- ۱ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۱
برکت به معنای خیر بسیار و دائمی است و اگر چیزی دارای خوبیهای زیاد و مستمر باشد آن را مبارک می نامند. ماه رمضان از این دست امور است که آن را مبارک نامیده اند. ورود به ماه میهمانی خدا را مومنان یک سال به انتظار می نشینند و با رسیدن شمیم خوش رمضان و به شکرانه این توفیق حضور به درگاه حضرت حق حمد و ثنا می گویند که بار دیگر در بهار قرآن تنفس می کنند. نفسهایی که به برکت این ماه در حکم تسبیح و تحمید است.
طبق فرمایش نبوی در این ماه سراسر برکت اعمال مباح مومنین مانند خوابیدن و نفس کشیدن دارای اجر و ثواب است و هر عمل نیک و کردار عبادی ثوابی چندین برابر دارد، چنانچه خواندن یک آیه از قرآن معادل قرائت و ختم یک دور کامل قرآن است. اینهاست که مومنان را به شکرگزاری وا می دارد، چنانچه حضرت زین العابدین(ع) در دعای ورودیه خود در حلول رمضان به خداوند عرضه می دارد: «الْحَمْـدُ للهِ الذِى هَدَانَـا لِحَـمْدِهِ، وَ جَـعَلَـنَا مِـنْ أَهْلِهِ لِـنَکـونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشاکرِینَ وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِک جَزَاءَ الْـمُحْسِنِیـنَ وَ الْحَمْـدُ لِلَهِ الذِى حَـبَانَا بِدِیـنِهِ، وَ اخْتَصـنَا بِمِلـتِهِ وَ سَبَـلَنَا فِـى سُبُلِ إِحْسَانِـهِ لِنَسْلُکـهَا بِمَنِهِ إِلَـى رِضْوَانِهِ، حَمْداً یَتَقَبلُهُ مِنَا، وَ یَرْضَى بِهِ عَنا وَ الْحَمْدُ لِلهِ الذِى جَعَلَ مِنْ تِـلْک السبُلِ شَهْـرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ؛ ستایش برای خداست که ما را به سپاس خود رهنمون گردید و بدان اهلیت بخشید تا از شکر گزاران احسان او باشیم و بر این کار، ما را پاداش نیکوکاران دهد. ستایش برای خداست که دین خود را به ما عطا فرمود، و ما را به آیین خود ویژه گردانید و به راه های احسان خویش پویا ساخت تا به فضل نعمت او به سوی خشنودی اش روانه شویم؛ ستایشی که آن را از ما قبول کند و به سبب آن از ما راضی شود. ستایش برای خداست که ماه خود، ماه رمضان را از جمله راه های احسان قرار داد.» (دعای44 صحیفه سجادیه) امام معصوم که معدن علم الهی است به درستی درک واقعی از مقام رمضان دارد، لذا این گونه زبان شکر در برابر می گشاید.
مانع اصلی ظهور «مستکبران» یا حتی «جهالت و عدم آمادگی جهان بشریت» نیست! / مهم این است که ما ضعفهای خودمان را برطرف کنیم
به گزارش خبرنگار فضای مجازی خبرگزاری فارس،بتازگی «جان کری» وزیر خارجه آمریکا در جمع کارمندان سفارت کشورش در وین گفت رسیدن به توافق تاریخی 1+5 و ایران و چگونگی تسلیم شدن وزیر خارجه ایرانیها در مقابل قدرت متقاعدکننده آمریکا، خاطرات ارزشمندی برای بازگو کردن در جمع نسلهای آینده آمریکاست.
این سخن وزیر خارجه آمریکا واکنش کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی را به همراه داشت و موجب شد تا ایرانیان شکستهای آمریکا در رویارویی با ایران را یادآوری و این کشور استکباری را متوجه جایگاه اصلی خود در برابر قدرت ایران کنند.
