانه‌های غربی بیشتر با این قرائت از اسلام آشنایی دارند و طبیعی است که روی خوشی به آن نشان ندهند؛ اتفاقا برخی از این رسانه‌ها مایلند با عرضه­‌ی یک قرائت خردستیز از دین، جامعه­‌ی خرد­­محور اروپا را بر ضد اسلام بشورانند.

کم کاری دینداران

ما در بسیاری از محافل علمی و تبلیغی اروپا حضور نداریم و همین موضوع زمینه‌­ای برای معرفی وارونه­‌ی اسلام شده است. اخیرا در جلسه‌­ای، یکی از استادان ایرانی که هیئت علمی یک دانشگاه معتبر آلمانی است می‌گفت: «در میان بسیاری از اسلام‌شناسان مغرب زمین، این عقیده شایع و رایج است که امام دوم شیعیان، در ازای دریافت پول، خلافت را به معاویه واگذار کرد!» دقت کنید که این وضعیت نخبگان جهان غرب است. حال و حضور مردم عادی مشخص است! بنابراین کم­‌کاری و گوشه‎­گیری عالمان و مراجع دینی شیعی و عدم حضور موثر در محافل آکادمیک و فرهنگی مغرب زمین، حتما زمینه را برای اسلام­‌ستیزی بیش از پیش فراهم ساخته است.

چه کنیم؟

 اگر می­‌خواهیم اسلام­‌ستیزی از اروپا رخت بربندد و مردم آن دیار با اسلام ناب، تعالیم راستین پیامبر اخلاق و عقاید استوار دین فطری­‌مان آشنا شوند باید آستین بالا بزنیم و نمایندگی تفکرمان را خودمان برعهده بگیریم و از یاد نبریم جز اندیشه­‌ی عقل­گرای شیعی، انتشار هر مذهب اسلامی در اروپا پیامدی جز اسلام‌­ستیزی نخواهد داشت

  • .......