مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

مرآت دز

اگر انبوه درختان قلم، دریا مرکب، جنّیان حسابگر و انسان ها نویسنده باشند؛ قادر به شمارش فضائل علی(ع) نخواهند بود

به پرسمان خوش آمدید
لطفا از توهین و تحقیر دیگران و بیان نظر بدون آدرس و نشانی اکیدا خودداری کنید. شرعا راضی نیستم.
هدف از راه اندازی این وبلاگ -به حول و قوه الهی- پاسخ به شبهات و سوالات می باشد.
و لذا قصد ما تنها کپی برداری نبوده، بلکه جامعه هدف ما نسل جوان است.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ بهمن ۹۸، ۰۹:۵۵ - آموزش فروشندگی طلا و جواهر
    فوق العادست
نویسندگان
شیخ مفید در موضعی از کتاب ارشاد اسامی شهدا اهل‌بیت (ع) را شمار کرده پس از آن فرموده که تمام این‌ها در مشهد امام حسین (ع) پایین پای او مدفون‌اند مگر جناب عباس بن علی (ع) که در راه غاضریه در مقتل خود مدفون است و قبرش ظاهر است، ولیکن قبور این شهدا که نام بردیم اثرش معلوم نیست.
چگونگی دفن بدن های مطهر شهدای کربلا
حسینیه مشرق - موافق احادیث صحیح ، روا نیست که جز امام ،غسل و دفن و کفن امام را بر عهده گیرد، پس اگرچه به‌حسب ظاهر طایفه بنی اسد حضرت سیدالشهدا (ع) را دفن کردند اما مشخص می‌شود که امام زین‌العابدین (ع) در هنگام دفن آن حضرت حاضر بوده‌اند.

  • .......

مختار بن ابی عبیدة بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسی بن هنبة بن بکر بن هوازن؛(1) از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌ای از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد.(2) کنیه‌اش ابواسحاق(3)؛‌ و لقـبش کـیـسـان بود که فـرقـه کـیـسـانیه منسوب به او است. کیسان به معنای زیرک و تیزهوش است.(4)

طبق روایتی، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از یـاران امـیـرالمـؤمـنین می‌گوید: "لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادنـد."(5)

پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـی است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد.(6) وی یکی از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـری(ایـران) در زمـان عمر بود. (7) ماجرای رشـادت این دلیرمرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.(8)
مـادر مـخـتـار دومـه است که از زنـان بـا شخصیت بـود و او را صـاحـب عقل و رای و بلاغت و فصاحت دانسته‌اند.(9)
وی ادب و فضائل اخلاقی را از مکتب اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) آموخت،(10) و در آغاز جوانی، هـمراه با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود و پـس از شهادت آن حضـرت، بـرای مدتی کوتاه به بصره آمد و در آنجـا سـاکـن شد.(11)

علامه مجلسی(ره) می‌فرماید:
مـختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان می‌کرد و حتی مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را برای مردم منتشر می‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس برای امامت و حکومت پس از پیـامبـر سـزاوارتـرند و از مصـایـبی کـه بـر خـانـدان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.(12)

  • .......
کوفه شهری است که نقش به سزایی در واقعه عاشورا داشت.مردم کوفه بیعتی را که با حضرت سلم داشتند را شکستند و پس از آن برخی از آنها در مقالبل امام حسین (ع) قرار گرفتند. این حرکت کوفیان همواره مورد سوال آینده‌گان بوده است.
چرا مردم کوفه بیعت خود را شکستند؟
حسینیه مشرق- در موضوع بی‌وفایی و بیعت‌شکنی مردم کوفه پس از دعوت امام حسین (ع) و یاری نکردن آن‌ حضرت در برابر یزید عوامل متعددی دخالت داشته است؛ که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

۱. حُب دنیا و طمع: برخی از آنانی که از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند در واقع درد دین نداشتند، بلکه طمع و حُب دنیا و ریاست و اینکه شاید در سایه حکومتشان به خواسته‌های دنیایی خود برسند، انگیزه آنان برای چنین دعوتی بود.

 امام حسین (ع) می‌فرماید: «همانا مردم دنیاپرست‌اند و دین از سر زبان آن‌ها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگی‌شان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دین‌داران اندک گردند‏».[۱] این کلام امام (ع) به همین طمع و حرص مردم به دنیا اشاره دارد. طبیعتاً چنین افرادی زمانی که اوضاع را بر وفق مراد ندیدند، از دعوت خود عقب‌نشینی کردند.

دنیاطلبی به ‌ویژه از راه حرام، هدیه‌های نامشروع و غذاهای حرام، هم‌دل‌ها را از دریافت هدایت و حق محروم می‌نماید، هم دین‌داری و تعهد را کاهش می‌دهد و عمل به وظیفه را در بوته فراموشی می‌سپارد.

     امام حسین (ع) می‌فرماید: «همانا مردم دنیاپرست‌اند و دین از سر زبان آن‌ها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگی‌شان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دین‌داران اندک گردند‏»

امام حسین، روز عاشورا خطاب به سپاه کوفه و نکوهش آنان که نه به سخن حقش گوش می‌دهند و نه دعوتش را می‌پذیرند، رمز چنین رویکردی را همین گرایش به دنیای حرام می‌داند و می‌فرماید:

«همه شما مرا سرپیچی می‌کنید، به سخنم گوش فرا نمی‌دهید. حق دارید! چرا که تحفه‌ها و هدیه‌هایتان همه از حرام است و شکم‌هایتان از حرام پُر شده است، پس بر دل‌های شما مُهر خورده. وای بر شما! چرا ساکت نمی‌شوید؟ چرا گوش نمی‌دهید و نمی‌شنوید؟».[۲]

در زیارت اربعین، از حادثه عاشورا چنین گزارش شده است؛ کسانی برای کشتن امام حسین (ع) هم‌دست شدند که دنیا فریبشان داد و بهره خویش را به چیزی فرومایه و بی‌ارزش فروختند و آخرت خود را به بهای ناچیز و اندک معامله کردند و از روی تکبر، در هواپرستی خود غوطه خوردند و تو و پیامبرت را به خشم آورده، پیروی از اهل دشمنی و نفاق کردند.[۳]

۲. تهدید و تطمیع: عبیدالله بن زیاد بسیاری از بزرگان کوفه را با تطمیع و گروهی را با تهدید از یاری امام بازداشت. بافت قبیله‌ای و عشیره‌ای کوفه چنین اقتضا می‌کرد وقتی سران قبیله‌ای از صحنه خارج شدند، اعضای قبیله هم به پیروی از آن‌ها صحنه را ترک کرده و به خاطر هراس از آینده شغلی و وضعیت خانواده و ... بیعت خود را نقض کنند.[۴]

۳. نادانی و جهل: برخی افراد به علت نداشتن تحلیلی درست از اوضاع سیاسی و اجتماعی، به چیزی روی می‌آورند که صلاح دین و دنیای آنان در آن نیست. برخی از کوفیان این‌گونه بودند و امام حسین (ع) نیز در کلام خویش، یکی از علل نقض بیعت کوفیان را همین نابخردی و نادانی کوفیان معرفی می‌کند:

«اى کوفیان! زشتی‌ و بی‌نوایی نصیبتان باد! سختی و نابودی نصیبتان باد! شما سرگشته ما را به فریاد خود طلبیدید و چون آماده آمدیم، شمشیر دست ما را بر ما تیز کردید! و آتشى را که بر دشمنان ما و شما شعله‌ور بود بر ما افروختید! شما بی‌ آن‌که از ما گناهى دیده باشید صبح کردید، در حالى که دشمنى ما را بر آشتى برگزیدید و به عناد ما شتافتید و به سبب گرایش به فساد، بیعت ما را رها کرده، از روى نادانى و پیوند با سرکشان امت و بازماندگان احزاب و دورافکنان کتاب خدا آن را شکستید!...»[۵]


 پی نوشت:

[۱] ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، محقق و مصحح: غفاری، علی‌اکبر، ص ۲۴۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق

[۲] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (ع)، ج ‏۲، ص ۹، قم، انوار الهدى‏، چاپ دوم‏، ۱۴۲۳ق‏.