farsnews.com
سخنران:
دکتر علی اصغر احمدیپیش درآمد
در بحث انتظار، یکی از مسائلی که درباره ی تربیت است، این است که اصلاً چه کسی را می خواهیم تربیت کنیم. در کار تربیتی و آموزشی که آموزش ابزاری است برای کار تربیت، پیوسته صحبت از اهداف می شود و امروزه هدف های رفتاری بیش تر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتاری مورد انتظار است که در نهایت آن فرد به آن برسد که بتوانیم بگوییم آقا به این رفتار رسیده یا نرسیده است. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانی است به رفتار که امری آشکار است تبدیل کنیم، بابید فعلش را طوری ادا کنیم که آن فعل با نام بردن یا نوشتن، قابل مشاهده باشد؛ هر چند این تبدیل اهداف رفتاری گام خوبی است و در جهت این که در تربیت در آموزش به کجا می رسیم و به چه سمتی قدم بر می داریم، بسیار مؤثر و سازنده است؛ ولی در عین حال انتقادهای بسیار بزرگی در این زمینه وارد است. و آن این که گاهی اگر افراد را بخواهند در قالب رفتاری تعریف کنند، نمی توانند بسیاری از ابعاد شخصیتی شان را در آن قالب بریزند؛ بنابراین حد میانه ای را مدنظر قرار می دهیم؛ یعنی از طرفی می گوییم، باید از یک طرف اهداف کلی را مدنظر بگیریم و از طرفی اهداف رفتاری را، که آن اهداف رفتاری در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا می خواهد برسد و کجا باید برسد. ما، در تربیت نسلِ منتظر، هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگی های شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.عکسی از فائزه هاشمی با بهایی ها در رسانه های مجازی و غیر مجازی سوالاتی را در اذهان مخاطبان موجد شده است. مثلا بهایی چیست و چرا ایرانیان و جامعه مسلمان اعم از شیعه و سنی این فرقه را بر نمی تابند؟
یادم آمد در روزگار کودکی خانواده ای در همسایگی ما مستقر شد که پدر و مادر من و سایر بچه ها ما را از مؤآنست با آنان نهی می کردند. علت را نمی دانستیم اما کنجکاوی بچگانه موجب شد که نهی والدین را نشنیده بگیریم. البته بعدها این خانواده از ایران رفتند. اکنون که فکر می کنم «چرا با آمدن این خانواده همه در همان روز فهمیدند که این ها بهایی هستند» هیچ پاسخی ندارد جز اینکه خودشان تعمدا مسلک خویش را فاش می کردند تا در حکومتی که بسیار از روسای آن بهایی بودند، مصون از هر خطری جدی، در جذب کودکان و نوجوانان و جوانان به این مسلک و دور سازی آنان از باورهای دینی شان فعال شوند.
یادم می آید گاهی دور از چشم پدر و مادر با پسرشان که همسن و سال من بود، به منزلشان می رفتم. البته این موضوع فقط دو یا سه بار اتفاق افتاد. روزی در منزلشان چشمم به قفسه ای کتاب افتاد. در میان آن قفسه، کتابی قطور با جلد مشکی بود. بنابراین برای من که قطور ترین کتاب بعد از کتاب درسی ام، قرآن بود، دیدن قطر بزرگ کتاب کنجکاوی ام را بر انگیخت. از این روی کتاب را برداشتم و تا نگاهی کنیم. روی جلدش چیزی نوشته نشده بود اما در صفحه اول آن بزرگ نوشته بود تلمود با کسره ای که در زیر حرف «ت» بود . از پدر خانواده سوال کردم این کتاب چیست؟ فورا کتاب را از دستم گرفت و مانند بوسه ای که ما بر قرآن می زنیم، آن را بوسید و با احترام خاصی سر جای خودش نهاد و گفت: این کتاب مقدس است و بهترین کتاب من است. من چیزی از حرف و رفتارش نفهمیدم و البته چیزی هم سوال نکردم. فقط در زمانی که کتاب را سر جای خودش قرار می داد در کنار آن کتاب، کتاب دیگری دیدم که قطرش کمتر بود و روی آن نوشته بود کتاب مقدس.
از آن زمان سال ها گذشت، انقلاب اسلامی پیروز شد و در چشم برهم زدنی جنگ تحمیلی آغاز گردید و موضوع دشمنی اسرائیل نمود بیشتری یافت. حساسیت من هم مانند بسیاری از همسن و سال هایم برای شناختن اسرائیل زیاد شد. فهمیدم که اسرائیل را یک سری مهاجر از اروپا در سرزمین فلسطین تشکیل داده اند. دین آنان هم یهودی است، همان که مادرم آن ها را جهود (Judah) می خواند. بعد ها فهمیدم که یهودیان دو کتاب دینی دارند یکی تورات نام دارد و دیگری تلمود. تورات را ندیده بودم اما تلمود، یادم آمد که در دوران کودکی در خانه همسایه دیده بودم. اولین چیزی که در ذهنم گذشت این بود که آنها در واقع یهودی بوده اند و به ظاهر بهایی خوانده می شدند! اما همه آن ها را بهایی می شناختند و نه یهودی! بعد ها در جلوی دانشگاه تهران کتاب کوچکی دیدم که نوشته بود کتاب مقدس، موقع مطالعه فهمیدم که تورات بخشی از این کتاب مقدس است و آن کتاب دیگر در خانه همسایه بهایی دوران کودکی نیز تورات بوده و یا دستکم مشتمل بر تورات بوده است.