[۳] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ‏۶، ص ۵۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

 

[۴] ر.ک: «به طمع انداختن یزید؛ مردم و خواص کوفه را برای جنگ با امام حسین (ع)»، سؤال ۵۰۲۴۳.

[۵] ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب (ع)، ج ‏۴، ص ۱۱۰، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
  • .......
سال 1366 بود؛ آیت الله خامنه ای در نماز جمعه راجع به محدودۀ اختیارات ولیّ فقیه مطالبی را بیان کرده بودند که«اینگونه نیست که ولیّ فقیه هم برای اعمال قدرت و اختیار خود چارچوب و محدوده ای نداشته باشد». سیاق بحث کاملا نظری بود و خطیب جمعه هم به عنوان یک مجتهد مسلّم قصد داشتند مبنای عقلانی و منطقی ولایت فقیه را جا بیاندازند. با اینحال حضرت امام نظر دیگری داشتند و محدودۀ اختیار ولیّ فقیه را بسیار فراتر از آنچه خطیب جمعه و رییس جمهور ابراز داشته بود تلقّی کرده بودند. همین امر موجب شد که در نامه ای عمومی نظر مخالف خودشان را با صراحت اعلام کنند. نامه در شرایط آن روز کشور غافلگیر کننده و تند بود.

حجت الاسلام جعفری-رجانیوز: برخورد آیت الله خامنه ای در مقام رییس جمهور و امام جمعۀ تهران را با نامۀ شدید الّلحن حضرت امام خمینی  که در واکنش به خطبه های نماز جمعۀ ایشان منتشر شد خاطرتان هست؟ 
 
سال 1366 بود؛ آیت الله خامنه ای در نماز جمعه راجع به محدودۀ اختیارات ولیّ فقیه مطالبی را بیان کرده بودند که«اینگونه نیست که ولیّ فقیه هم برای اعمال قدرت و اختیار خود چارچوب و محدوده ای نداشته باشد». سیاق بحث کاملا نظری بود و خطیب جمعه هم به عنوان یک مجتهد مسلّم قصد داشتند مبنای عقلانی و منطقی ولایت فقیه را جا بیاندازند. با اینحال حضرت امام  نظر دیگری داشتند و محدودۀ اختیار ولیّ فقیه را بسیار فراتر از آنچه خطیب جمعه و رییس جمهور ابراز داشته بود تلقّی کرده بودند. همین امر موجب شد که در نامه ای عمومی نظر مخالف خودشان را با صراحت اعلام کنند. نامه در شرایط آن روز کشور غافلگیر کننده و تند بود. 
 
بلافاصله بعد از نامۀ امام خمینی، آیت الله خامنه ای نامه ای منتشر کرده و اینگونه آغاز کردند:
 
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینى- مد ظله العالى
«پس از عرض سلام و ارادت، مرقوم مبارک در پاسخ به معروضه این جانب را استماع و زیارت کردم و از ارشادات آن حضرت که مانند همیشه ترسیم‏ کننده خط روشن اسلام است متشکرم...»
 
همین چند خط اوّل از نامۀ ایشان به امام کفایت می کرد تا استاندارد مواجهۀ شخصیّتهای سیاسی و انقلابی جمهوری اسلامی با مواضع ولی فقیه ثبت شود. لحن متواضعانۀ نامه که عزم نویسنده را بر تبعیّت و پیروی کاملا برجسته می کند در کنار انتشار به موقع و بدون درنگش از درخشان ترین فصول زندگی سیاسی و انقلابی و شاخص اصالت شخصیّت و سلوک حکمرانی آیت الله خامنه ای است.
 
اینک احمدی نژاد هم در یک چنین موقعیّتی قرار گرفته است. البتّه لحن بسیار صمیمانه تر و پدرانه تر توصیۀ رهبری به او در مقایسه با نامۀ تند و تیز امام به آقا، کار احمدی نژاد را واقعا آسان کرده است؛ من جای او بودم  بدون لحظه ای تردید و درنگ و با کمال خاکساری و افتخار، طیّ نامه ای تبعیّت خودم را از این توصیۀ رهبری به صراحت اعلام می کردم و مثل کتمان  نابخردانۀ روزهای اخیر که عایدی آن چیزی جز «هزینه تراشی برای رهبری» و «تفرقه پراکنی در جماعت انقلابی» و  «زخم زبان زنی اهل بغی و فتنه» و «طمع افکنی در جان پلید دشمنان انقلاب و اسلام و ایران است» خود را به تغافل و سکوت نمی زدم. در صورت ادامۀ این ندانم کاری آشکار، ادّعای تبیین گفتمان امام و رهبری از کسیکه براهمّیّت و ضرورت موضع گیری سریع السّیر در یک چنین موضعی وقوف ندارد و یا خود را به تغافل و بی خبری می زند و یا به دنبال خرید زمان است، چگونه پذیرفته است؟ 
  • .......





حالا قبل از آنی که این فقره را عرض بکنم، این تذکر را، توجه را بدهم که از مطلبی که ما دیروز در ذیل این فقره‌ی قبلی گفتیم مثل اینکه سوءبرداشت شده، بعضی‌ها سوءتلقّی کردند. خب حالا سوءبرداشت فی‌نفسه چیز مشکلی نیست. لکن وقتی که این منتهی بشود به بگومگو و بخصوص در این فضای مجازی و این یک چیزی بگوید، آن یک چیزی بگوید، مایه‌ی کدورت و دل‌چرکینیِ برادران مؤمن از یکدیگر بشود آن‌وقت این چیز بدی است. بنده‌ی حقیر که این همه اصرار دارم بر وحدتِ قلوب و حرکت در مسیر واحد و اتحاد نیروهای کشور، بخصوص نیروهای مؤمن و انقلابی، خدای نکرده یک چیزی آدم بگوید که مایه‌ی اختلاف بین نیروها بشود، این را به خدا پناه می‌بریم. نباید این چیزها را مایه‌ی اختلاف قرار داد.

 خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌دانیم ما، شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می‌بیند و می‌فهمد و فکر می‌کند که به نفع برادر مؤمن‌اش است باید به او بگوید دیگر. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدم‌ها هم، بخصوص آدم‌هایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران می‌شناسیم. با ملاحظه‌ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو. [۱]

 دشمنان هم که گوش خواباندند استفاده کنند. ببینید، حواستان جمع باشد. خب به رادیوی «فردا» یا رادیو‌ی «بی‌بی‌سی» چه ارتباطی دارد این قضیه؟ می‌پردازند، بحث می‌کنند، تحلیل می‌کنند، علت چیست، چرا گفتند، این چیست معنایش؟ این معنایش این است که دشمن می‌خواهد استفاده کند. ما چه کار باید بکنیم؟ ما باید نقطه‌ی مقابل دشمن حرکت بکنیم.

 یعنی مطلب خیلی عادی است، همین‌طور که بنده عرض کردم. خب شما برادر مؤمن من هستی. یک چیز را مصلحت شما می‌دانم، می‌گویم به شما. این اشکالی که ندارد ظاهراً. چیز خوبی است. لازم هم هست شرعاً. لازم هم هست خیرخواهی. «النّصیحة لِلمُؤمنین» یا «لِلإخوةِ المُؤمنین» یا «لأئمة المؤمنین» در همه‌ی صور. این یک چیزی خوبی است دیگر. انسان باید نصیحت کند. نصیحت یعنی خیرخواهی. من به جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است من باب مثال علاقه‌مندم. می‌دانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما می‌گویم وارد نشو. نمی‌گویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمی‌دانیم. من صلاح نمی‌دانم. این چیز خوبی است. این چیز بدی نیست.

 اینی هم که حالا بگویند که فلانی [رهبری] تحت تأثیر زید و عمرو و بکر و ... است؛ نه، این حرف‌ها چیست؟ بنده از زید و عمرو و بکر و اینها هم بیشتر اطلاع دارم، هم انگیزه بیشتر دارم. آنچه که واقعاً  مصلحت باشد، آنچه که مصلحت بدانم بینی و بین‌الله، ما باید به خدا جواب بدهیم. یکی از دعاهایی که دائماً باید امثال بنده و شما بکنیم این است، «وَاسْتَعمِلْنی لِما تَسْألُنی غَداً عَنه» فردا از ما سؤال می‌کنند. چرا فلان چیز را گفتید، چرا نگفتید. از نگفتید هم سؤال می‌کنند. فقط از گفتید نیست. چرا فلان کار را کردید، چرا نکردید. از نکردید هم سؤال می‌کنند. بنابراین نه، ما این فقره‌ای که دیروز معنا کردیم ناظر به این قضیه اصلاً نبود. داشتیم حدیث را معنا می‌کردیم مثل اینکه امروز هم حدیث را معنا می‌کنیم. آن قضیه هم همینطور است که عرض کردیم. بین برادران مؤمن اختلاف سر این چیزها هیچ مصلحت نیست. شما یک چیزی بگویید، آن یک چیزی بگوید. آن یک چیزی بگوید. یک نفر سومی هم منتظر باشد، به مجردی که شما با هم دعوا کردید، او بیاید از میانه سود خودش را ببرد؛ بردارد ببرد. اینها را باید مراقب بود. امروز کشور به اتحاد نیروها احتیاج دارد. بخصوص نیروهای مؤمن. نیروهای پای کار. سعی کنند از این چیزها اختلاف بوجود نیاورند.
  • .......


مفهوم شناسی وزارت

 
واژه وزارت از لغت عربی وزر گرفته شده است. وزر به بارگران و سنگین گفته می‌شود (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 868؛ نثر طوبی، ج 2، ص 548 ذیل واژه وزر؛ مجمع البیان، ذیل آیه 164 سوره انعام) گناه را از آن جهت، وزر گفته‌اند که بار و سایه سنگین آن همواره بر دوش و گرده شخص است (نگاه کنید: تفسیر نمونه، ج 27، ص 125)
 
علامه طباطبایی در ذیل آیه 164 سوره انعام درباره وزر بودن گناه می‌نویسد: هر کس هر چه می‌کند مانند سایه‌ای به دنبالش هست و از او به دیگری تجاوز نمی‌کند.
 
در آیات قرآن، وزر بارها تکرار شده و خداوند آن را در معنای بارگران و سنگین که کمر را خم می‌سازد (انشراح، آیات 2 و 3) و نیز بار سنگین و کمر شکن گناه (انعام، آیه 164) به کار برده است. واژه وزیر صفت مشبه به معنی معاون، کمک کار، هم‌پشت و مددکار نیز بکار رفته است.
 
وزارت به عنوان یک مقام اجتماعی و شغل سیاسی از گذشته وجود داشته است. وزیر کسی است که بارگران و سنگین حکومت و امارت امیر خود را تحمل می‌کند و بر دوش می‌گیرد. (معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 10، ص 344)
 
در عرف سیاسی، وزیر، صاحب منصب عالیرتبه و عضو قوه مجریه است که ریاست بخشی از امور عمومی را به عهده دارد و در رأس یک وزارتخانه قرار گرفته و دارای اختیاراتی مطابق قانون است (فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی، ص 260، ذیل واژه وزیر)
 
واژه وزیر دوبار در قرآن به کار رفته است: یک بار در آیات 29 سوره طه که گزارشی از درخواست حضرت موسی(ع) و نیایش آن حضرت (ع) را بیان می‌کند؛ و یک بار دیگر در آیه 35 سوره فرقان است. در این آیه خداوند بیان می‌کند که درخواست و نیایش آن حضرت(ع) پذیرفته شده و حضرت هارون(ع) به عنوان وزیر حضرت موسی(ع) انتخاب می‌شود.
 
آنچه در این مطلب مورد نظر است، همان معنای معاونت و منصب و مقام است.
 

شرایط عمومی وزارت

 
وزیر همانند خلیفه (جانشین) است؛ زیرا نوعی تفویض و واگذاری اختیارات در آن لحاظ شده است. بر این اساس، شرایطی که وزیر می‌بایست دارا باشد، همان خصوصیات و صفاتی است که در امیر و مستخلف عنه وجود دارد؛ هر چند که نیازی نیست تا در همان حد کمالی، آن صفات و خصوصیات را دارا باشد.
 
کسی که وزارت را به عهده می‌گیرد، باید بتواند همان کارها و اعمالی را انجام دهد که با عنوان وزارت، مقصود تحقق می‌یابد. بنابراین، نمی‌توان کسی را وزیر کرد که اصولاً قابلیت بر دوش کشیدن این مسئولیت و بار سنگین و کمرشکن را ندارد.
 

۱- توانایی و شایستگی

 
از مهمترین شرایط عمومی برای به عهده گرفتن مسئولیت وزارت، توانایی ایفای مسئولیتی است که به عهده می‌گیرد؛ زیرا اگر کسی عهده‌دار مسئولیتی شود که توانایی انجام آن را ندارد، به خود و امیری که او را بر این کار گمارده است، خیانت کرده است.
 
از فرزانه بزرگ، بزرگمهر حکیم درباره علت ضعف و ناتوانی دولت ساسانی پرسیدند. ایشان در پاسخ گفت: چون کارهای بزرگ را به مردم کوچک سپردند و کارهای کوچک را به مردم بزرگ. بزرگان به کار خرد دل ننهادند و خردان از عهده کار بزرگ برنیامدند و ناچار هر دو تباه گشت. بنابراین، در انتخاب وزیر نخستین شرط اساسی، توانایی ایفای مسئولیت است. اگر کسی که توانایی این کار را ندارد، انتخاب شود، امیر به خود و اهداف خویش زیان رسانده و اگر فرد ناتوان، این مسئولیت بپذیرد، به خود و امیر خویش خیانت کرده است.
 
پس هر کسی می‌بایست براساس توانایی خود پا پیش گذارد و اگر دیگران را تواناتر یافت آنان را معرفی کند و اگر خود را تواناتر از دیگران در این کار یافت، خود را معرفی کند؛ چنانکه حضرت یوسف(ع) خود را شایسته وزارت دید و معرفی کرد؛ (یوسف، آیه 55)
 
زیرا به عهده گرفتن مسئولیت و بار سنگینی که وزر تن و جان آدمی است، تنها در صورتی می‌تواند مفید و سازنده باشد، که قدرت و توانایی عهده گرفتن و تصدی مسئولیت را دارا باشد؛ چرا که طلب مقام وزارت ارزش ذاتی ندارد و اگر شخص نتواند از عهده مسئولیت برنیاید، این وزارت، وزر و وبال گردن او می‌شود و او را در دنیا و آخرت به زمین می‌زند. از این رو خداوند پذیرش مسئولیت را تنها برای انجام مسئولیت، امری مطلوب و ارزشی می‌شمارد. (یوسف، آیه 55)
 
به هر حال، مسئولیت وزارت و هر مسئولیت دیگری، دارای ارزش ذاتی نیست و تنها ارزش آن انجام مسئولیت و ادای تکلیف می‌باشد که در این صورت پاداش مادی و معنوی و دنیوی و اخروی بر آن مترتب می‌شود.
 
از سخن امیرمؤمنان(ع) بر می‌آید کسانی که دانش و توانایی انجام مسئولیتی را دارند، می‌بایست خود این مسئولیت را به عهده گیرند و به ناتوان نسپارند؛ زیرا این گونه رفتار، خود خیانتی از سوی دانشمند تواناست: «اگر نبود عهدی که خداوند از علمای امت گرفته است که در برابر شکم‌بارگی ستمگر و گرسنگی ستمدید سکوت نکنند من مهار شتر خلافت و حکومت را رها می‌کردم و از آن صرفنظر می‌نمودم (نهج‌البلاغه، خ 3)
 
این بدان معناست که پذیرش مسئولیت و یا رد آن می‌بایست براساس توانایی باشد و کسی که خود را شایسته نمی‌یابد، نباید در گرفتن مسئولیت پیش قدم شود و شایستگان را از عهده گرفتن مسئولیت محروم یا بازدارد.
 
۲- علم و دانش کار
 
دومین شرط عمومی در وزارت، داشتن دانش کافی برای تصدی مسئولیت مورد نظر است؛ زیرا هر مسئولیتی توانایی و دانش خاص خود را نیاز دارد.
 