باز یادم می آید که آنان در روز خاصی از سال لباس تیره می پوشیدند. بعد ها که مطالعاتم را در باره بهایی ها افزایش دادم فهمیدم که آن روز، روز اعدام علی محمد باب سرکرده فرقه ضاله بهائیت توسط امیر کبیر بوده است. همین امر باعث شد که رابطه میان اسرائیل و بهایی ها را جستجو کنم. اکنون به بهانه انتشار آن عکس کذایی فائزه هاشمی و جماعتی بهایی، بر آن شدم تا به اختصار و اشاره از این رابطه بنویسم.
استعمار از دویست سال پیش، برنامه ای را در منطقه کلید زد که می توان از آن با عنوان دین سازی یاد کرد. هدف از این برنامه هم در واقع نفوذ در ارکان جوامع و سست کردن باورهایی بود که استعمار وجود شان را برای سلطه خود در منطقه خطرناک می دید. خصوصا که در باورهای اسلامی مفاهیمی چون " نفی سبیل"- " جهاد" – حمایت از مظلوم و... غیره وجود دارد که تمسک به این مفاهیم می توانست منافع استعمار را با مخاطره جدی روبرو کند.
علی محمد باب فردی بود که در جوامع شیعه پروژه دین سازی را کلید زد.
کما اینکه وهابیون در میان اهل سنت پیشتر این پروژه را کلید زده بودند. پس ازعلی محمد باب، میرزا حسینعلی معروف به بهاء الله جانشین وی شد و دین بهایی را رسما اعلام کرد. با توجه به مخالفت هایی که با این فرقه می شد دو دولت روس و انگلیس حمایت از این فرقه را بر عهده گرفتند. اما با توجه به افزایش حساسیت ها در ایران بهاء الله به امپراطوری عثمانی رفت و از آنجا به عکا در فلسطین تبعید شد.
پدیده بهائیت و رابطه ی بهائیان با یهودیان، از مسائل مهم تحولات تاریخ معاصر ایران است که باید مورد شناسایی علمی قرار گیرد. از سال 1868 م که میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) و همراهانش به بندر «عکا» منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانون های مقتدر یهودی تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین به ابزار مهمی برای عملیات بغرنج یهودیان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. به نوشته ی فریدون آدمیت: «... عنصر بهائی، چون عنصر جهود، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد، طرفه این که از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند».
این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (عبدالبهاء) بر فرقه ی بهائی تداوم یافت. در این زمان بهائیان در تحقق راهبرد تأسیس دولت یهود در فلسطین، که از دهه ی 1870 و 1880 م آغاز شده بود، با جدیت شرکت کردند، به طوری که عباس افندی در سال 1907 به حبیب مؤید که به یکی از خاندان های یهودی بهائی شده تعلق داشت، پیام پیروزی یهود را در سرزمین فلسطین نوید می دهد و می گوید: «اینجا فلسطین است، عن قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت، این از مواعید صریحه ی الهیه است و شک و تردید ندارم، قوم یهود عزیز می شود... و تمامی این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد، آباد و پرجمعیت می شود و تردیدی در آن نیست».
به پاس این خدمات و تلاش ها، وقتی عبدالبهاء رهبر بهائیان (1300 ش) مرد، مأموران انگلیسی سفارتخانه ها و کنسولگری های بریتانیا مستقر در کشورهای خاورمیانه اظهار تأسف و همدردی کردند. ضمن آن که وزیر مستعمرات حکومت انگلیس «مستر وینستون چرچیل» به مجرد انتشار این خبر، پیام تلگرافی برای کمیسر عالی انگلستان در فلسطین - سر هربرت ساموئل - صادر کرد و به او نوشت: «از معظم له تقاضا نموده مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه ی بهائی ابلاغ نماید...»