اگر کسی در حوزه‌ای چون نظامی‌گری یا علم اقتصاد، از دانش برخوردار می‌باشد، می‌بایست در همان حوزه، مسئولیت را به عهده گیرد و نمی‌تواند برای تصدی پست دیگری چون مدیریت فرهنگ یا صنعت اقدام کند. هر گونه اقدام برای گرفتن وزارت در حوزه‌ای که دانش آن را ندارد و یا اگر هم دارا می‌باشد ولی کسانی با دانش بیشتر و کافی و توانایی وجود دارد، جایز نیست (یوسف، آیه 55)
 

۳- امانتداری

 
امانتداری، مهمترین شرط به عهده گرفتن مسئولیت وزارت است. اصولاً به عهده گرفتن مسئولیت‌هایی چون حکومت، وزارت و مانند آن، مشروط به اصل امانت است؛ زیرا این مقامات و مناصب در حکم به عهده گرفتن امانت از سوی امیر و مانند آن است.
 
امین در هر کاری متفاوت است؛ اگر شخص حتی اصل صفت امانتداری را دارا باشد ولی ناتوان از حفظ آن امانت در شرایط مطلوب و مناسب باشد، نباید عهده‌دار آن مسئولیت شود؛ زیرا امانتداری نسبت به یک چیز با چیز دیگر فرق می‌کند. از این رو خداوند بر واژه «حفیظ» تأکید می‌کند (یوسف، آیه 55)؛ زیرا حفیظ به کسی گفته می‌شود که بداند و بتواند آن امانت را چنانکه بایسته و شایسته است، نگهداری و حفاظت کند.
 
کسی که دانش نگهداری از اشیاء را نداند و یا امکانات حفاظت و حراست آن را نداشته باشد، نمی‌تواند به عنوان امین حفیظ شناخته شود. امین حفیظ کسی است که دانایی و توانایی حفظ مسئولیت به طور شایسته را داشته باشد. بر این اساس، وزیر می‌بایست از دانش لازم و قدرت کافی برای محافظت از مسئولیتی که به عهده گرفته را داشته باشد.
 

۴- مردم شناسی

 
مردم‌شناسی از دیگر شرایط عمومی برای پذیرش مسئولیت مهم وزارت است؛ زیرا وزارت به عنوان یک مقام سیاسی اجتماعی، ارتباط تنگاتنگی با مردم دارد و وزیر می‌بایست از دانش مردم‌شناسی برخوردار باشد. مردم‌شناسی دانش عام و فراگیری است که می‌توان آن را دانش بین رشته‌ای نیز نامید؛ زیرا از لوازم این دانش، آگاهی از دانش روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، رفتارشناسی، فرهنگ‌شناسی و مانند آن می‌باشد.
 
از امام رضا(ع) درباره عبارت «انی حفیظ علیم» روایت شده است که فرمود: مراد این است که نگه دارنده چیزی هستم که تصرف من است و آگاه به همه زبان‌ها می‌باشم. (علل الشرایع، صدوق، ص 238، حدیث 2؛ تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 432، حدیث 100)
 
بنابراین، آگاهی به زبان و فرهنگ مردم و برخورداری از دانش مردم‌شناسی و ارتباطات، از شرایط احراز مقام وزارت است؛ زیرا اگر وزیر نتواند با مردم ارتباط سالم و منطقی برقرار کند، نمی‌تواند مسئولیت مهم اجتماعی و سیاسی را به نحو احسان انجام دهد. (یوسف، آیه 55)
 

وزارت در ولایت و نبوت

 
براساس آموزه‌های قرآنی، وزارت اختصاص به امور مادی و دنیوی ندارد، بلکه در امور معنوی نیز وزارت تحقق می‌یابد.
 
از مهمترین وزارت‌هایی که در قرآن به آن اشاره شده، وزارت در نبوت و ولایت است. خداوند در آیات 29 تا 36 سوره طه از وزارت هارون(ع) برای حضرت موسی(ع) در نبوت خبر می‌دهد. از آنجا که نبوت به ویژه در برابر دولت‌های استکباری چون دولت سرکش فرعون سخت و دشوار بود، حضرت موسی(ع) خواهان کمک وزیری می‌شود و از خداوند می‌خواهد تا هارون(ع) برادرش را به عنوان وزیر و معاونت در امر رسالت مأمور کند.
 
اصولاً خود مسئولیت رسالت در میان توده‌های مردم، رسالتی سنگین و سخت است؛ چنانکه دریافت وحی و حفظ و ابلاغ آن خود مسئولیتی بسیار سنگین می‌باشد. (مزمل، آیه 5) بسیاری از پیامبران در انجام مأموریت در میان توده‌های مردم با مشکلات و اذیت و آزارهای زیاد مواجه شدند.
 
در این میان، مبارزه با سبک زندگی نهادینه شده در یک جامعه مدنی و دولت محور، بسیار سخت‌تر است؛ زیرا در جامعه مدنی، سبک زندگی از سوی دولت و قدرت حمایت می‌شود و هرگونه تغییر و تصرف در آن، جرم تلقی می‌شود. این گونه است که مبارزه با سبک نادرست زندگی نهادینه شده دولتی، نیازمند قدرت تبلیغاتی و غلبه بر نیروی فکری و نظامی است. از این رو حضرت موسی(ع) خواهان وزیری نیرومند و توانا در سخنوری و برهان قاطع می‌باشد. (طه، آیات 29 تا 36)
 
این درخواست حضرت موسی(ع) چنانکه در آیه 36 سوره طه و نیز 35 سوره فرقان آمده، از سوی خداوند پذیرفته می‌شود و هارون(ع) به عنوان وزیر معرفی می‌شود. براساس آیات دیگر قرآن معلوم می‌شود که وزارت حضرت هارون(ع) از حضرت موسی(ع) در نبوت و دریافت وحی بوده است؛ هر چند که وی می‌بایست به عنوان وزیر و معاون کار کند و خود استقلالی در نبوت نداشته است؛ زیرا معنا و مفهوم وزارت، معاونت در کار است، نه استقلال در کار. از این رو، وزیر می‌بایست همواره تحت فرمان امیر خویش عمل کند.
 
وزارت در کار چنانکه از آیات 29 تا 36 سوره طه به دست می‌آید، به قصد تحکیم امور و شرکت در کار و مأموریتی است که به عهده شخص گذاشته می‌شود. به این معنا که وزیر معاونت می‌کند تا کارها چنان که خواسته حاکم و مسئولیت و مأموریت است به سامان برسد.
 
وزارت امیر مؤمنان(ع) از پیامبر(ص)
 
از آیات قرآن این معنا به دست می‌آید که مقام امیر مؤمنان(ع) فراتر از مقام هارون(ع) به موسی(ع) می‌باشد؛ زیرا حضرت هارون(ع) به عنوان برادر حضرت موسی(ع) معرفی می‌شود و در مقام وزارت عهده‌دار ابلاغ و شراکت در تبلیغ دین می‌گردد؛ اما امیر مؤمنان علی(ع) به عنوان نفس و جان پیامبر(ص) معرفی شده (آل عمران، آیه 61) و همان احکامی که برای پیامبر(ص) است برای آن حضرت(ع) منظور می‌شود؛ هر چند که در عالم ماده و زندگی دنیوی، اختصاصاً برای هر یک تعریفی شده است.
 
امیر مؤمنان(ع) به عنوان نفس و جان پیامبر(ص) عمل می‌کند. از این رو تنها او می‌تواند مأمور اذان در حج شود: و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر(توبه، آیه 2)
 
سیوطی در «الدر المنثور در ذیل آیه شریفه می‌گوید: ابن ابی حاتم از حکیم بن حمید روایت کرده که گفت: علی‌بن الحسین(ع) به من فرمود: برای (حضرت) علی(ع) در کتاب خدا نامی است که مردم آن را نمی‌دانند، پرسیدم آن کدام است؟ فرمود: مگر نشنیدی آیه (و اذان من‌الله و رسوله الی‌الناس یوم‌الحج الاکبر) به خدا سوگند اذان همو است. (تفسیر معروف به درالمنثور فی تفسیر المأثور تألیف امام جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی چاپخانه میمنیه مصر سال 1314).
 
وقتی آیات سوره برائت نازل شد، پیامبر اول آن را به ابوبکر سپرد تا آن را در روز حج اکبر به مردم ابلاغ کند. ابوبکر به سمت مکه حرکت کرد؛ ولی پیامبر (به امر خداوند) از او گرفت و به علی‌ابن ابیطالب(ع) داد. به دنبال این مأموریت، علی(ع) بر ناقه پیامبر بنام «عضباء» سوار شد  خود را در «ذوالحلیفه» به ابوبکر رسانید و پیام رسول خدا را در خصوص تحویل دادن آیات به او ابلاغ کرد. ابوبکر که از این امر ناراحت بود نزد پیامبر بازگشت و علت را از آن حضرت جویا شد. پیامبر فرمود: این پیام را کسی جز من یا مردی از خاندان من نباید ابلاغ کند. این را «حاکم» به اسناد خود از انس بن مالک نقل کرده است.
 
فخر رازی همین حدیث را آورده و گفته است؛ به پیامبر(ص) عرض شد: چرا این مأموریت را به ابوبکر واگذار نکردید؟ آن حضرت(ص) فرمود جز مردی از من آن را ابلاغ نکند.
 
بنابراین، امیرمؤمنان(ع) جان و نفس پیامبر(ص) است. لذا همانند هارون، وحی را می‌شنید و فرشته وحی را می‌دید؛ چنانکه خود حضرت به این نکته اشاره کرده و در خطبه 192 (معروف به خطبه قاصعه) می‌فرماید: وقتی وحی بر رسول خدا نازل شد، ناله شیطان را شنیدم، از رسول خدا(ص) پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: «هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی و لکنک لوزیر و انک لعلی خیر؛ این ناله شیطان است که از پرستش خود نا امید شده است، ای علی تو آنچه را می‌شنوم می‌شنوی، و آنچه را می‌بینم می‌بینی، تنها فرق من و تو این است که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر جاده خیر قرار داری».
 
پیغمبر اکرم(ص) همچنین در حدیثی که شیعه و تسنن هر دو روایت کرده‌اند و متواتر است، خطاب به علی(ع) فرمود: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؛ تو با من همان نسبت را داری که هارون با موسی داشت با این تفاوت که هارون پیغمبر بود ولی چون بعد از من پیغمبری نیست، تو بعد از من پیغمبر نیستی». (ارشاد مفید، ج 1، ص 156، بحارالانوار، ج 21، ص 208، با اندکی تفاوت در تاریخ طبری، ج 2، ص 368، کامل ابن اثیر، ج 1، ص 306، سیره ابن هشام، ج 4، ص 163، سیره حلبی، ج 3، ص 104، انساب الاشراف بلاذری، ترجمه امیرالمؤمنین ص 10، بدایه و نهایه ابن کثیر، ج 5، ص 7).
 
پس حضرت رسول(ص) در خصوص وزارت امیر مؤمنان(ع) نسبت به خود می‌فرماید که همان طور خدا، تقاضای موسی بن عمران(ع) را اجابت کرد و برایش در امر تبلیغ و هدایت مردم شریک و کمک فرستاد، خدا تو را برای من کمک و معاون فرستاده است.
 

بنابراین، مقام وزارت اختصاص به امور مادی و دنیوی ندارد، بلکه وزارت در امور دین و دنیا می‌تواند تحقق یابد، چنان‌که مقام امامت و ولایت معصومان(ع) این گونه است. آنان وزرای پیامبر(ص) در امور دین و دنیای مردم هستند و به عنوان شریک پیامبر(ص) معرفی شده‌اند.


  • .......

                 

                                                 خیانت‌های حکام سعودی

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR خیانت‌های حکام سعودی در قبال امت اسلامی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام به مناسبت حج سال ۱۳۹۵ به آنها اشاره نموده‌اند را در این مجموعه اطلاع‌نگاشت به تصویر کشیده است. 

                                                         

                                                        

  • .......

  • .......

 آنان که حج را به یک سفر زیارتی ـ سیاحتی فروکاسته و دشمنی و کینه‌ی خود با ملّت مؤمن و انقلابی ایران را در زیر عنوان «سیاسی کردن حج» پنهان ساخته‌اند، شیطانهایی خُرد و حقیرند که از به خطر افتادنِ مطامع شیطان بزرگ، آمریکا، به خود میلرزند. حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیل‌اللّه و المسجد الحرام کرده(۶) و راه حجّاج غیور و مؤمن ایرانی به خانه‌ی محبوب را بسته‌اند، گمراهانی روسیاهند که بقای خود بر اریکه‌ی قدرت ظالمانه را در دفاع از مستکبران جهانی و هم‌پیمانی باصهیونیسم و آمریکا و تلاش برای برآوردن خواسته‌ی آنان میدانند و در این راه از هیچ خیانتی روی‌گردان نیستند.


 اکنون قریب یک سال از حوادث مُدهش(۷) منا میگذرد که در آن، چند هزار نفر در روز عید و در لباس احرام، در زیر آفتاب و با لب تشنه، مظلومانه جان باختند؛ اندکی پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و خون کشیده شدند. حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند؛ این چیزی است که همه‌ی حاضران و ناظران و تحلیلگران فنّی بر آن اتّفاق‌نظر دارند؛ و گمان عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحب‌نظران مطرح شد. تعلّل و کوتاهی در نجات مجروحان نیمه‌جانی که جان شیفته و دل مشتاق آنان در عید قربان با زبان ذاکر و ترنّم آیات الهی همراه بود، نیز قطعی و مسلّم است. مردان قسیّ‌القلب و جنایت‌کار سعودی آنان را با جان‌باختگان، در کانتینرهای دربسته محبوس ساختند و به جای درمان و کمک یا حتّی رساندن آب به لبان تشنه‌ی آنان، آنها را به شهادت رساندند. چند هزار خانواده از کشورهای گوناگون عزیزان خود را از دست دادند و ملّتهای آنان داغدار شدند. از جمهوری اسلامی نزدیک به پانصد نفر در میان شهدا بودند. دل خانواده‌ها همچنان مجروح و داغدار است و ملّت همچنان غمگین و خشمگین است://www.rajanews.com/
  • .......

 در بعضی از روایات درباره ماه ذی‌الحجه آمده است، شب‌های ده‌گانه‌ای که قرآن در سوره «والفجر و لیال عشر» به آن سوگند یاد کرده است، شب‌های دهه اول این ماه شریف است و این سوگند به خاطر عظمت آن است.

خداوند در سوره حج (آیه ۲۸) ضمن بیان فریضه بزرگ «حج» سخن از «ایام معلومات» گفته است که مومنان باید در آن به یاد خدا باشند. یکی از تفسیرهای معروف «ایام معلومات» که در روایات نیز آمده است، ۱۰ روز اول ذی‌الحجه است. بنابراین، هم شب‌های آن عزیز است و هم روزهای آن.

در حدیثی از رسول خدا (ص) می‌خوانیم که عبادت و کار نیک در هیچ ایامی به اندازه این ایام (۱۰ روز اول ماه ذی‌الحجه) فضیلت ندارد.

افزون بر این‌ها، هم صدا شدن با زوار خانه خدا در این ماه و یاد و خاطره مراسم با شکوه حج و معنویت و برکات آن، حال و هوای دیگری به انسان می‌دهد، مخصوصا برای کسانی که در سلک زوار سعادتمند خانه خدا قرار گرفته‌اند، یا با یاد و خاطره آن‌ها همراهند.

وجود دو «عید» مهم اسلامی عید قربان (عید اضحی) و عید غدیر ‌(عید ولایت) و روز «عرفه» و خاطره دعای عجیب و بسیار گران‌بهای امام حسین (ع) در عرفات، شکوه و عظمت خاصی به این ماه بخشیده و سزاوار است همه مومنان (مخصوصا جوانان پاک‌دل) از فضای آکنده از معنویت این ماه، غافل نشوند و در خودسازی و تهذیب نفس بکوشند که به پیشرفت‌های مهمی نائل می‌شوند.

اعمال ماه ذی‌الحجه

اعمال این ماه بر دو قسم است:

اول اعمالی که مشترک است میان دهه اول، دوم اعمالی که مختص به ایام خاصی است.

اعمال مشترک دهه اول:

۱- امام صادق (ع) می‌فرماید: پدرم حضرت امام باقر(ع) به من فرمود: پسرم! در دهه نخست از ماه ذی‌الحجه، هر شب میان نماز مغرب و عشاء این دو رکعت نماز را ترک مکن،‌ در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را می‌خوانی، پس از ‌آن این آیه (آیه ۱۴۲ سوره اعراف) را می‌خوانی:

وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ.