در زمان جنگ اول جهانی بهایی ها در فلسطین علیه امپراطوری عثمانی با انگلیس همکاری می کنند که پس از جنگ فرمانده ارتش ترکیه قصد اعدام وی و تخریب مراکز بهایی را می کند اما با فشار دولت بریتاینا قصد خود را رها می کند. لرد بالفور که بیانیه رسمی همکاری دولت انگلیس برای تاسیس وطن یهودی به یهودیان را صادر کرده بود، طی تلگرافی فوری به ژنرال آلن بی، فرمانده ارتش اشغالگر انگلیس، به وی فرمان می دهد که " جمیع قوای بریتانیا در صیانت از عبدالبهاء، خانواده و دوستان وی بکوشند" ژنرال آلن بی هم به عبدالبهاء لقب "سر" می دهد و مدال قهرمانی " نایت هود" را نیز به وی اهدا می کند. عبدالبهاء نیز برای امپراطور جرج پنجم دعا می کند.
دولت استعماری فرانسه هم در مقطعی به کنسول خود در بغداد دستور می دهد که برای عبدالبهاء و خانواده اش و دوستانش تابعیت فرانسه صادر کند. همچنین دولت فرانسه از عباس افندی درخواست می کند که به مستعمرات افریقایی این کشور مبلغان بهایی اعزام کند تا هزینه های سلطه فرانسه بر این مستعمرات کاهش یابد. زیرا تا مفاهیم دینی مانند جهاد وجود دارد هزینه ای استعمار افزایش خواهد یافت.
در زمان قیمومیت انگلیس بر فلسطین بهایی های زیادی در دو منطقه عکا و حیفا مستقر می شوند. از این روی با کمک انگلیس بیت العدل اعظم را در حیفا تاسیس می کنند.
عبد البهاء تاکید داشت که یهود باید در ارض مقدس تجمع کرده و عزت یابد. در سال 1954 دولت صهیونیستی شعبات محافل بهایی را در انگلیس، کانادا و فلسطین اشغالی به رسمیت می شناسد و از آن زمان تاکنون این فرقه ضاله را مورد حمایت خود قرار داده است. همانطور که گزارش های ساواک تاکید می کند؛ بهایی ها در ایران همواره از اسرائیل حمایت کرده و درخدمت اسرائیل بوده اند. " اسرائیل مذهب بهایی ها را به عنوان یک مذهب رسمی شناسایی کرد و دولت این رژیم با اجرای برنامه ای به نام – تحبیب – می کوشد از اقلیت های فوق الذکر در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی کند" .
همچنین گزارش 9/9/ 1349ساواک می گوید" شنیده شده است که چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چند میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند." در سال 1967 که اسرائیل به چند کشور عربی حمله کرد بهائیان ایران مبلغ 120 میلیون تومان کمک مالی جمع آوری کرده و به اسرائیل فرستادند. در سال 1973 که مصر و سوریه به اسرائیل حمله کردند و در روزهای اول که پیروزی هایی بدست آوردند، محافل بهایی ایران این جنگ را مذموم اعلام کردند و نوشتند" نزاع و جدال منفور در گاه کبریاست و حتی در نشریات کودکان نیز به حمایت از اسرائیل برخاستند.
در طول دو قرن گذشته شاهد بودهایم که استعمارگران برای پیشبرد اهداف ظالمانه در مستعمرههای تحت نفوذ خود با شیوه تفرقهافکنی در جوامع حکومت کردند و گاه با ساخت فرقههای انحرافی از مذاهب رسمی هر جامعه بهره میبردند، شیوهای که در ایران هم عملیاتی شد و با حمایت روسیه و انگلیس پایههای یک مسلک انحرافی به نام «بهائیت» در دوره قاجار و به تبع آن در دوره پهلوی شکل گرفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت دینی در این کشور آن هم در قرن بیستم، دشمنان این مرز و بوم که نتوانستند این تحول بزرگ را برتابند، با استفاده از این فرقه انحرافی برای ضربه زدن بهره جستند، اکنون «بهائیت» بیش از اینکه یک فرقه انحرافی دینی باشد، یک فرقه سیاسی است که با حمایت همه جانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی همچنان درصدد ضربه زدن به ایران اسلامی است.