با موسی ۳۰ شب وعده کردیم، و آن را با ۱۰ شب دیگر کامل کردیم، در نتیجه میقات پروردگارش به ۴۰ شب اتمام یافت و موسی‏ به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشینم باش و اصلاح کن و راه اهل فساد را پیروی مکن.

اگر چنین کنی، در ثواب حاجیان، و اعمال حج آن‌ها شریک می‌شوی.

۲- روزه گرفتن در ۹ روز اول. در روایتی از امام موسی کاظم (ع) نقل شده است که هر کس ۹ روز اول ذی‌الحجه را روزه بدارد، خداوند ثواب روزه تمام عمر را برای او می‌نویسد.

۳- ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت، از روز اول تا عصر روز عرفه، پس از نماز صبح و قبل از نماز مغرب این دعا را می‌خواند:

اللَّهُمَّ هَذِهِ الْأَیَّامُ الَّتِی فَضَّلْتَهَا عَلَی الْأَیَّامِ وَ شَرَّفْتَهَا قَدْ بَلَّغْتَنِیهَا بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ فَأَنْزِلْ عَلَیْنَا مِنْ بَرَکَاتِکَ وَ أَوْسِعْ عَلَیْنَا فِیهَا مِنْ نَعْمَائِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَهْدِیَنَا فِیهَا لِسَبِیلِ الْهُدَی وَ الْعَفَافِ وَ الْغِنَی وَ الْعَمَلِ فِیهَا بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوَی وَ یَا سَامِعَ کُلِّ نَجْوَی وَ یَا شَاهِدَ کُلِّ مَلَإٍ وَ یَا عَالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنَّا فِیهَا الْبَلاءَ وَ تَسْتَجِیبَ لَنَا فِیهَا الدُّعَاءَ وَ تُقَوِّیَنَا فِیهَا وَ تُعِینَنَا وَ تُوَفِّقَنَا فِیهَا لِمَا تُحِبُّ رَبَّنَا وَ تَرْضَی وَ عَلَی مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنَا مِنْ طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ أَهْلِ وِلایَتِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،

خدایا این روزها روزهایی است، که بر سایر روزها برتری و شرافت دادی و به لطف و رحمتت مرا به آنها رساندی، برکاتت را بر ما فرو فرست و از نعمت‌هایت در این روزها بر ما وسعت ده. خدایا از تو می‏‌خواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و ما را در این روزها به راه هدایت و پاکدامنی و بی‏‌نیازی و عمل در آنها به آنچه می‏‌پسندی و خشنود می‏‌شود هدایت فرمایی، خدایا از تو درخواست می‏‌کنم، ای جایگاه هر شکوایه و ای شنوای هر راز و نیاز و ای حاضر در هر جمع، و ای دانای هر نهان، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و در این روزها بلا را از ما برگردانی و دعایمان را مستجاب گردانی و نیرویمان دهی و یاری‏مان نمایی و به آنچه ای پروردگار ما دوست داری و خشنود می‌‏شود موّفقمان بداری و بر اموری که از طاعتت و طاعت رسولت و اهل ولایتت بر ما واجب نمودی توفیقمان دهی. خدایا از تو درخواست می‏‌کنم ای مهربان‏ترین مهربانان، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی،

وَ أَنْ تَهَبَ لَنَا فِیهَا الرِّضَا إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ وَ لا تَحْرِمْنَا خَیْرَ مَا تُنْزِلُ فِیهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ طَهِّرْنَا مِنَ الذُّنُوبِ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ أَوْجِبْ لَنَا فِیهَا دَارَ الْخُلُودِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا تَتْرُکْ لَنَا فِیهَا ذَنْبا إِلا غَفَرْتَهُ وَ لا هَمّا إِلا فَرَّجْتَهُ وَ لا دَیْنا إِلا قَضَیْتَهُ وَ لا غَائِبا إِلا أَدَّیْتَهُ وَ لا حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلا سَهَّلْتَهَا وَ یَسَّرْتَهَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ یَا رَبَّ الْأَرَضِینَ وَ السَّمَاوَاتِ یَا مَنْ لا تَتَشَابَهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا فِیهَا مِنْ عُتَقَائِکَ وَ طُلَقَائِکَ مِنَ النَّارِ وَ الْفَائِزِینَ بِجَنَّتِکَ وَ النَّاجِینَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ عَلَیهِم تَسلیماً.

و خشنودی خود را در این روزها به ما ارزانی کنی، که به یقین‏ تو شنوای دعایی و از خیری که در این ایام از عالم بالا نازل می‏‌کنی، ما را محروم مساز و از گناهان ما را پاک ساز، ای دانای نهان‌ها و در این روزها خانه جاودان را بر ما واجب گردان. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و گناهی را برای ما باقی بگذار جز آنکه‏ ببخشی و نه اندوهی جز آنکه برطرف کنی و نه بدهی جز آنکه بپردازی و نه غایبی جز آنکه به ما برسانی و نه حاجتی از حاجات دنیا و آخرت جز آنکه هموار و آسان نمایی، به یقین تو بر هر چیز توانایی. خدایا ای دانای‏ نهان، ای رحم‏ کننده به اشک‌های روان، ای اجابت‏ کننده دعاها، ای پروردگار زمین‌ها و آسمان‌ها، ای‏ آن‏که صداها بر او اشتباه نشود، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و ما را در این روزها از آزادشدگان و رهاگشتگان از آتش و رسیدگان به بهشت، و از نجات‏ یافتگان قرار ده به مهربانی‌ات ای مهربان‏‌ترین مهربانان و درود خدا بر آقایمان محمّد و همه اهل بیتش.

۴- آن پنج دعایی را بخواند که به فرموده امام باقر (ع) خداوند آن را به وسیله جبرئیل برای حضرت عیسی (ع) هدیه فرستاد، تا در ایام این دهه، آن‌ها را بخواند. آن پنج دعا چنین است:

(۱) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۲) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ أَحَدا صَمَدا لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا (۳) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ أَحَدا صَمَدا لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ (۴) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۵) حَسْبِیَ اللَّهُ وَ کَفَی سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ وَرَاءَ اللَّهِ مُنْتَهَی أَشْهَدُ لِلَّهِ بِمَا دَعَا وَ أَنَّهُ بَرِی‏ءٌ مِمَّنْ تَبَرَّأَ وَ أَنَّ لِلَّهِ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَی.

(۱)گواهی می‌‏دهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی‏ شریک است، فرمانروایی و سپاس برای اوست، خیر تنها به دست اوست‏ و او بر هرچیز تواناست.

(۲)گواهی می‏‌دهم معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی‏ شریک است، یکتا و بی‏‌نیاز است‏ همسر و فرزندی نگرفته است.

(۳)گواهی می‏‌دهم معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی‏ شریک است، یکتا و بی‏‌نیاز است‏ نه زاده و نه زاییده شده است و برایش هیچ همتایی نیست.

(۴)گواهی می‏‌دهم معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی‏ شریک است، فرمانروایی و سپاس برای اوست، زنده می‏‌کند و می‏‌میراند و اوست زنده‏‌ای که نمی‏‌میرد، خیر تنها به دست اوست، و او بر هرچیز تواناست.

(۵)خدا مرا بس است و کفایت می‏‌کند، خدا گوش فرا دهد برای آن‏که او را بخواند، ورای خدا نهایتی نیست، گواهی می‏‌دهم برای‏ خدا به آنچه دعوت کرد، و خدا بیزار است از هرکه از او بیزاری جوید، و آخرت و دنیا از آن خداست.

سپس حضرت عیسی (ع) پاداش فراوانی را برای ۱۰۰ مرتبه خواندن این پنج دعا ذکر فرمود. مرحوم «علامه مجلسی» گفته است: اگر کسی هر روز هر یک از این پنج دعا را ۱۰ مرتبه بخواند( که در مدت ۱۰ روز هر کدام را ۱۰۰ مرتبه خوانده است) به روایت عمل کرده است. البته اگر هر روز هر دعایی را ۱۰۰ مرتبه بخواند بهتر است.

۵- در هر روز، از این دهه، این تهلیلات (لااله‌الا الله‌ها) را که از امیرالمومنین نقل شده است بخواند و اگر روزی۱۰ مرتبه بخواند بهتر است:

لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ رَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ فِی اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَ فِی‏ الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الرِّیَاحِ فِی الْبَرَارِی وَ الصُّخُورِ. لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنَ الْیَوْمِ إِلَی یَوْمِ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ.

معبودی جز خدا نیست به شمار شب‌ها و روزگاران، معبودی جز خدا نیست به شمار امواج دریاها، معبودی جز خدا نیست و رحمت او از آنچه گرد می‏‌آورند بهتر است، معبودی جز خدا نیست، به شمار خارها و درختان، معبودی جز خدا نیست به شمار موها و کرک‌ها، معبودی جز خدا نیست به شمار سنگ‌ها و کلوخ‌ها، معبودی جز خدا نیست به شمار بهم‏ خوردن پلک‌ها، معبودی جز خدا نیست در شب چون سیاهی بنماید و در صبح چون سپیدی سر برآورد، معبودی جز خدا نیست به شمار بادها در صحراها و کوه‌ها، معبودی جز خدا نیست از امروز تا روز دمیده شدن در صور.

اعمال مختص روزها و شب‌های این ماه

روز اول ماه: روز اول ماه ذی‌الحجه روز مبارکی است و برای آن چند عمل نقل شده است:

۱-روزه گرفتن. در روایتی از امام موسی بن جعفر (ع) نقل شده است که هر کس روز اول ماه ذی‌الحجه را روزه بگیرد، خداوند برای وی پاداش عظیمی را می‌نویسد.

۲-خواندن نماز حضرت فاطمه (ع). مرحوم «شیخ طوسی» فرموده است: مستحب است در این روز، نماز حضرت فاطمه (ع) را بخواند و این نماز چهار رکعت است (هر دو رکعت به یک سلام) و همانند نماز حضرت امیرالمومنین (ع) است در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و ۵۰ مرتبه سوره قل هو الله را بخواند و بعد از سلام تسبیح حضرت فاطمه (ع) را بگوید، آنگاه بخواند:

سُبْحَانَ ذِی الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِیفِ سُبْحَانَ ذِی الْجَلالِ الْبَاذِخِ الْعَظِیمِ سُبْحَانَ ذِی الْمُلْکِ الْفَاخِرِ الْقَدِیمِ سُبْحَانَ مَنْ یَرَی أَثَرَ النَّمْلَةِ فِی الصَّفَا سُبْحَانَ مَنْ یَرَی وَقْعَ الطَّیْرِ فِی الْهَوَاءِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لا هَکَذَا غَیْرُهُ

منزّه است آن داری عزّت بلندمرتبه شریف، منزّه است آن دارای عظمت بسیار با شکوه بزرگ، منزّه است‏ آن دارای فرمانروایی گرانمایه ازلی، منزّه است آن‏که جای پای مورچه را بر سنگ صاف بیند، منزّه است آن‏که چگونگی گذر پرنده را در هوا بیند، منزّه است آن‏که او چنین است، و جز او چنین نیست.

۳-نیم ساعت قبل از ظهر، دو رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و ده مرتبه سوره «قل هوالله» و ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره «انا انزلنا» را بخواند.

۴-هر کس از ظالمی خوف داشته باشد در این روز بگوید:

« حَسْبِی حَسْبِی حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُکَ بِحَالِی

مرا کافی است، مرا کافی است، مرا کافی است، آگاهی تو به حالم از درخواست من.» تا خداوند او را از شر آن ظالم حفظ کند.

روز هشتم ماه: روز هشتم ذی‌الحجه را "ترویه" می‌نامند و به روایت امام صادق(ع) روزه در آن، کفاره گناهان زیادی است.

تقویم این ماه

اول ماه ذی‌الحجه: روز ولادت حضرت ابراهیم خلیل (ع)، پیامبر بزرگ و بت شکن و بنا کننده خانه کعبه است.

همچنین بنا بر نقل «شیخ طوسی» این روز، روز ازدواج امیر مومنان علی (ع) و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) (در سال دوم هجری ) است.

روز هفتم ماه ذی‌الحجه: وفات امام محمد باقر (ع) ( در سال ۱۱۴) در چنین روزی واقع شده است.

روز هشتم ماه ذی‌الحجه: این روز را روز« ترویه» می‌نامند. «ترویه در لغت به معنای سیراب کردن و آب ذخیره نمودن است». در سابق که در عرفات آب نبود، حجاج روز هشتم آب برای وقوف در عرفات در روز نهم از مکه با خود می‌برند.

روز نهم ذی‌الحجه: روز عرفه است که روزی بسیار با فضیلت است و حاجیان آن روز را در صحرای عرفات به یاد خدا هستند، همچنین این روز مصادف است با سالروز شهادت حضرت مسلم‌بن عقیل (ع) در شهر کوفه ( در سال ۶۰ هجری قمری).

روز دهم ماه ذی‌الحجه:‌ روز عید قربان است که از اعیاد مهم اسلامی است.

روز پانزدهم ماه ذی‌الحجه: در چنین روزی میلاد مسعود حضرت امام علی النقی (ع) در سال ۲۱۲ هجری قمری واقع شده است.

روز هجدهم ماه ذی‌الحجه: روز عید سعید غدیر، عید ولایت و امامت، از اعیاد مهم اسلامی است. آن روز پیامبر گرامی اسلام (ص) به فرمان خداوند، علی (ع) را به امامت و جانشینی خود منصوب کرد. این واقعه در سال دهم هجری در سرزمین «خم» نزدیکی مکه کنار غدیر (برکه آبی) واقع شد. و لذا آن را عید «غدیر خم» می‌نامند. مرحوم «علامه امینی» در کتاب شریف «الغدیر» که در ۱۱ جلد نوشته شده است، روایات فراوانی را از طریق اهل سنت راجع به جریان غدیر خم، نقل می‌کند که جای تردیدی برای هیچ فرد با انصافی باقی نمی‌گذارد.

روز بیست و چهارم ماه ذی‌الحجه: روز «مباهله» است، روزی است که رسول خدا (ص) با نصارای نجران «مباهله» کرد، و پیش از آن که مباهله صورت گیرد مسیحیان نجران، پشیمان شده و از مباهله صرف نظر کردند. این جریان در سال دهم هجری واقع شده است.

همچنین در این روز حضرت امیرالمومنین علی (ع) در حال رکوع انگشتر خود را به سائل داد و آیه (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ) در همین رابطه نازل شد.

روز بیست و پنجم ماه ذی‌الحجه: روز نزول سوره «هل اتی» است. پس از آن که حضرت علی (ع) حضرت فاطمه (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و جناب فضه، برای ادای نذر خویش که برای شفای امام حسن و امام حسین (ع) کرده بودند، سه روز روزه گرفتند و در روز اول غذای افطار خود را به مسکین دادند و با آب افطار کردند و در روز دوم به یتیم و روز سوم به اسیر دادند این سوره در مدح آنان نازل شد.

اعمال مشترک اول هر ماه:

۱-هنگام رؤیت هلال دعایی را که در «صحیفه سجادیه» آمده است بخواند که بسیار پرمعناست:

أَیُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِیعُ الدَّائِبُ السَّرِیعُ الْمُتَرَدِّدُ فِی مَنَازِلِ التَّقْدِیرِ الْمُتَصَرِّفُ فِی فَلَکِ التَّدْبِیرِ آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِکَ الظُّلَمَ وَ أَوْضَحَ بِکَ الْبُهَمَ وَ جَعَلَکَ آیَةً مِنْ آیَاتِ مُلْکِهِ وَ عَلامَةً مِنْ عَلامَاتِ سُلْطَانِهِ فَحَدَّ بِکَ الزَّمَانَ وَ امْتَهَنَکَ بِالْکَمَالِ وَ النُّقْصَانِ وَ الطُّلُوعِ وَ الْأُفُولِ وَ الْإِنَارَةِ وَ الْکُسُوفِ فِی کُلِّ ذَلِکَ أَنْتَ لَهُ مُطِیعٌ وَ إِلَی إِرَادَتِهِ سَرِیعٌ سُبْحَانَهُ مَا أَعْجَبَ مَا دَبَّرَ مِنْ أَمْرِکَ وَ أَلْطَفَ مَا صَنَعَ فِی شَأْنِکَ جَعَلَکَ مِفْتَاحَ شَهْرٍ حَادِثٍ لِأَمْرٍ حَادِثٍ فَأَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکَ وَ خَالِقِی وَ خَالِقَکَ وَ مُقَدِّرِی وَ مُقَدِّرَکَ وَ مُصَوِّرِی وَ مُصَوِّرَکَ،