اکنون حیفا و عکا در فلسطین اشغالی به مرکز فعالیت های بهائیان جهان معروف هستند. یکی از مکان های مقدس بهائیان در بندر حیفا در کوه کرمل همان جایی است که بهائیان ادعا می کنند استخوان های علی محمد باب را 40 سال بعد از اینکه امیرکبیر او را اعدام کرد از ایران منتقل و در آنجا دفن کرده اند که حالا آنجا مقبره ساختگی و جعلی او است.علاوه براین حیفا یکی از مهمترین کانون های حضور شیطان پرستان و کاهنان و مرکز اصلی تولید و توزیع فیلم های مبتذل در جهان است. زنان و دختران بهایی در پیوندی با شیطان پرستان وظیفه ترویج فساد اخلاقی را در جوامع دیگر خصوصا جوامع مسلمان برعهده دارند.
شهر عکا هم از دیگر مکان های مقدس بهائیان در فلسطین اشغالی است که قبر حسینعلی نوری در آنجا واقع شده است و در واقع به نوعی قبله بهائیان هم به آن سمت است و آن نماز صغری که پیروان این فرقه عباراتی در حد سه خط دعا می شود را تحت عنوان نماز می خوانند.
بهایی ها خود را سربازان اسرائیل می دانند. خصوصا که وقتی به تاریخ مراجعه می کنیم می بینیم که اکثر کسانی که بهایی شده اند، در آغاز یهودی بوده و بعد به اسلام گرویده اند و بعد از آن بهایی شده اند. قبل از فتنه باب، جماعتی از یهود در مشهد همه با هم مسلمان شدند و بعد به باب گرویدند و پس از آن بهایی شدند. در گیلان نیز میرزا ابراهیم جدید الاسلام ساکن رشت که یک یهودی بود مروج فرقه بهایی در سیاهکل شد.
شوقی افندی رسما اعلام کرد که حمایت از اسرائیل بر همه دولت های جهان ترجیح دارد و فرمان داد که بهائیان برای تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین اسرائیل اقدام کنند. وی مهمترین وظیفه شورای بین المللی بهائیان را برقراری رابطه با اسرائیل اعلام کرده است.
پیوند برنامه ریزی شده میان بهائیت و صهیونیسم، دقیقا جهت پایه و بنیاد و اساسی طراحی شده بود که شوقی افندی در رأس آن قرار گرفت. در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین به طور رسمی تشکیل شد. با توجه به اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان، شوقی تصمیم گرفت سرزمین اسرائیل را مرکز اصلی بهائیان قرار داده و دولت یهود را به عنوان پناهگاه و پایگاه این فرقه درآورد. این امر البته می تواند به نوعی انتقامجویی و کینه توزی تلقی شود.
با توجه به این سوابق تاریخی و فرامین فرقه ای نمی توان هیچ فرد بهایی را جدای از اسرائیل دانست. اکنون باید پرسید دوستی با بهائیان آیا دوستی با اسرائیل نیست که با جهان اسلام و ایران اسلامی اشکارا دشمنی می کند؟
منبع: فارس
rajanews.com
تسنیم: مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: دیده و شنیده شده است که اشخاصى در مشاهد مشرّفه به امامى که صاحب ضریح است سلام کرده و جواب سلام را شنیده اند. شخصى گفته است: هر وقت براى زیارت حضرت امام رضا (علیه السّلام) به مشهد مشرّف مى شوم (شاید در هر سال یک زیارت بیشتر نمی کرده است ) در هر بار در زیارت اول، با وجود ازدحام جمعیّت، تا ضریح راه برایم باز مىشود، به ضریح نزدیک مى شوم و زیارت مى کنم، و حضرت رضا (علیه السّلام)خرجى راه و حتّى مقدارى پول براى خرید سوغات را نیز به من مى دهند.
در خانهاى که ما در مشهد بودیم نیز عَلویّهاى بود که مىگفت: هر وقت که براى زیارت به حرم مى روم، براى من هم راه به سوى استلام (بوسیدن ضریح و دست کشیدن بر آن) ضریح باز مىشود.
کتاب در محضر حضرت آیت ا.... العظمی بهجت – ص
rajanews.com/news
چند روز مانده به نیمه شعبان و باید گفت این روز از جمله ایامی است که باید برای ورود به آن آماده شد و ارزش دارد بدانیم وارد چه شبی و با چه فضیلتی می شویم. برای چند ساعتی که ارزش شب قدر را دارد باید همانطور که کم کم کوچه ها را چراغانی می کنیم، آرام آرام دلهایمان را نیز آماده کنیم تا شاید گوشه ای از حقیقت این شب را درک نماییم.
وجه نامگذاری به لیلة البرات
نیمه شعبان در فرهنگنامه ها و متون کهن، «شب برات» نامیده شده و این بدان خاطر است که بنا به روایات ، خداوند در این شب «برات آزادی» از دوزخ را به بندگان خود می بخشد و این شب برات در ادب فارسی و متون کهن نظم و نثر بازتابهایی داشته که به چند مورد آن اشاره می رود:
ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» در این باره چنین آورده:«و شب پانزدهم از ماه شعبان، بزرگوار است و او را «شب برات» خوانند و همی پندارم، این از قبیل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نیکی به جای آورد، بیزاری یابد از دوزخ». [1]
رامپوری نیز در «غیاث اللغات» شب نیمه شعبان را «شب برات» دانسته می نویسد:«شب برات شب پانزدهم شعبان است که در آن شب ملائکه به حکم الهی حساب عمر و تقسیم رزق می کنند». [2]
حافظ ، شب برات را شب قدر دانسته و در غزل معروف خود، شب قدر و «شب برات» را هنرمندانه با هم آورده می سراید:
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن «شب قدر» که این تازه «براتم» دادند
اما این که «برات» به چه معناست و بن و ریشه این واژه چیست؟ در «حافظ نامه» این توضیحات آورده شده است:«برات» از «برائت» عربی است و آن:«نوشته ای است که بدان، دولت بر خزانه یا حکام، حواله وجهی دهد». [3]
علامه قزوینی در حواشی خود بر «چهار مقاله» با استناد به «ذیل قوامیس عرب» به نقل از «دُزی» می نویسد:«برات را به «بروات» جمع بندند و این کلمه عربی است و در اصل «برائت» بوده و به معنای «بریءالذمّه گردیدن از دَین» است و صواب آن در جمع «براءات» یا براوات است. گویندگان فارسی به اعتبار حواله مکتوب هر حواله یا وارد معنوی را نیز «برات» اصطلاح کرده اند». [4]
فضیلت نیمه شعبان
نیمۀ شعبان اگرچه شرافتش را وامدار مولود خجستهای است که در این روز زمین را با قدوم خویش متبرک ساخته است، در تقویم عبادی اهل ایمان ، نیز از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار است. در روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، [5] [6] [7] [8]فضیلتهای بسیاری برای عبادت و راز و نیاز در شب و روز خجسته نیمۀ شعبان برشمرده شده است.
بنابراین شایسته است افزون بر برپایی جشن و سرور در شب با عظمت نیمۀ شعبان، از بزرگی و عظمت آن شب غافل نشده، اعمال عبادی را به دقت انجام دهیم.
فضیلت شب نیمه شعبان
امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:«نیمه شعبان، شبی است که حق تعالی آن را برای ما اهل بیت قرار داد در برابر «لیله القدر» که آن را برای پیامبر صلی الله علیه و آله قرار داده است».
مرحوم سید بن طاووس در کتاب «اقبال» در والایی این شب، این گونه آورده است:«جدم ابوجعفر طوسی ( شیخ طوسی ) به نقل از ابویحیی آورده که امام صادق علیه السلام فرمودند:از پدرم امام باقر علیه السلام درباره فضیلت شب نیمه شعبان پرسیده شد، فرمودند:«این شب برترین شب بعد از شب قدر است. خداوند در این شب، نعمتهای افزون خود را به بندگانش ارزانی می دارد و به منت خود می آمرزد، در این شب در تقرب به درگاه خداوند متعال بکوشید زیرا این شبی است که خداوند عزّوجل بر خود سوگند یاد کرده که هیچ خواهنده و سائلی را تا زمانی که معصیتی را نطلبد، ردّ نکند. همچنین این شبی است که خداوند آن را در برابر شب قدر که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار داده، برای ما اهل بیت قرار داده است. پس در دعا و ثنا به درگاه خدای متعال بکوشید». [9]