ای آفریده فرمانبردار، رونده کوشا و شتابان، رفت‏ وآمد کننده در منزلگاه‌های معیّن، ای متصرف در چرخ‏ گردان تدبیر، ایمان آوردم به آن کس ‏که با تو تاریکی‌ها را روشن کرد و آنچه را که به سختی می‏‌توان یافت آشکار ساخت و تو را نشانه‏‌ای از نشانه‏‌های چیرگی و علامتی از علائم قدرت خود قرار داد، پس زمان را به تو محدود ساخت و گاهی تو را به نقص و گاهی به کمال و وقتی به طلوع و زمانی به غروب و حالتی پر نور و حالتی گرفته، مسخّر خویش کرد، تو در تمام این حالات مسّخر اویی و به سوی اراده‏‌اش‏ شتابانی، منزّه است او چه عجیب است تدبیری که در حق تو به کار برده، و چه دقیق است آنچه درباره تو انجام داده، تو را کلید ماهی‏ برای کارهایی نو ساخته، پس از پروردگار که پروردگار من‏ و توست، و آفریننده من‏ و توست، و مهار مقدّرات من‏ و تو در کف قدرت اوست، و صورتگر من و توست،

أَنْ یُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَکَ هِلالَ بَرَکَةٍ لا تَمْحَقُهَا الْأَیَّامُ وَ طَهَارَةٍ لا تُدَنِّسُهَا الْآثَامُ هِلالَ أَمْنٍ مِنَ الْآفَاتِ وَ سَلامَةٍ مِنَ السَّیِّئَاتِ هِلالَ سَعْدٍ لا نَحْسَ فِیهِ وَ یُمْنٍ لا نَکَدَ مَعَهُ وَ یُسْرٍ لا یُمَازِجُهُ عُسْرٌ وَ خَیْرٍ لا یَشُوبُهُ شَرٌّ هِلالَ أَمْنٍ وَ إِیمَانٍ وَ نِعْمَةٍ وَ إِحْسَانٍ وَ سَلامَةٍ وَ إِسْلامٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَی مَنْ طَلَعَ عَلَیْهِ،

می‏‌خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستد، و تو را ماه برکتی قرار دهد، که گذشت روزگاران آن را از بین نبرد و ماه پاکی که گناهان آن را آلوده نگرداند، هلال ایمنی از آفات و سلامتی‏ از زشتی‌ها، هلال خوش طالعی برکنار از بد یمنی و مبارکی بدون گرفتاری و آسایش بدون دشواری‏ و خیر بدون شرّ، هلال ایمنی و امان و نعمت و احسان و سلامت و اسلام، خدایا بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از پسندیده‏‌ترین کسانی قرار ده که این ماه بر آنان طلوع کرده،

وَ أَزْکَی مَنْ نَظَرَ إِلَیْهِ وَ أَسْعَدَ مَنْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ وَ وَفِّقْنَا اللَّهُمَّ فِیهِ لِلطَّاعَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ اعْصِمْنَا فِیهِ مِنَ الْآثَامِ وَ الْحَوْبَةِ وَ أَوْزِعْنَا فِیهِ شُکْرَ النِّعْمَةِ وَ أَلْبِسْنَا فِیهِ جُنَنَ الْعَافِیَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَیْنَا بِاسْتِکْمَالِ طَاعَتِکَ فِیهِ الْمِنَّةَ إِنَّکَ أَنْتَ الْمَنَّانُ الْحَمِیدُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ وَ اجْعَلْ لَنَا فِیهِ عَوْنا مِنْکَ عَلَی مَا نَدَبْتَنَا إِلَیْهِ مِنْ مُفْتَرَضِ طَاعَتِکَ وَ تَقَبَّلْهَا إِنَّکَ الْأَکْرَمُ مِنْ کُلِّ کَرِیمٍ وَ الْأَرْحَمُ مِنْ کُلِّ رَحِیمٍ آمِینَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ

و پاکیزه‌‏ترین کسانی‏ که به آنها نظر نموده و خوشبخت‏‌ترین کسانی‏ که در آن به بندگی تو گردن نهاده‏‌اند و ما را در این ماه توفیق توبه عنایت کن و از گناه حفظ فرما و از انجام نافرمانی‏‌ات‏ بازدار و ادای شکر نعمتت را به ما ارزانی کن و لباس‌های عافیت را بر ما بپوشان و به سبب انجام طاعت کامل، نعمتت را در این ماه بر ما تمام کن، زیرا که تو بس بخشنده ستوده‏‌ای، و درود خدا بر محمّد و خاندان پاکش و برای ما از جانب خود در این ماه مددی برسان، بر انجام آنچه ما را به آن خوانده‏‌ای از اطاعت واجبت و آن را بپذیر، همانا تو کریم‏‌تر از هر کریمی و مهربان‏تر از هر مهربانی، آمین آمین ای پروردگار جهانیان.

۲-خواندن هفت بار سوره «حمد»

۳-خواندن نماز اول ماه در روز اول، و آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از «حمد»، ۳۰ مرتبه «قل هو الله احد» می‌خواند( به عدد روزهای ماه) و در رکعت دوم ۳۰ مرتبه «انا انزلنا»، و بعد از نماز صدقه‌ای در راه خدا می‌دهد؛ ( و اگر مستحقی حاضر نیست، برای او کنار بگذارد) در بعضی از روایات اسلامی آمده است، هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.

در بعضی از احادیث آمده است:‌ بعد از نماز، این دعا را ( که پرمعنا و پربرکت و مشتمل بر آیات گرانبها و مناسبی از قرآن مجید است) بخواند:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرا مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‏‌اش همیشگی است، هیچ جنبنده‌‏ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او بر خدا است و قرارگاه‏ و امانگاهش را خدا می‏‌داند، همه اینها در کتابی روشن است. به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‏‌اش همیشگی است، اگر خدا به تو زیانی رساند، جز او کسی برطرف‏ کننده آن نیست و اگر خیری را برای تو بخواهد، فضل او را بازگرداننده‏‌ای نیست، آن را به هرکس از بندگانش‏ بخواهد می‏‌رساند و او آمرزنده و مهربان است. به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‏‌اش

همیشگی است، خدا به زودی پس از دشواری آسانی‏ قرار می‏‌دهد، آنچه خدا خواست همان شود، نیرویی نیست مگر به خدا، خدا ما را بس است و نیکو کارگشایی است، کارم را به خدا وامی‏‌گذارم‏ که خدا بینای به بندگان است، معبودی جز تو نیست، من از ستمکاران بودم، پروردگارا من به آنچه‏ از خیر برایم فرود آری نیازمندم، پروردگارا مرا تنها مگذار، که تو بهترین وارثانی.

۴-از اموری که بر آن تأکید شده است، سه روز روزه گرفتن درهر ماه است. مرحوم «علامه مجلسی» در «زاد المعاد» می‌گوید: مطابق مشهور، این سه روز،‌ پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.

سنت است که همه ماه شعبان را روزه بدارد و در ۱۰ ماه دیگر، سه روز آن را، روزه بگیرد. و اگر این سنت از او فوت شد، قضای آن را بجای آورد و حتی اگر در تابستان انجام آن دشوار باشد، در زمستان قضا نماید.

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: « کسی که این سه روز را روزه می‌گیرد، مراقب باشد، با کسی جدال و تند خویی نکند و اگر نسبت به او خسارتی شد، درگذرد. و اگر در این ایام روزه باشد و به منزل برادر مومنی رفت و از او خواسته شد که افطار کند، اجابت دعوت مومن و افطار کردن، ۷۰ برابر برتر است از روزه داشتن».

به هر حال سه روز روزه گرفتن در هر ماه ( به نحوی که گذشت) پاداش فراوانی دارد و مورد تاکید قرار گرفته است.

http://www.dana.ir/

  • .......