سید همچنین در فضل و فضیلت این شب شریف روایتی معروف را که در آن سرآمد عمر آدمیان و تقسیم روزی همگان و رویدادهای سال آینده تقدیر می گردد، آورده و آن را با روایت مشهوری که همه رخدادهای بالا در شب قدر رمضان هر سال اتفاق می افتد، سنجیده آن را به خوبی تأویل و توجیه می نماید که به خاطر اهمیت آن، سخنان سید را به طور کامل می آوریم:«در برخی از کتابهای دعا آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:در شب نیمه شعبان خوابیده بودم که جبرئیل آمد و گفت:ای محمّد! آیا در این شب می خوابی؟ گفتم:مگر امشب چه شبی است؟ گفت:نیمه شعبان! برخیز! پس مرا این سان بیدار کرد و با خود به بقیع برد و گفت:سرت را بلند کن که امشب، درهای آسمان گشوده می گردد و در نتیجه درهای رحمت، خشنودی، آمرزش، تفضّل، توبه ، نعمت، بخشش و نیکی در آن گشاده می گردد و خداوند در آن به شماره مو و پشم چارپایان، بندگان را آتش جهنم آزاد می کند و سر آمد عمر انسانها را در آن استوار می سازد و روزیهای همگان را تا سال آینده تعمیم می کند و همه رخدادهای سال آینده در این شب نازل می گردد...». [10]
روایت پیامبر
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم )فرمود:
«من احیا لیلة العید و لیلة النصف من شعبان لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛ [11] هرکس شب عید و شب نیمه شعبان را با عبادت زنده بدارد، روزی که قلبها همه بمیرند، قلب او نخواهد مرد.»
روایت امام صادق
از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که پدر بزرگوارش(در پاسخ کسی که از فضیلت شب نیمۀ شعبان پرسیده بود)فرمود:
این شب، برترین شبها پس از شب قدر است. خداوند سبحانه و تعالی در این شب، فضلش را بر بندگان جاری میسازد و از منت خویش، گناهان آنان را میبخشد. پس بکوشید در این شب به خداوند سبحانه و تعالی نزدیک شوید.
همانا این شب، شبی است که خداوند سبحانه و تعالی به وجود خود سوگند خورده است که در آن، درخواست کنندهای را (تا آن گاه که درخواست گناه نداشته باشد) از درگاه خود نراند. این شب، شبی است که خداوند سبحانه و تعالی آن را برای ما خاندان قرار داده است؛ همچنان که شب قدر را برای پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) قرار داده است؛ پس بر دعا و ثنای خداوند تعالی بکوشید، که هرکس در این شب صد بار او را تسبیح گوید، و صد بار حمد الهی را بر زبان جاری سازد و صد بار زبان به تکبیر گشاید و صد بار بگوید: «لا اله الا الله»، خداوند سبحانه و تعالی از سر فضل و احسانی که بر بندگان دارد، همۀ گناهان او را بیامرزد و درخواستهای دنیایی و آخرتی او را برآورده سازد؛ چه درخواستهایی که بر خداوند سبحانه و تعالی اظهار کرده و چه درخواستهایی که اظهار نکرده و خداوند سبحانه و تعالی با علم خود بر آنها آگاه است. [12] [13]
اعمال
اعمال این شب مبارک فراوان است؛ از جمله آنها غسل است و احیاء و شب زنده داری به نماز و دعا و استغفار . اما بافضیلت ترین عمل این شب، زیارت امام حسین علیه السلام است. آمده است که اگر کسی خواست روح یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر با او مصافحه کند، در این شب امام حسین علیه السلام را زیارت کند و کمترین حد این زیارت آن است که زیر آسمان یا روی بام بروی، سمت راست و چپ خود را نگاه کنی، آنگاه سر به آسمان بلند کنی و بگویی:«السلام علیک یا اباعبدالله یابن رسول الله السلام علیک و رحمه الله و برکاته».
1. خرمشاهی، بهاءالدین، حافظ نامه، ج1، ص672.
2. غیاث اللغات، ص504.
3. فرهنگ معین.
4. مولوی، جلال الدّین، دیوان شمس به تصحیح عزیزالله کاسب، ص252.
5. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7450.
6. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7451.
7. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص464، ح 7461.
8. قرطبی، شمس الدین، تفسیر القرطبی، ج12، ص167 و...
9. ابن طاووس، على بن موسى،اقبال الاعمال بالاعمال الحسنه، ص898-897.
10. ابن طاووس، على بن موسى،اقبال الاعمال بالاعمال الحسنه، ص893-894.
11. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج7، ص478، ح 9903.
12. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج94، ص85، ح 5.
13. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج6، ص27.
mashreghnews.ir